مروّت مفهوم خاصی دارد و غیر از شجاعت است؛ گواینكه معنایش مردانگی
است ولی مفهوم خاصی دارد. ملاّی رومی از همه بهتر آن را مجسم كرده است، آنجا كه
داستان مبارزه ی علی علیه السلام با عمرو بن عبد ود را نقل می كند كه علی علیه السلام روی سینه ی
عمرو می نشیند و او روی صورت حضرت آب دهان می اندازد، بعد حضرت از جا
حركت می كند و می رود و بعد می آید. اینجاست كه ملاّی رومی شروع می كند به
مدیحه سرایی و یك شعرش چنین است:
در شجاعت شیر ربّانیستی
در مروّت خود كه داند كیستی
در شجاعتْ تو شیر خدا هستی، در مروّت كسی نمی تواند تو را توصیف كند كه چقدر
جوانمرد و آقا هستی. مروّت این است كه انسان به دشمنان خودش هم محبت بورزد.
حافظ می گوید:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 387
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا
ولی فرمان اسلام از این بالاتر است؛ اگر به اسلام نزدیكتر می شد چنین می گفت: با
دوستان مروّت، با دشمنان هم مروّت و مردانگی. اینكه أبا عبد اللّه در وقتی كه دشمنش
تشنه است به او آب می دهد، معنایش مروّت است. این بالاتر از شجاعت است،
همان طور كه علی علیه السلام این كار را كرد.
صبح عاشورا بود. اول كسی كه به طرف خیمه های حسین بن علی علیه السلام دوید تا
ببیند اوضاع از چه قرار است، شمر بن ذی الجوشن بود. وقتی از پشت خیمه ها آمد، دید
خیمه ها را به هم نزدیك كرده و خندقی كنده اند و خار جمع كرده و آتش زده اند. خیلی
ناراحت شد كه از پشت نمی شود حمله كرد. شروع كرد به فحاشی. یكی از اصحاب
گفت: آقا! اجازه بدهید همین جا [یك تیر] حرامش كنم. فرمود: نه. گفت: من او را
می شناسم كه چه جنس كثیفی دارد، چقدر فاسق و فاجر است. فرمود: می دانم ولی ما
هرگز شروع به جنگ نمی كنیم و لو اینكه به نفع ما باشد.
این دستور اسلام بود. در این زمینه داستانها داریم. از جمله داستان و بلكه
داستانهای امیر المؤمنین در صفّین است كه یكی از آنها را برایتان نقل می كنم. مردی
است به نام كُرَیْب بن صبّاح از لشكر معاویه. آمد و مبارز طلبید. یكی از شجاعان
لشكر امیر المؤمنین كه جلو بود، به میدان رفت ولی طولی نكشید كه كریب این مرد
صحابی امیر المؤمنین را كشت و جنازه اش را به یك طرف انداخت و دوباره مبارز
طلبید. یك نفر آمد، او را هم كشت. بعد از اینكه كشت، فوراً از اسب پایین پرید و
جنازه اش را روی جنازه ی اولی انداخت. بازگفت: مبارز می خواهم. چهار نفر از
اصحاب علی علیه السلام را به همین ترتیب كشت. مورخین نوشته اند بازو و انگشتان این
مرد به قدری قوی بود كه سكه را با دستش می مالید و اثر سكه محو می شد. همچنین
نوشته اند این مرد آن قدر از خود چابكی و سرعت نشان داد و در شجاعت و زورمندی
هنرنمایی كرد كه افرادی از اصحاب علی كه در صفوف جلو بودند، به عقب رفتند تا در
رودربایستی گیر نكنند. اینجا بود كه علی علیه السلام خودش آمد و با یك گردش، او را
كشت و جنازه اش را به یك طرف انداخت. «أَ لا رَجُلٌ؟ » دومی آمد. دومی را هم كشت و
فوراً جنازه اش را روی اولی انداخت. دوباره گفت: «أَ لا رَجُلٌ؟ » تا چهار نفر. دیگر كسی
جرأت نكرد بیاید. آن وقت علی علیه السلام آیه ی قرآن را خواند:
«فَمَنِ اِعْتَدی عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوامجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 388
عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اِعْتَدی عَلَیْكُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّهَ» [1]. بعد گفت: ای اهل شام! اگر شما شروع نكرده
بودید، ما هم شروع نمی كردیم. چون شما چنین كردید، ما هم این كار را كردیم
[2]
أبا عبد اللّه هم چنین بود. در تمام روز عاشورا مقید بود كه جنگ را آنها كه به ظاهر
مسلمان و گوینده ی شهادتین بودند شروع كنند. گفت: بگذارید آنها شروع كنند، ما هرگز
شروع نمی كنیم.
[2] . وقعة الصّفّین، تألیف نصر بن مزاحم المنقری، ص 315.