در
کتابخانه
بازدید : 1188497تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Collapse بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
Expand فصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلافصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلا
Expand فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی» فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی»
Expand فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام
فصل چهارم یادداشت «عنصر امر به معروف و نهی از منكر در نهضت حسینی»
Expand فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا» فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا»
Expand فصل ششم حماسه ی حسینی فصل ششم حماسه ی حسینی
Collapse فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand فصل هشتم یادداشتهای متفرق فصل هشتم یادداشتهای متفرق
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. نهضت حسینی نهضتی متشابه است [1]و ذو وجوه و عمیق و چند جانبه و چند بعدی و چندلایه است. یكی از وجوه و ابعاد این است كه تبلیغ است. هم امتناع و تمرّد و عصیان و سرپیچی است (از نظر امتناع از بیعت) ، هم جهاد است، هم امر به معروف و نهی از منكر است، هم اتمام حجّت است (از نظر دعوت كوفیان) و هم تبلیغ است، ابلاغ پیام اسلام و ندای اسلام است به جهان و جهانیان.

2. مشكلات رساندن پیام اسلام در عصر جدید كه هزاران پیام از ناحیه ی هزاران مركز- از مراكز شهوانی جنسی اقتصادی گرفته تا مراكز فكری سیاسی- به مردم احاطه كرده است.

3. جنگ تبلیغاتی نیازمند به هماهنگی نیروها، مهارت، تاكتیك، جبهه گیری، تشكیلات، فرماندهی و انضباط است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 640
4. چون شكل جنگ به خود می گیرد، اصل «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ» [2]در اینجا نیز حكمفرماست. البته تبلیغ از جنبه ی مردم و پیامگیرها جز یك ابلاغ دوستانه نیست ولی از نظر خنثی كنندگان و تبلیغات مخالف، جنگ است.

5. شرایط چهارگانه ی موفقیت یك پیام:

الف. غنا و قدرت محتوا (غنای منطقی، غنای احساسی، غنای عملی) . به عبارت دیگر قابل جذب بودن برای عقل و برای دل، و دیگر قدرت بر حل مشكلات زندگی.

اینجاست كه راز اصلی پیشرفت اسلام را با نداشتن دستگاه تبلیغی، در مقابل اكثریتها مانند مسیحیت، و اقلیتها مانند یهودیت و فرقه ی پوشالی بهائیت باید به دست آورد.

ب. امكانات از نظر وسائل و ابزارهای تمدن، و دیگر شرایط اجتماعی محیط كه «سنگ را بسته سگ رها كرده» نباشد.

ج. متد تبلیغ، در مقابل متد تحقیق، متد تعلیم (تعلیم مسائل علمی، و اما تبلیغ مربوط است به هدفهای اجتماعی و معنوی) ، متد یادگیری و بهره گیری از هوش و حافظه، متد كتابداری، متد مدیریت.

د. صلاحیت فنی و اخلاقی پیام رسان.

6. اولین مطلب این است كه استفاده از تبلیغ در نهضت حسینی آن وقت درست است كه عامل نهضت را تنها امتناع از بیعت ندانیم. استفاده از تبلیغ با دو عامل دیگر یعنی اجابت مردم كوفه برای در دست گرفتن زمام امور، و دیگر امر به معروف و نهی از منكر جور می آید، و البته از زمان سقوط كوفه به بعد هر اندازه از عنصر تبلیغ استفاده شده باشد اختصاص دارد به امر به معروف و نهی از منكر.

خروج امام از مدینه به مكه و اقامت در مكه در ماههای شعبان تا ذی الحجّه كه ایام عمره و سپس حج است، به نظر نمی رسد كه به خاطر این بوده كه دشمن احترام حرم امن الهی را حفظ می كرد، بلكه به سه علت دیگر بوده است: یكی اینكه نفس مهاجرت ارزش تبلیغاتی داشت و تكان دهنده بود و ندای امام را بهتر می رساند و این خود اولین ژست مخالفت و امتناع بود. دوم اینكه در مكه تماس بیشتری با افراد نواحی مختلف ممكن بود. سوم اینكه مكه را انتخاب كردن علامت امنیت نداشتن بود گو آنكه در آنجا هم [امام ] امنیت نداشت.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 641
7. خروج امام از مكه در روز «ترویه» یعنی روز هشتم ذی الحجّه كه روز حركت به منی و عرفات است ارزش تبلیغی تكان دهنده تری از خود اقامت در مكه داشت. و از نظر رساندن پیام اسلام، این پشت كردن به كعبه ی تسخیرشده ی امویان و حجی كه گرداننده اش دستگاه یزیدی بود- حجی كه ظاهرش اسلامی و روحش جاهلی بود- نشان داد كه اسلام این صورت خالی نیست كه خاطرها آسوده باشد، معنی و حقیقت است كه به خطر افتاده است.

8. سومین ژست تبلیغاتی و بلكه تاكتیك تبلیغاتی آن حضرت این بود كه اهل بیت و كودكان خود را نیز همراه خود آورد، و به این وسیله در واقع خودِ دشمن را ناآگاهانه استخدام كرد كه حامل یك عده مبلّغ برای امام حسین و برای اسلام حسینی علیه یزید و اسلام یزیدی باشد و این یكی از مهمترین عناصر تبلیغی نهضت امام است.

9. چهارمین تاكتیك تبلیغی أبا عبد اللّه نشان دادن مروت و انسانیت در همه ی خلال حادثه بود- از بین راه تا دهم محرم- از قبیل آب دادن به دشمن و ابتدا به جنگ نكردن.

10. پنجمین تاكتیك، ایجاد صحنه هایی برای رساندن بهتر [پیام خود] و رنگ آمیزی ها از قبیل پاشیدن خون شیرخوار به آسمان كه «عِنْدَ اللّهِ أحْتَسِبُهُ» [3]، سر و روی خود را با خون خود مخضَّب كردن كه اینچنین می خواهم خدا را ملاقات كنم. در مورد صحنه ها قصه ی دست به گردن كردن با قاسم، حبیب بن مظاهر. عجبا چقدر صحنه های طبیعی شكل مصنوعی دارد! از این جهت نظیر استعداد آهنگ پذیری آیات قرآن است.

11. آنچه امروز به ما الهام می بخشد، قلمهای كسانی كه اسلام را روی كاغذها توصیف كرده اند نیست، بلكه قلمهای كسانی است كه با خون خود خطوط برجسته ی اسلام را بر روی بدنهای خودشان، بر پیشانیشان، بر فرق شكافته شان (وَ قُتِلَ فی مِحْرابِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ) [4]، بر روی دانه دانه موهای مقدس محاسنشان، بر روی سینه و قلبشان، بر پیشانی شكسته شان، بر دندان شكسته شان، بر رگهای گردنشان نوشته اند.

چقدر اشتباه است كه ما با جمله ی «مِدادُ الْعُلَماءِ اَفْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداء» [5]ارزش شهید و شهادت را پایین بیاوریم.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 642
آری آنچه الهام بخش امروز ماست آن قلمها نیست، آن جانبازیهای تاریخی و آن خونهای بر زمین ریخته است، آن سرگذشتهای نورانی است. پیام اسلام را جهادها، هجرتها، فداكاریها، جانبازیها به جهان رسانده است.

12. گویی سید الشهداء در خونین ساختن و رنگ قرمز دادن به نهضت تعمّد خاصی داشته است- و به قول مرحوم آیتی- چون رنگ قرمز ثابت ترین و لااقل نمایان ترین رنگهاست. خلاصه در عاشورا نوعی عمل رنگ آمیزی دیده می شود.

خود مسأله ی اینكه داغترین سخنان امام بعد از یك طرفه شدن و قطع امید موفقیت است یك مطلب است، امر نكردن خاندان به رفتن از آنجا و اجازه دادن و بلكه تشویق كردن به شهادت مطلب دیگر است، استنصار برای شهادت مطلب دیگر است، اجازه دادن به حُرّ همین طور، شب عاشورا رفتن حبیب میان بنی اسد همین طور.

13. كارهای عجیب و رنگ آمیزی أبا عبد اللّه نهضت را به رنگ خون:

الف. إبصار العین صفحه ی 15 (پس از استغاثه و گریه ی زنان و آمدن برای ساكت كردن آنها) :

و أخذ طفلاً له من ید اخته زینب فرماه حرملة أو عقبة بسهمٍ فوقع فی نحره (نحر الطّفل) - كما سیأتی فی ترجمته- فتلقّی الدّم بكفّه و رمی به نحو السّماء و قال: هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللّهِ [6].

ب. ص 15:

ثمّ جرّد سیفه فجعل ینقف الهام و یوطئ الاجسام؛ و رماه رجل من بنی دارم بسهم فأثبته فی حنكه الشّریف فانتزعه و بسط یدیه تحت حنكه، فلمّا امتلأتا دماً رمی به نحو السّماء و قال: اَللّهُمَّ اِنّی أشْكُو اِلَیْكَ ما یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّكَ [7].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 643
ج. ص 16:

و جعل ینوء برقبته (بركبته) و یكبو فطعنه سنان فی ترقوته، ثمّ انتزع السّنان فطعنه فی بوانی صدره، و رماه سنان [8]أیضاً بسهمٍ فوقع فی نحره، فجلس قاعداً و نزع السّهم و قرن كفّیه جمیعاً حتّی امتلأتا من دمائه فخضّب بهما رأسه و لحیته و هو یقول: هكَذا ألْقَی اللّهُ مُخَضَّباً بِدَمی مَغْصوباً عَلی حَقِّی [9].

14. گفتیم همان طور كه قرآن كریم در عین اینكه شعر نیست آهنگ پذیر است آن هم آهنگهای مختلف، آن هم هر آهنگی متناسب با آیاتی و متناسب با معانی آن آیات- آنچنان كه طه حسین در مرآة الاسلام (آئینه ی اسلام، ترجمه ی مرحوم آیتی) بیان كرده است- جریان حادثه ی كربلا نیز شبیه پذیر یعنی نمایش پذیر است و سوژه ی فراوان دارد و با اینكه یك حادثه ی واقعی و طبیعی است آنچنان صورت گرفته كه گویی خواسته اند با آن یك نمایشنامه تهیه كنند. اكنون می گوییم این پرسوژه بودن و شبیه پذیر بودن معلول یك چیز دیگر است و آن این است كه گویی در حادثه ی كربلا بنا بوده است كه اسلام در همه ی ابعادش و همه ی جنبه هایش تجلی كند و به عبارت دیگر عملاً و واقعاً- نه ظاهراً و برای تماشای دیگران- تجسم داده شود و به مرحله ی عمل درآید.

مسأله ی تجسم دادن فكر گاهی صرفاً نقش است و شكل است و صورت است و نمایش است، یعنی بی روح است و به بازی گرفتن خیال است؛ مثل آنچه آقای راشد نقل می كرد كه در یكی از موزه های خارجی مجسمه ی زنی فوق العاده زیبا را بر روی تختی دیده بود كه جوانی در حالی كه نشان می داد قبلاً هماغوش زن بوده است،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 644
درحالی كه یك پا را به پایین گذاشته و روگردانده بود در حال فرار بود و خود جوان نیز فوق العاده زیبا بود. گفتند: این، تجسم فكر افلاطون است كه هر عشقی پس از رسیدن تبدیل به بیزاری می شود و معشوقها در اثر وصال منفورها می شوند.

ولی این تجسم یك تجسم بی روح بود. در اسلام تجمسهای زنده و روح دار و جاندار و واقعی است. حادثه ی كربلا یك تجسم است از اسلام در همه ی جنبه ها اما جاندار و روح دار.

حادثه ی امام حسین گویی برای ایجاد یك نمایش حماسی و پرخاشگری و تراژدی و وعظی و عشق الهی و مساوات اسلامی و عواطف انسانی، همه در آخرین اوج، به وسیله ی قهرمانهای مختلف از پیر و جوان، زن و مرد، آزاد و برده و یا آزاد شده، بالغ و كودك به وجود آمده و همه ی ابعاد اسلام را هم نشان می دهد؛ هم توحید و عرفان و عشق الهی و تسلیم و رضا و نرد محبت با حق باختن و پاكبازی با خدا، و هم در عین حال جنبه ی اعتراض و پرخاشگری شدید و همدردی با محرومان، و هم حماسه ی اخلاقی تحرك و تحمس شجاعت و حماسه ی انسانی، و هم وعظ و اندرز و سكون خاصِ به آن، و هم برابری و مساوات اسلامی، و هم تجلّی عالیترین عواطف اخلاقی و اسلامی، مثلاً ایثار (داستان أبو الفضل علیه السلام) ، فداكاری و سبقت در آن. این است معنی جامع بودن قیام حسینی. اولاً از نظر هدف و مقصد و ایده و فكر، حامل همه ی ایده های اصلی اسلام است نه یك جنبه ی خاص. ثانیاً از نظر بازی كنندگان و متعهدان به نقش.

من شعرایی نظیر محتشم را نفی كلی نمی كنم، همچنانكه شعرایی مانند عُمّان سامانی و صفی علی شاه را. اولی تكیه بر جنبه ی تراژدی و مظلومیت كرده است و دوتای دیگر بر جنبه ی عرفانی و عشق الهی، همچنانكه اقبال لاهوری بیشتر بر جنبه های اجتماعی آن تكیه كرده است. چون این قیام، این حركت، این نهضت (و همه ی این كلمه ها برای نشان دادن این حادثه، كوچك است) همه ی این جنبه ها را داشته است و هر یك از اینها یك بعد از ابعاد و یك لا از چند لای این حادثه است. البته یك حادثه ی توحیدی كامل، جامع همه ی مراتب است.

اما بُعد توحیدی و عرفانی: رِضَی اللّهِ رِضانا اَهْلَ الْبَیْتِ- رِضاً بِقَضائِكَ وَ تَسْلیماً لاَمْرِكَ، لا مَعْبودَ سِواكَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ. اشراق چهره ی آن حضرت در لحظات آخر. حدیث امام سجاد علیه السلام درباره ی بعضی اصحاب. زمزمه ی شب عاشورا و یا معراج حسینی. نماز روز
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 645
عاشورا. «عِنْدَ اللّهِ اَحْتَسِبُ» ها در همه ی شدائد و مصائب.

اما پرخاشگری: أَلا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ. . . .

و اما بعد حماسی، حماسه آفرینی، مردانگی و شرافت: اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِ، هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ. ابن ابی الحدید می گوید: سَیِّدُ اَهْلِ الْإباءِ (اُباةِ الضَّیْمِ) [10]. لا اُعْطیكُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ وَ لا اَفِرُّ فِرارَ الْعَبیدِ. وَیْلَكُمْ یا شیعَةَ آلِ اَبی سُفْیانَ اِنْ لَمْ یَكُنْ لَكُمْ دینٌ فَكونوا اَحْراراً فی دُنْیاكُمْ. لا اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً.
[1] . «متشابه» بنابر آنچه آقای طباطبائی تحقیق كرده اند بیشتر مربوط می شود به معانی طولی و بطون، كه اَلْقُرْآنُ عِباراتٌ وَ اِشاراتٌ وَ لَطائِفُ وَ حَقائِقُ؛ اَلْعِباراتُ لِلْعَوامِّ، اَلْاِشاراتُ لِلْخَواصِّ، اَللَّطائِفُ لِلْاَوْلیاءِ وَ الْحَقایِقُ لِلْاَنْبیاءِ. و به عبارت بهتر [نهضت حسینی ] نهضتی جامع است. همان طوری كه كلمات، برخی جامع است و برخی نه، كه پیغمبر اكرم فرمود: «اُوتیتُ جَوامِعَ الْكَلِمِ» ، نهضتها و حركتها نیز برخی چند معنی است و برخی تك معنی.
[2] . انفال/60.
[3] . [این را به حساب خدا می گذارم. ]
[4] . [و در محراب عبادتش به خاطر شدت عدالتش كشته شد. ]
[5] . [مركّب عالمان از خون شهیدان برتر است. ]
[6] . [و طفلی از خود را از دست خواهرش زینب گرفت، پس حرمله یا عقبه تیری به سوی وی افكند كه در گلوی طفل جای گرفت. حضرت خونها را با كف دست خویش گرفت و به طرف آسمان پاشید و فرمود: آنچه بر سر من می آید چون در معرض دید خداوند است بر من آسان است. ]
[7] . [سپس شمشیر بركشید و همین طور بر فرق كوفیان می كوفت و بدنهای آنان را به زیر پا می گرفت تا اینكه مردی از «بنی دارم» تیری به سویش پرتاب كرد كه در زیر گلوی شریف حضرتش جای گرفت. حضرت تیر را بیرون آورد و دو دست خویش به زیر گلو گرفت و چون از خون پر شدند به سوی آسمان پاشید و عرض كرد: پروردگارا! من به تو شكوه می كنم از اینكه با پسر دختر پیامبرت این گونه رفتار می شود. ]
[8] . بعید نیست كه «سنان» اشتباه باشد و همان «دارمی» است.
[9] . [و همین طور كه به زحمت برمی خاست و دوباره به صورت به زمین می خورد، سنان نیزه ای به گرده ی حضرت زد و سپس نیزه را بیرون كشید و در استخوانهای سینه ی حضرت فروبرد. و همین سنان تیری پرتاب كرد كه در گلوی حضرت نشست. حضرت بر زمین نشست و تیر را بیرون كشید، سپس دو دست مبارك به زیر خون گرفت تا از خونش پر شد، و با دو دست خون آلود خود سر و صورت خویش رنگین ساخت و در همین حال می گفت: این گونه خدا را دیدار می كنم كه به خونم آغشته باشم و حقّم به تاراج رفته است. ]
[10] . سرور اِباكنندگان (كسانی كه زیر بار زور نمی روند) .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است