بعد از آنكه امام حسین علیه السلام و «حُر» به نینوا رسیدند و نامه ی عبید الله رسید كه: «امّا
بعد فجعجع بالحسین حتّی یبلغك كتابی و یقدم علیك رسولی، فلا تنزله الاّ بالعراء فی
غیر حصن و علی غیر ماء»
[1]زهیر پیشنهاد كرد كه الآن با اینها بجنگیم. أبا عبد اللّه
فرمود: «اِنّی أكْرَهُ اَنْ اَبْدَأَهُمْ بِالْقِتالِ»
[2]. امام حسین یكی از مبادی و اصولش عدم
شروع به جنگ بود. (قصه ی علی علیه السلام و كشتن كریب بن الصباح و خواندن آیه ی
«اَلشَّهْرُ
اَلْحَرامُ بِالشَّهْرِ اَلْحَرامِ وَ اَلْحُرُماتُ قِصاصٌ» [3]- لَوْ لَمْ تَبْدَؤنا ما بَدَأْناكُمْ) .
[1] . [كار را بر حسین تنگ گیر تا نامه ام به دستت برسد و فرستاده ام نزد تو آید، و از او جدا مشو تا اینكه او
را در سرزمین خشك بی پناهگاه و بی آبی فرود آوری. ]
[2] . [من خوش ندارم كه آغازگر جنگ با آنها باشم. ]