در
کتابخانه
بازدید : 1188317تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Collapse فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand 1 معنی تبلیغ 1 معنی تبلیغ
Expand 2 وسائل و ابزار پیام رسانی 2 وسائل و ابزار پیام رسانی
Expand 3 روش تبلیغ 3 روش تبلیغ
Collapse 4 روشهای تبلیغی نهضت حسینی 4 روشهای تبلیغی نهضت حسینی
Expand 5 حادثه ی كربلا، تجسم عملی اسلام 5 حادثه ی كربلا، تجسم عملی اسلام
Expand 6 نقش اهل بیت سید الشهداء درتبلیغ نهضت حسینی 6 نقش اهل بیت سید الشهداء درتبلیغ نهضت حسینی
Expand 7 شرایط مبلّغ، و تأثیر تبلیغی اهل بیت امام در مدت اسارتشان 7 شرایط مبلّغ، و تأثیر تبلیغی اهل بیت امام در مدت اسارتشان
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال مقداری راجع به نهضت ایشان برای شما عرض می كنم. مطلبی را می گویم، شما تأمل بفرمایید ببینید این طور هست یا نه. همان طور كه كلمات و آیات قرآن از لحاظ لفظی و فصاحت و بلاغت و روانی، نوعی خاص از آهنگها را به آسانی می پذیرد و این خود آیت بسیار بزرگی برای نفوذ قرآن در دلها بوده و هست، انسان وقتی تاریخ حادثه ی عاشورا را می خواند، استعدادی برای شبیه سازی در آن می بیند. همان طور كه قرآن برای آهنگ پذیری ساخته نشده ولی این طور هست، حادثه ی كربلا هم برای شبیه سازی ساخته نشده ولی این طور هست. من نمی دانم، شاید شخص أبا عبد اللّه در این مورد نظر داشته است. البته این مطلب را اثبات نمی كنم ولی نفی هم نمی كنم.

داستان كربلا در هزار و دویست سال پیش روی صفحه ی كتاب آمده؛ یك وقتی آمده كه كسی فكر نمی كرده كه این حادثه این قدر گسترش پیدا خواهد كرد. متن تاریخ این حادثه گویی اساساً برای یك نمایشنامه نوشته شده است، شبیه پذیر است، گویی دستور داده اند كه آن را برای صحنه بودن بسازند. ما شهادتهای فجیع زیاد داریم ولی این داستان به این شكل آیا می تواند تصادف باشد و تعمّد نباشد و أبا عبد اللّه به این مطلب توجه نكرده باشد؟ من نمی دانم، ولی بالأخره قضیه این طور است و باور هم نمی كنم كه تعمّدی در كار نباشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 369
از امام تقاضای بیعت می كنند. بعد از سه روز امام حركت می كند و به مكه می رود؛ به اصطلاح مهاجرت می كند و در مكه كه حرم امن الهی است سكنی می گزیند و شروع به فعالیت می كند. چرا به مكه رفت؟ آیا به این جهت كه مكه حرم امن الهی بود و معتقد بود كه بنی امیّه مكه را محترم خواهند شمرد؟ یعنی درباره ی بنی امیّه چنین اعتقاد داشت كه اگر سیاستشان اقتضا بكند و بخواهند او را در مكه بكشند، این كار را نمی كنند؟ یا نه، رفتن به مكه اولاً برای این بود كه خود این مهاجرت اعلام مخالفت بود. اگر در مدینه می ماند و می گفت من بیعت نمی كنم، صدایش آن قدر به عالم اسلام نمی رسید.

بدین جهت، هم گفت بیعت نمی كنم و هم اهل بیتش را حركت داد و به مكه برد. این بود كه صدایش در اطراف پیچید كه حسین بن علی حاضر به بیعت نشد و لذا از مدینه به مكه رفت. خود این، به اصطلاح- اگر تعبیر درست باشد- یك ژست تبلیغاتی بود برای رساندن هدف و پیام خودش به مردم. از این بالاتر كه عجیب و فوق العاده است اینكه امام حسین علیه السلام در سوم شعبان وارد مكه می شود و ماههای رمضان، شوّال، ذی القعده و ذی الحجّه تا هشتم این ماه را یعنی ایامی كه عمره مستحب است و مردم از اطراف و اكناف به مكه می آیند در آنجا می ماند.

كم كم فصل حج می رسد. مردم از اطراف و اكناف و حتی از اقصی بلاد خراسان به مكه می آیند. روز «ترویه» می شود، یعنی روز هشتم ذی الحجّه، روزی كه همه برای حج از نو لباس احرام می پوشند و می خواهند به منی و عرفات بروند و اعمال حج را انجام بدهند. ناگهان امام حسین علیه السلام اعلام می كند كه من می خواهم به طرف عراق و كوفه بروم. یعنی در چنین شرایطی پشت می كند به كعبه، پشت می كند به حج، یعنی من اعتراض دارم. اعتراض و انتقاد و عدم رضایت خودش را به این وسیله و به این شكل اعلام می كند. یعنی این كعبه دیگر در تسخیر بنی امیّه است؛ حجی كه گرداننده اش یزید باشد، برای مسلمین فایده ای نخواهد داشت. این پشت كردن به كعبه و اعمال حج در چنین روزی و اینكه بعد بگوید من برای رضای خدا رو به جهاد می كنم و پشت به حج، رو به امر به معروف می كنم و پشت به حج، این یك دنیا معنی داشت، كار كوچكی نبود.

ارزش تبلیغاتی، اسلوب، روش و متد كار در اینجا به اوج خود می رسد. سفری را در پیش می گیرد كه همه ی عقلا (یعنی عقلایی كه بر اساس منافع قضاوت می كنند) آن را از نظر شخص امام حسین ناموفق پیش بینی می كنند؛ یعنی پیش بینی می كنند كه ایشان در این سفر كشته خواهند شد، و امام حسین در بسیاری از موارد پیش بینی آنها را تصدیق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 370
می كند، می گوید: خودم هم می دانم. می گویند: پس چرا زن و بچه را همراه خودت می بری؟ می گوید: آنها را هم باید ببرم. بودن اهل بیت امام حسین علیه السلام در صحنه ی كربلا، صحنه را بسیار بسیار داغتر كرد و در واقع امام حسین علیه السلام یك عده مبلّغ را طوری استخدام كرد كه بعد از شهادتش آنها را با دست و نیروی دشمن تا قلب حكومت دشمن یعنی شام فرستاد. این خودش یك تاكتیك عجیب و یك كار فوق العاده است. همه برای این است كه این صدا هرچه بیشتر به عالم برسد، بیشتر به جهان آن روز اسلام برسد و بیشتر ابعاد تاریخ و ابعاد زمان را بشكافد و هیچ مانعی در راه آن وجود نداشته باشد.

در بین راه، كارهای خود امام حسین نمایشهایی از حقیقت اسلام است؛ از مروّت، انسانیت، از روح و حقانیت اسلام است. ببینید! این شوخی نیست. در یكی از منازل بین راه، حضرت دستور می دهند آب زیاد بردارید؛ هرچه مشك ذخیره دارید پر از آب كنید و بر هرچه مركب و شتر همراهتان است كه آنها را یدك می كشید، بار آب بزنید (پیش بینی بوده است) . در بین راه ناگهان یكی از اصحاب فریاد می كشد: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه» یا «لا إله إلا الله» *یا «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (ذكری می گوید) . می گویند: چه خبر است؟ می گوید: من به این سرزمین آشنا هستم، سرزمینی است كه در آن نخل نبوده، مثل اینكه از دور نخل دیده می شود، شاخه ی نخل است. می فرماید: خوب دقت كنید. آنهایی كه چشمهایشان تیزتر است می گویند: خیر، نخل نیست، آنها پرچم است، انسان است، اسب است كه از دور دارد می آید، اشتباه می كنید. خود حضرت نگاه می كند، می گوید: راست می گویید. كوهی است در سمت چپ شما، آن كوه را پشت خودتان قرار بدهید. حُرّ است با هزار نفر. حسین علیه السلام مثل پدرش علی علیه السلام (در داستان صفّین) است كه از اینجور فرصتها به طور ناجوانمردانه استفاده نمی كند، بلكه از نظر او اینجا جایی است كه باید مروّت و جوانمردی اسلامی را نشان بدهد. فوراً می فرماید: آن آبها را بیاورید و اسبها و افراد را سیراب كنید. حتی خودشان مراقبت می كنند كه حیوانهای اینها كاملاً سیراب شوند. یك نفر می گوید مشكی را در اختیار من قرار داد كه نتوانستم درش را باز كنم، خود حضرت آمدند و با دست خویش درِ مشك را باز كردند و به من دادند. حتی اسبها كه آب می خوردند، فرمود: اینها اگر خسته باشند، با یك نفس سیر نمی خورند؛ بگذارید با دو نفس، سه نفس آب بخورند.

همچنین در كربلا در همان نهایت شدتها مراقب است كه ابتدای به جنگ نكند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 371
مسأله ی دیگر این است كه من با آقای محترم نویسنده ی شهید جاوید- كه دوست قدیمی ماست- صحبت می كردم، با نظر ایشان موافق نبودم. به ایشان گفتم: چرا خطبه های امام حسین بعد از اینكه ایشان از نصرت مردم كوفه مأیوس می شوند و معلوم می شود كه دیگر كوفه در اختیار پسر زیاد قرار گرفت و مسلم كشته شد، داغتر می شود؟ ممكن است كسی بگوید چون امام حسین دیگر راه برگشت نداشت. بسیار خوب، راه برگشت نداشت، ولی چرا در شب عاشورا بعد از آنكه به اصحابش فرمود:

من بیعتم را از شما برداشتم و آنها گفتند: خیر، ما دست از دامن شما برنمی داریم، نگفت اصلاً ماندن شما در اینجا حرام است برای اینكه آنها می خواهند مرا بكشند، به شما كاری ندارند، اگر بمانید خونتان بی جهت ریخته می شود و این حرام است؟ چرا امام حسین نگفت واجب است شما بروید؟ بلكه وقتی آنها پایداری شان را اعلام كردند، امام حسین آنان را فوق العاده تأیید كرد و از آن وقت بود كه رازهایی را كه قبلاً به آنها نمی گفت، به آنان گفت.

در شب عاشورا كه مطلب قطعی است، حبیب بن مظاهر را می فرستد در میان بنی اسد كه اگر بازهم می شود، عده ای را بیاورد. معلوم بود كه می خواست بر عدد كشتگان افزوده شود، چرا كه هرچه خون شهید بیشتر ریخته شود این ندا بیشتر به جهان و جهانیان می رسد. در روز عاشورا حرّ می آید توبه می كند، بعد می آید خدمت أبا عبد اللّه. حضرت می فرماید: از اسب بیا پایین. می گوید: نه آقا، اجازه بدهید من خونم را در راه شما بریزم. «خونت را در راه ما بریز» یعنی چه؟ آیا یعنی اگر تو كشته شوی من نجات پیدا می كنم؟ من كه نجات پیدا نمی كنم. و حضرت به هیچ كس چنین چیزی نگفت. اینها نشان می دهد كه أبا عبد اللّه علیه السلام خونین شدن این صحنه را می خواست و بلكه خودش آن را رنگ آمیزی می كرد. اینجاست كه می بینیم قبل از عاشورا صحنه های عجیبی به وجود می آید كه گویی آنها را عمداً به وجود آورده اند تا مطلب بیشتر نمایش داده بشود. اینجاست كه جنبه ی شبیه پذیری قضیه خیلی زیاد می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است