در
کتابخانه
بازدید : 1188520تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Collapse بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
Expand فصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلافصل اوّل ریشه های تاریخی حادثه ی كربلا
Expand فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی» فصل دوم یادداشت «ماهیت قیام حسینی»
Expand فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام فصل سوم یادداشت امام حسین و عیسی مسیح علیه السلام
فصل چهارم یادداشت «عنصر امر به معروف و نهی از منكر در نهضت حسینی»
Collapse فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا» فصل پنجم یادداشت «تحریفات در واقعه ی تاریخی عاشورا»
Expand فصل ششم حماسه ی حسینی فصل ششم حماسه ی حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand فصل هشتم یادداشتهای متفرق فصل هشتم یادداشتهای متفرق
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
] .

اینجا باید بحثی درباره ی رشد اجتماعی بكنیم، بلكه بهتر است درباره ی رشد اجتماع بحث شود نه رشد اجتماعی. رشد اجتماع نظیر رشد فرد است. رشد چیست؟ رشد یعنی اینكه انسان در یك ناحیه از نواحی زندگی مثلاً در امر ازدواج (رشد معتبر در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 615
ازدواج) ، آنچنان حدی از فكر و عقل را داشته باشد كه مصالح خود را در انتخاب همسر و در اداره ی زندگی خانوادگی درك كند. به عبارت دیگر ارزشهای لازم را در باب ازدواج درك كند كه در زندگی خانوادگی چه چیزهایی لازم است و چه چیزهایی لازم نیست، چه چیزهایی مهم است و چه چیزهایی مهم نیست، چه چیزهایی در درجه ی اول اهمیت است و چه چیزهایی در درجه ی دوم و سوم؛ و به عبارت دیگر سود و زیان و عوامل سود و زیان خود را تشخیص دهد. تنها رشد جسمی و جنسی برای ازدواج كه تشكیل یك واحد اجتماعی است كافی نیست.

رشد اقتصادی یعنی اینكه انسان به حدی برسد كه مصالح خود را و عوامل لازم را از لحاظ حفظ و نگهداری و بلكه تكثیر و توسعه ی ثروت درك كند، اگر نه هنوز رشید نیست، و اگر از سنین رشد بگذرد و واجد رشد نباشد، «سفیه» نامیده می شود، اما اگر هنوز به آن نرسیده است و كودك است، ممكن است رشید نباشد، ولی البته سفیه خوانده نمی شود. وَ اِبْتَلُوا اَلْیَتامی حَتّی إِذا بَلَغُوا اَلنِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ [1].

پس رشید، در هر ناحیه ای، كسی است كه سود و زیان را در آن موضوع درك می كند و هم ارزش موضوعات مربوط را درك می كند. تا ارزشها درك نشود، قدرت بر حفظ و نگهداری و انجام وظیفه در كار نیست. رشید در ازدواج، پسر یا دختری است كه ارزشهای لازم در تشكیل خانواده را درك كند. پسری كه فقط به خاطر ژست قشنگ فلان دختر یا به خاطر لبهای دالبُری او می خواهد ازدواج كند، یا از راه رفتنش خوشش آمده و امثال اینها، رشید نیست؛ این را نمی فهمد كه عوامل لازم در سعادتمندانه بودن ازدواج صدها چیز است كه لبهای دالبری به حساب نمی آید؛ ارزشهای عوامل را درك نكرده است. و همچنین كسی كه ارزشهای مربوط به ثروت را درك نمی كند، راه معامله را نمی داند، افراد خادم و خائن را تشخیص نمی دهد، نمی داند چه كسی را باید به خود نزدیك كند و از چه كسی باید دوری گزیند؛ اینچنین فردی رشید نیست.

اما رشد اجتماعی: بهتر این است كه بجای رشد اجتماعی كه صفت فرد است، رشد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 616
اجتماع را كه صفت جامعه ی رشید است موضوع بحث قرار دهیم كه جامعه نیز گاهی رشید است و گاهی سفیه و حد اكثر نابالغ. جامعه ای كه خود را به عنوان یك واحد درك نكند، ارزش سرمایه های خود را از قبیل شخصیتهای تاریخی و حوادث تاریخی نشناسد، آنچنان جامعه رشید نیست.

یكی از آن سرمایه ها شخصیتهای گذشته است. یكی دیگر آثار هنری، علمی، صنعتی، ادبی گذشته است. یكی هم تاریخ گذشته است، آن هم گذشته ی پرافتخار و آموزنده و سعادت بخش. جریانهای تاریخی گذشته سندهای اخلاقی و تربیتی آیندگان است.

آثار هنری و صنعتی در میان یك ملتی پیدا می شود و بعد آنها ارزش اینها را درك نمی كنند، آنها را خراب می كنند. چه بسیار شده كه یك نسخه ی نفیس خطی یك كتاب به دست یك بقال افتاده و به عنوان كاغذ چای از آن استفاده شده است. بعضی آثار هنری و صنعتی از قبیل محرابها، كاشی كاری ها، نقاشیها به دست افراد ناصالح كه افتاده است ملعبه ی كودكان واقع شده است.

از همین قبیل است تاریخ. گاهی بعضی از ملتها فرازهای تاریخی دارند مملوّ از حماسه، افتخار، آموزندگی، زیبایی، عظمت، الهام بخشی؛ ولی همان طوری كه یك تابلو نفیس نقاشی را به دست كودكان می دهند و آنها با قلم آن را خراب می كنند، اینها نیز آن قدر افسانه و خرافه از وهم خود به آنها ملحق می كنند كه بكلی عظمت، زیبایی، الهام بخشی، حماسه، آموزندگی و افتخار آن را از میان می برند و نابود می كنند و بجای آنكه الهام بخش عظمت و حماسه و محرك روح سلحشوری باشد، الهام بخش زبونی و بدبختی و تسلیم در مقابل حوادث می گردد.

واقعه ی تاریخی كربلا از آن نوع حوادث است كه در اثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معكوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و بجای آنها زبونی و ضعف و جهالت و نادانی آمده است.

این، نشانه ی عدم رشد این ملت است برای حفظ و نگهداری تاریخ با عظمت و پرافتخار خویش.

این از نظر عموم ملت. اما از نظر خصوص طبقه ی توده و عامه، باید بگوییم كه مسئولیت حفظ و نگهداری تاریخ پرافتخار گذشته اختصاص به علما ندارد، هر فردی باید خود را مسئول بداند. همان طوری كه دروغ بستن به این حوادث به صورت دروغ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 617
گفتن حرام است، دروغ شنیدن، دروغ مصرف كردن هم حرام است. در قرآن كریم یك جا می فرماید: «وَ اِجْتَنِبُوا قَوْلَ اَلزُّورِ» [2]و هم می فرماید: «وَ اَلَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ اَلزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» [3].

در تفسیر كشّاف ذیل آیه ی اول، «قول زور» را قول باطل و كذب معنی می كند، می گوید: «وَ جُمِعَ الشِّرْكُ وَ قَوْلُ الزُّورِ فی قِرانٍ واحدٍ وَ ذلِكَ اَنَّ الشِّرْكَ مِنْ بابِ الزُّورِ لِأَنَّ الْمُشْرِكَ زاعِمٌ اَنَّ الْوَثَنَ تَحِقُّ لَهُ الْعِبادَةُ، فَكَأَنَّهُ قالَ: فَاجْتَنِبوا عِبادَةَ الْاَوْثانِ الَّتی هِیَ رَأْسُ الزُّورِ» تا آنجا كه می گوید: «اَلزُّورُ مِنَ الزَّوَرِ وَ الْازْوِرارِ وَ هُوَ الْاِنْحِرافُ» [4].

در تفسیر آیه ی دوم می گوید:

«یَحْتَمِلُ اَنَّهُمْ یَنْفِرونَ عَنْ مَجالِسِ الْكَذّابینَ وَ مَجالِسِ الْخَطّائینَ فَلا یَحْضُرونَها وَ لا یَقْرَبونَها تَنَزُّهاً عَنْ مُخالَطَةِ الشَّرِّ وَ أَهْلِهِ، وَ صیانَةً لِدینِهِمْ عَمّا یَثْلِمُهُ، لِأَنَّ مشاهدَ [5]الْباطِلِ شركه [6]فیهِ. وَ لِذلِكَ قیلَ فِی النَّظّارَةِ اِلی كُلِّ ما لَمْ تُسَوِّغُهُ الشَّریعَةُ: هُمْ شُرَكاءُ فاعِلیهِ فِی الْاِثْمِ؛ لِأَنَّ حُضورَهُمْ وَ نَظَرَهُمْ دَلیلُ الرِّضا بِهِ وَ سَبَبُ وُجودِهِ، لِأَنَّ الَّذی سَلَّطَ [7]عَلی فِعْلِهِ هُوَ اسْتِحْسانُ النَّظَّارَةِ وَ رَغْبَتُهُمْ فِی النَّظَرِ إلَیْهِ. وَ فی مواعِظِ عیسی علیه السلام: إیّاكُمْ وَ مُجالَسَةَ الْخَطّائینَ. » [8]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 618
پس آیه ی اول فقط اجتناب از قول زور را می گوید كه هم شامل گفتن است و هم استماع، و البته گفتن اظهر مصداقین است؛ ولی آیه ی دوم رسماً حضور در مجالس باطل را منع می كند خواه حضور برای شنیدن باطل باشد و یا برای دیدن باطل.

این آیه در واقع نوعی اعانت به اثم را نهی می كند.

آیه ی دیگر: «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ فِی اَلْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اَللّهِ یُكْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ» [9].

تفسیر صافی: «عن الصادق علیه السلام: وَ فَرَضَ اللّهُ عَلَی السَّمْعِ اَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الْاِسْتِماعِ اِلی ما حَرَّمَ اللّهُ، وَ اَنْ یُعْرِضَ عَمّا لا یَحِلُّ لَهُ مِمّا نَهَی اللّهُ عَنْهُ وَ الْاِصْغاءِ اِلی ما اَسْخَطَ اللّهَ، فَقالَ فی ذلِكَ: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْكُمْ. . . » [10].

ایضاً صافی: «القمّیّ: آیاتُ اللّهِ هُمُ الْأئِمَّةُ عَلَیْهِمُ السَّلام» . .

ظاهراً مقصود از آیات اعمّ است از آیات تدوینی و آیات تكوینی الهی، اعمّ از شخصیتها مانند ائمه علیهم السلام یا حوادث تاریخی كه آیات تكوینی الهی می باشند.

تواریخی كه مظهر و مجلای روح ایمان است نیز جزء آیات الهی می باشند.

تفسیر صافی، ذیل آیه ی «وَ إِذا رَأَیْتَ اَلَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ. . . » [11]می گوید: العیّاشی: عن الباقر علیه السلام فی هذه الآیة قال: اَلْكَلامُ فِی اللّهِ وَ الْجِدالُ فِی الْقُرْانِ. قال: مِنْهُ الْقُصّاصُ» [12].

ایضاً صافی ذیل آیه ی فوق: «فی العلل: عن السّجاد علیه السلام: لَیْسَ لَكَ اَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ لِأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالی یَقُولُ: وَ إِذا رَأَیْتَ اَلَّذِینَ یَخُوضُونَ. . . » [13].
[1] . نساء/6. [و كودكان یتیم را بیازمایید تا وقتی به سن بلوغ رسند. پس اگر در آنان رشد (عقلی) یافتید اموالشان را در اختیارشان قرار دهید. ]
[2] . حج/30.
[3] . فرقان/72. [و آنان كه در مجالس باطل شركت نكنند و چون به كار لغوی گذر كنند با كرامت عبور نمایند. ]
[4] . [و شرك و قول زور در یك ردیف گرد آمده اند چرا كه شرك، خود از باب زور است، زیرا مشرك چنین پندارد كه بُت شایسته ی پرستش است. و گویا در این آیه فرموده: از پرستش بتها كه رأس همه ی زورهاست بپرهیزید. . . و زور از زَوَر و اِزوِرار گرفته شده كه به معنی انحراف است. ]
[5] كذا
[6] كذا
[7] . كذا.
[8] . [ممكن است معنی آیه این باشد كه آنان از مجالس دروغگویان و خطاكاران دوری می كنند و در آنها شركت نكرده و بدان نزدیك نمی شوند تا از آمیختن با بدی و بدان منزّه باشند و دینشان را از رخنه محفوظ دارند، زیرا حضور در باطل به منزله ی شركت در آن است، و به همین دلیل به كسانی كه به آنچه شریعت جایز ندانسته می نگرند، گویند: اینان با كننده های همان كارها در گناه شریكند، زیرا حضور و نظرشان در آنجا دلیل رضایت دادن به آن كار و سبب وجود آن است، زیرا آنچه انگیزه ی عمل فاعل آن می شود همان تشویق بینندگان و رغبتشان در دیدن اوست. و در پندهای عیسی علیه السلام آمده: از همنشینی با خطاكاران بپرهیزید. ]
[9] . نساء/140.
[10] . [امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند بر گوش واجب نموده كه از شنیدن آنچه حرام فرموده پرهیز كند و از آنچه برایش حلال نیست و خداوند نهی فرموده و از شنیدن آنچه خدا را به خشم می آورد دوری جوید، و در این مورد فرموده: و بر شما این دستور فرستاد كه. . . . ]
[11] . انعام/68.
[12] . [فرمود: مراد، سخن درباره ی ذات خدا و كشمكش در مورد قرآن است. و فرمود: و از آن جمله افسانه سرایان هستند. ]
[13] . [فرمود: اختیار با تو نیست كه با هركس خواستی نشست و برخاست كنی، زیرا خدای تبارك و تعالی می فرماید: و چون دیدی كسانی را كه در (مسخره و تكذیب كردن) آیات ما فرو می روند. . . . ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است