امام حاضر بود كه كشته شود و به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود. وظیفه ی امام از این
نظر فقط امتناع بود. این وظیفه را با خروج از كشور، با متحصّن شدن به شعاب جبال
(آنچنان كه ابن عباس پیشنهاد كرد) ، با مخفی شدن هم می توانست انجام دهد. به
عبارت دیگر روش و متد امام از این نظر جز زیر بار نرفتن به هر شكل و لو به خروج از
مرز و تا سرحدّ كشته شدن نیست. روش امام در مقابل عامل بیعت خواستن، محدود به
حدّ امكانات برای به دست گرفتن حكومت نیست و محدود به حدّ كشته نشدن هم
نیست، ولی هیچ وظیفه ای مثبت از قبیل توسعه ی انقلاب و گسترش دعوت و غیره را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 529
ایجاب نمی كند، جلوگیری از خونریزی دیگران لازم می شود. از این نظر امام فقط باید
بگوید: نه.
در آن زمان بیعت امام قطعاً جدّی و از روی رضا تلقی می شد و واقعاً صحّه گذاشتن
به خلافت یزید بود. قرائنی در دست است كه امام به هیچ وجه حاضر به بیعت نبود.
آقای صالحی
[1]از مقتل خوارزمی نقل می كند كه امام در مذاكراتش با محمد ابن حنفیّه فرمود: «لَوْ لَمْ یَكُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ وَ لا مَأْوی لَما بایَعْتُ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ.
[1] . [نویسنده ی كتاب شهید جاوید]