در
کتابخانه
بازدید : 1188451تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Collapse فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
أبا عبد اللّه در مقام افتخار، خیلی تكیه می كرد روی پدرش علیّ مرتضی. البته به اعتبار جدّش هم افتخار می كرد (آن كه جای خود دارد) ولی مخصوصاً به پدرش علیّ مرتضی افتخار می كرد، با اینكه آنها كه در آنجا بودند دشمنان علی بودند ولی مدّعی بودند كه ما امت پیغمبر هستیم. امام حسین كوشش داشت كه افتخارش را به علیّ مرتضی رسماً بیان كرده باشد.

اشعاری كه أبا عبد اللّه در روز عاشورا خوانده اند، خیلی مختلف است؛ با آهنگهای مختلف سروده شده است كه بعضی از آنها از خود أبا عبد اللّه و بقیه از دیگران است و ایشان استشهاد كرده اند، مثل اشعار معروف فَرْوَة بن مُسَیْك كه سراپا حماسه است.

یكی از اشعاری كه أبا عبد اللّه در روز عاشورا می خواند و آن را شعار خودش قرار داده بود، این شعر بود (مخصوصاً یك مصراع آن) :

اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِ
وَ الْعَارُ اَوْلی مِنْ دُخولِ النّارِ [1]
نزد من، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است. اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزت، شعار شرافت؛ یعنی برای یك مسلمان واقعی، مرگ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 186
همیشه سزاوارتر است از زیر بار ننگ ذلت رفتن. مردم دنیا! بدانید اگر حسین حاضر است كه تا آخرین قطره ی خون خود و جوانانش ریخته شود، برای چیست. حسین در دامن پیغمبر و علی بزرگ شده است (تعبیر از خودش است) ، از پستان زهرا شیر خورده است.

خطبه ای دارد أبا عبد اللّه در روز عاشورا، در آن وقتی كه از نظر ظاهر همه ی امیدها قطع شده است و هر كسی [در آن شرایط] باشد خودش را می بازد. ولی این خطبه آنچنان شور و احساسات دارد كه گویی آتش است كه از دهان حسین بیرون می آید، این قدر داغ است! آیا این جمله ها شوخی است: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَكَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» [2]؟ ! .

پسر زیاد از شمشیرش خون می چكد. پدر سفّاكش بیست سال قبل آنچنان از مردم كوفه زهرچشم گرفته بود كه تا مردم كوفه شنیدند پسر زیاد مأمور كوفه شده است، خودبه خود از ترس به خانه هایشان خزیدند، چون او و پدرش را می شناختند كه چه خونخوارهایی هستند. همین كه پسر زیاد به كوفه آمد و امیر كوفه شد، به خاطر رعبی كه پدرش در دل مردم كوفه ایجاد كرده بود، مردم از دور مسلم پراكنده شدند.

این قدر مردم مرعوب اینها بودند! امّا حسین خطاب به مردم كوفه می فرماید: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ» مردم! آن زنازاده ی پسر زنازاده، آن امیر و فرمانده شما «قَدْ رَكَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ» (گریه ی استاد) می دانید به من چه پیشنهاد می كند؟ می گوید:

حسین! یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا شمشیر. به امیرتان بگویید كه حسین می گوید: «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» حسین تن به خواری بدهد؟ ! (گریه ی استاد) آیا او خیال كرده كه من مثل او هستم؟ «یَأْبَی اللّهُ ذلِكَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمَؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ» (گریه ی استاد) خدا می خواهد حسین چنین باشد. شما مگر نمی دانید، آن زنازاده مگر نمی داند كه من در چه دامنی بزرگ شده ام؟ من روی دامن پیغمبر بزرگ شده ام، روی دامن علیّ مرتضی بزرگ شده ام، من از پستان فاطمه شیر خورده ام (گریه ی استاد) . آیا كسی كه از پستان زهرا شیر خورده باشد، تن به ذلت و اسارتِ مثل پسر زیاد می دهد؟ ! «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» ما كجا و تن به خواری دادن كجا؟ ! شعار حسین در روز عاشورا از این تیپ است. آقایان سردسته ها كه برای دسته های خودتان شعار می سازید، ببینید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 187
شعارهایتان با شعارهای حسین می خواند یا نمی خواند.
[1] . مقتل الحسین مقرم، ص 345.
[2] . اللّهوف، ص 41.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است