در
کتابخانه
بازدید : 1188749تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Collapse فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand 1 معنی تبلیغ 1 معنی تبلیغ
Expand 2 وسائل و ابزار پیام رسانی 2 وسائل و ابزار پیام رسانی
Expand 3 روش تبلیغ 3 روش تبلیغ
Expand 4 روشهای تبلیغی نهضت حسینی 4 روشهای تبلیغی نهضت حسینی
Expand 5 حادثه ی كربلا، تجسم عملی اسلام 5 حادثه ی كربلا، تجسم عملی اسلام
Expand 6 نقش اهل بیت سید الشهداء درتبلیغ نهضت حسینی 6 نقش اهل بیت سید الشهداء درتبلیغ نهضت حسینی
Collapse 7 شرایط مبلّغ، و تأثیر تبلیغی اهل بیت امام در مدت اسارتشان 7 شرایط مبلّغ، و تأثیر تبلیغی اهل بیت امام در مدت اسارتشان
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
دومین شرط برای كسی كه حامل یك پیام است اولاً مهارت در به كار بردن وسایل تبلیغ و ثانیاً شناسایی آنهاست؛ یعنی باید بداند چه ابزاری را مورد استفاده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 416
قرار بدهد و چه ابزاری را مورد استفاده قرار ندهد و بلكه خودش از نظر ابزارهای طبیعی، چه ابزاری را داشته باشد و چه ابزاری را نداشته باشد.

در حدود دوازده سال پیش، سخنرانیهایی كردم تحت عنوان «خطابه و منبر» كه در كتابی به نام «گفتار عاشورا» چاپ شده است [1]. یك سلسله بحثها را من در آنجا ذكر كرده ام. در مورد خطبه، علما اساساً كتاب نوشته اند. اصلاً خطابه خودش یك فن است. ظاهراً اول كسی كه در این فن كتاب نوشته ارسطوست و مسلمین كه آثار ارسطو را ترجمه كردند، خطابه را جزء منطق قرار دادند. بعدها درباره ی خطابه خیلی حرفها گفتند. بوعلی سینا كتابی حدود پانصد صفحه درباره ی خطابه دارد كه در آن درباره ی شرایط خطیب می گوید: بدون شك خطیب باید یك سلسله شرایط طبیعی هم داشته باشد مثل سخنوری و قدرت بیان. این خودش نعمتی از نعمتهای بزرگ الهی است و برای تبلیغ، داشتن این هنر طبیعی لازم است. «اَلرَّحْمنُ. `عَلَّمَ اَلْقُرْآنَ. `خَلَقَ اَلْإِنْسانَ. `عَلَّمَهُ اَلْبَیانَ» [2].

داستان بعثت موسی بن عمران به رسالت را شنیده اید. بعد از ده سال كه دوباره می خواهد به مصر برگردد، با همسرش حركت می كند. شبی تاریك و بارانی است. زن حامله اش را درد زایمان می گیرد. هوا هم سرد است و باید زنش را گرم كند ولی وسیله ی گرم كردن هم ندارد. ناگهان در نقطه ای از آن بیابان نوری را می بیند (در وادی طور، وادی سینا) . فكر می كند آتش است. می رود آنجا، معلوم می شود كه آتش نیست؛ جریان، جریان دیگری است. در همان جا موسی بن عمران مبعوث می شود؛ ندا می رسد كه از این به بعد رسول ما هستی یعنی مبلّغ خدا هستی، پیام ما را باید به فرعون و فرعونیان برسانی. موسی می فهمد كه یك مبلّغ شرایطی دارد. پیغمبری خودش را كافی نمی داند، تقاضاهایی دارد: «رَبِّ اِشْرَحْ لِی صَدْرِی» خدایا به من حوصله ی فراوان بده، شرح صدر بده آنچنان كه عصبانی نشوم، ناراحت نشوم، به تنگ نیایم، دریادلم كن كه كار تبلیغ دریادلی می خواهد، «وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» [3]این مأموریت سنگین را بر من آسان گردان (ببینید كار تبلیغ را ما چقدر كوچك می شماریم و موسی بن عمران چقدر بزرگ می شمارد) .

مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 417
مؤیّد این مطلب مطلبی است راجع به پیغمبر اكرم. قرآن كریم به پیغمبر اكرم راجع به مأموریتش یعنی تبلیغ اسلام و هدایت مردم می فرماید: «إِنّا سَنُلْقِی عَلَیْكَ قَوْلاً ثَقِیلاً» [4]عن قریب یك بار سنگین به دوش تو خواهیم گذاشت. باری است كه به دوش پیغمبر سنگینی می كند، به دوش پیغمبران سنگینی می كند! چه می گوییم ما؟ ! .

موسی علیه السلام در ادامه ی تقاضاهای خود گفت: «وَ اُحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» خدایا گره را از زبان من باز كن، به من بیانی رسا و گوارا بده، سخنوری و ناطقه بده، «یَفْقَهُوا قَوْلِی» [5] به من قدرت تفهیم بده كه آن حقیقتی را كه به من وحی می كنی به مردم القاء كنم و مردم بفهمند، درك كنند؛ رابطه ای بین من و مردم برقرار كن كه مردم مطلب را عیناً آن طوری كه تو می خواهی از من بگیرند نه اینكه من چیزی بگویم و آنها پیش خود چیز دیگری خیال كنند و من نتوانم آنچه را كه دارم بیان كنم. قدرت و قوّه ی بیان یك امر طبیعی است (البته مقداری از آن اكتسابی است) ولی امور طبیعی باید با تمرین و اكتساب تقویت بشوند، مثل كارهای ورزشی كه شخص باید یك استعدادی داشته باشد و این استعداد در اثر تمرینهای ورزشی تكمیل می شود.

در عین حال خوشبختانه باید گفت كه در جهان شیعه در اثر بركت امام حسین علیه السلام خطبای بسیار قوی و نیرومند و عالیقدر، چه از نظر بیان و چه از نظر غیر بیان ظهور كرده اند و الحمد لله*الآن هم چنین افرادی هستند كه انصافاً از نظر نطق و سخنوری آیتی هستند. من در نظر ندارم اسم كسی را ببرم ولی چنین اشخاصی وجود دارند و جای تشكر است و افراد زحمت كشیده ای هستند و انصاف این است كه در كار خودشان به اندازه ای كه شرایط برایشان مساعد بوده زحمات زیادی كشیده اند.

موسی علیه السلام در ادامه ی سخنانش می گوید: «وَ اِجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی. `هارُونَ أَخِی» [6] خدایا من فكر می كنم كه به تنهایی از عهده ی كار تبلیغ و هدایت مردم برنمی آیم، شریك و همكار می خواهم. اما منِ بدبخت هنوز این طور احساس نمی كنم، هنوز خیال می كنم كه به تنهایی كافی هستم. همكار یعنی چه؟ همفكر یعنی چه؟ همگام یعنی چه؟ من باید به تنهایی كار كنم. ولی موسی می گوید: خدایا كارِ تبلیغ است، كار هدایت است، كار ارشاد مردم است، منِ پیغمبر به تنهایی از عهده ی این كار برنمی آیم؛ خدایا برای من یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 418
شریك، كمك و معاون بفرست. كاندید هم می كند؛ برادرم هارون از هر جهت مرد لایقی است، خدایا او را به كمك من بفرست. «كَیْ نُسَبِّحَكَ كَثِیراً. `وَ نَذْكُرَكَ كَثِیراً» [7] برای چه؟ اخلاص خودش را ذكر می كند: خدایا ما هیچ هدفی نداریم جز اینكه مسبّح تو را در دنیا زیاد كنیم، حق پرست را در دنیا زیاد كنیم؛ برای این است كه من این تقاضاها را از تو دارم و این كمكها را از تو می خواهم.

قرآن عین همینها را درباره ی پیغمبر اكرم ذكر می كند ولی به صورت امور تحقق یافته. در مورد موسی به صورت خواسته ی او ذكر می كند كه البته مستجاب شد. معلوم می شود كه خدا پیغمبر را نیز برای همین هدف و رسالت و ایده مؤیَّد كرد به همان خواستهای موسی بن عمران. می فرماید: «بسم الله الرحمن الرحیم. أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» ای پیامبر، ای حبیب ما، آیا ما سینه ی تو را باز نكردیم؟ (سینه ی باز در عربی كنایه از روح وسیع است) آیا روح تو را وسیع نكردیم؟ تو را دریادل نكردیم؟ «وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ» . «وِزْر» یعنی بار سنگین. به گناه هم كه وزر می گویند به خاطر این است كه گناه بر خلاف حسنه (كار خوب) كه برای انسان حكم بال و نیرو را دارد و انسان را پرواز می دهد و به او نیرو می بخشد، برعكس حكم بار را دارد و انسان را از حركت بازمی دارد .

موسی گفت: «یَسِّرْ لِی أَمْرِی» كار مرا آسان كن، اینجا می گوید: «وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ» بار سنگین را از دوش تو برداشتیم. «اَلَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَكَ» [8]. این خیلی عجیب است! برای توضیح معنی «اَنْقَضَ» مثالی ذكر می كنم: اگر بالای یك سقف چوبی، بار سنگینی مثلاً جمعیت زیادی باشد كه دیگر این سقف توانایی نگهداری آن را نداشته باشد، یك وقت به اصطلاح عامیانه ی خودمان صدای جرق جرق سقف را می شنویم. عرب اینجا می گوید: «اَنْقَضَ» یعنی چوبهای سقف به صدا درآمد، كه اگر بار یك مقدار زیادتر باشد سقف می شكند. می فرماید: ای پیغمبر! این بار سنگین، ستون فقرات تو را مثل آن چوبها به صدا درآورده بود، كمرت را خم كرده بود، پشتت را شكسته بود. بعد پیغمبر را تسلیت می دهد: «فَإِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یُسْراً. `إِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یُسْراً. `فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ. `وَ إِلی رَبِّكَ فَارْغَبْ» [9]هرگز از سختی نترس، سستیها در سختیهاست، سستیها در میان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 419
سختیها پدیدار می شود. باز تأكید می كند مطمئناً از سختی نترس كه سستیها همراه سختیهاست. وقتی این آیه نازل شد، چهره ی پیغمبر اكرم از خوش حالی می درخشید، متحلّل شده بود، سرخ شده بود: وعده ی خداست، خدا گفته از سختی نترس. دوباره به من گفته از سختی نترس. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» از این كارت كه فارغ شدی باز خودت را به كار پرمشقت دیگری مشغول كن كه تو از سختی و مشقت ضرر ندیدی و ضرر نخواهی دید. «وَ إِلی رَبِّكَ فَارْغَبْ» . این را شیعه این طور تفسیر می كند كه ما این بار سنگین را به وسیله ی علی علیه السلام برای تو سبك كردیم، علی را برای تو كمك فرستادیم، و شیعه حق دارد این حرف را بزند و درست هم هست، یعنی منطق همین طور حكم می كند.

پیغمبر اكرم در حدیثی كه شیعه و سنی هر دو روایت كرده اند و متواتر است (و سنی هم نمی تواند آن را انكار كند زیرا سنیها بیشتر از شیعه روایت كرده اند) خطاب به علی علیه السلام فرمود: «اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارونَ مِنْ موسی » تو با من همان نسبت را داری كه هارون با موسی داشت «اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدی» [10]با این تفاوت كه هارون پیغمبر بود ولی چون بعد از من پیغمبری نیست، تو بعد از من پیغمبر نیستی. یعنی همان طور كه خدا تقاضای موسی بن عمران را مستجاب كرد و برایش در امر تبلیغ و هدایت مردم شریك و كمك فرستاد، علی جان! خدا تو را برای من كمك و معاون فرستاده است. پیغمبر صلی الله علیه و آله خطاب به علی علیه السلام فرمود: «اَنْتَ وَزیری» . كلمه ی «وزیر» در اصل لغت به معنای كمك و معاون است. وزراء را كه به این نام می خواندند، چون كمكهای پادشاهان بودند. اصلاً كلمه ی وزیر به معنی كمك دهنده است. این است كه پیغمبر اكرم خطاب به علی فرمود:

تو وزیر من یعنی كمك من هستی، همان طور كه هارون وزیر موسی یعنی كمك موسی بود.

ببینید، درخواستهای موسی علیه السلام: «رَبِّ اِشْرَحْ لِی صَدْرِی. `وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی. `وَ اُحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی. `یَفْقَهُوا قَوْلِی. `وَ اِجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی. `هارُونَ أَخِی» صددرصد منطبق است با آنچه كه درباره ی پیغمبر اكرم به صورتِ انجام یافته است: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ. `وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ. `اَلَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَكَ. `وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ. `فَإِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یُسْراً. `إِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یُسْراً.

`فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ. `وَ إِلی رَبِّكَ فَارْغَبْ»
. اگر معنی «اِنْصَبْ» را از ماده ی «نَصِبَ»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 420
نگیریم بلكه از ماده ی «نَصَبَ» بگیریم، یعنی مقصود این باشد كه علی علیه السلام را به خلافت نصب كن، باز مطلب صددرصد منطبق با آیات قرآن است.
[1] . [این سخنرانیها در كتاب ده گفتار استاد شهید به چاپ رسیده است. ]
[2] . الرحمن/1- 4.
[3] . طه/25 و 26.
[4] . مزّمل/5.
[5] . طه/27 و 28.
[6] . طه/29 و 30.
[7] . طه/33 و 34.
[8] . انشراح/1- 3.
[9] . انشراح/5- 8.
[10] . ینابیع المودة، ج /1ص 56.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است