در
کتابخانه
بازدید : 1188175تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Expand فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Collapse فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برای این موضوع عرض كردم كه مثالهای زیادی هست. در میان همه ی طبقات همین طور است. همین حافظ- كه مثالش را ذكر كردم- آیا در زمان خودش، همین شهرتی را كه در زمان ما دارد، داشت؟ نه. در زمان خودش كسی دیوانش را هم جمع نكرد. خودش هم به خاطر روح عرفانی خاصی كه داشت، با اینكه به او می گفتند، علاقه ای به جمع آوری آن نداشت. حافظ یك مرد عالم است؛ یعنی اول یك عالم است، دوم یك شاعر، و از این جهت با سعدی یا فردوسی فرق می كند. اینها شاعر هستند و مثلاً سی چهل هزار بیت شعر گفته اند، كارشان شاعری بوده. حافظ كارش شاعری نبوده، یك مرد عالم و مدرّس و محقّق بوده است. بعد از مرگش، رفیقش كه دیوانش را جمع كرده، اهمّ آن كتابهایی را كه او تدریس می كرده ذكر نموده است. مفسّر و حافظ قرآن بوده، تفسیر قرآن می گفته، كارش این بوده. خودش هم در یك جا می گوید:

ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
لطائف حِكَمی با نكات قرآنی
در جای دیگر می گوید:

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی كه اندر سینه داری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 165
و نیز در جای دیگر می گوید:

عشقت رسد به فریادگر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت
یعنی نه فقط قرآن را بلد بوده و از حفظ بوده، بلكه آن را با قرائتهای هفتگانه می خوانده و از حفظ بوده است كه این آیه را عاصم اینجور قرائت كرده، كسایی این طور قرائت كرده و. . .

ملاّ صدرای شیرازی كه امروز تازه بعد از حدود سیصد و پنجاه سال كه از مرگش می گذرد (مرگش در سال 1050 هجری قمری بوده و الآن 1398 است) دارد شناخته می شود. تا صد و پنجاه سال بعد از مرگش اصلاً در حوزه های علمیه هم كتابهایش تدریس نمی شد. فقط یك عده شاگرد داشت. كم كم كه حكمای بعد از او آمدند، به ارزش افكارش پی بردند و افكار او به تدریج افكار امثال بوعلی را عقب زد و پیش افتاد. دنیای مغرب زمین هم تازه اكنون دارد با افكار این مرد آشنا می شود.

این، معنای این است كه اشخاص خیلی بزرگ افرادی هستند كه در زمان خودشان موجی، جنجالی آنچنان كه شایسته ی خود آنهاست ایجاد نمی كنند ولی در زمانهای بعد تدریجاً مثل گنجی كه از زیر خاك بیرون بیاید، بیرون می آیند و شناخته می شوند.

مثال دیگر سیّد جمال است. الآن در جهان لااقل هفته ای یك مقاله درباره ی سیّد جمال الدین اسدآبادی نوشته می شود. كشورهای اسلامی هم به او افتخار می كنند.

ایرانیها می گویند سیّد جمال مال ماست، افغانیها می گویند مال ماست، تركها می گویند مال ماست چون در تركیه مرده است. آخرش افغانها پیروز شدند، رفتند استخوانهای سیّد جمال را از تركیه به افغانستان بردند؛ در صورتی كه سیّد جمال خودش را نه به ایران می بست، نه به افغان، نه به ترك و نه به عرب (البته ظاهراً ایرانی بوده) نه به مصر می بست و نه به جای دیگر. مصریها افتخار می كنند كه بله، سیّد جمال آمد به كشور ما و قدرش را شناختند و در اینجا بود كه علمایی مثل محمّد عبده به او گرایش پیدا كردند و او توانست یك حزب تشكیل بدهد و اصلاً اوج گرفتن سیّد جمال از اینجا بود، پس ما از همه به سیّد جمال نزدیكتر هستیم. ولی در زمان خودش به هر جا كه می رفت، او را طرد می كردند. به ایران خود ما كه آمد، با چه وضع نكبت باری او را تبعید كردند! مدتها در حضرت عبد العظیم متحصن بود. در زمستان خیلی سردی كه برف بسیار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 166
سنگینی هم آمده بود، ریختند و او را از بست خارج كردند، سوار قاطر كردند و مثل جدّش زین العابدین پاهایش را به شكم قاطر بستند و در آن هوای سرد او را از طریق غرب ایران (همدان و كرمانشاه) از مرز خارج كردند. حتی یك نفر هم چیزی نگفت.

حالا هر كسی افتخار می كند كه من درباره ی سیّد جمال مقاله ای خواندم.

سیّد جمال در زمان خودش شناخته نشد. البته در مصر عده ای روشنفكر دورش را گرفتند ولی بعد انگلیسیها او را تبعید كردند. مدتها در هند و مدتها در نجف بود. اصلاً چهار سال ابتدای حیات علمی این مرد در نجف بوده است. فرهنگ سیّد جمال، فرهنگ اسلامی است (و اهمیت او هم به همین است) یعنی تحصیلات عالیه اش تحصیلات عالیه ی اسلامی است. در نجف در درس أستاد الفقهاء، شیخ مرتضی انصاری كه در زهد و تقوا و علم و تحقیق مرد فوق العاده ای بود، شركت داشته و اخلاق و فلسفه و عرفان را نزد مرد بزرگ دیگری به نام آخوند ملاّ حسینقلی همدانی خوانده است.

كم كم آن محیط را كه در آن وقت تعلق به عثمانی داشت، تحمل نمی كرد و استادانش به او گفتند بهتر این است كه تو مهاجرت كنی و بروی دنبال ایده هایی كه داری.

الآن كه حساب می كنم، می بینم نهضتهایی كه یكی بعد از دیگری در جهان اسلام پیدا شد، مرهون زحمات او بود (بعضی از قسمتهای این مطلب، هنوز درست رسیدگی نشده است. ) یعنی تخمهایی كه او كاشت، یكی از آنها هم در زمان خودش ثمر نداد، ولی بعد از مرگش همه ی آنها ثمر دادند. نهضتهایی كه بعد در مصر شد، نهضتهایی كه در هند شد، نهضت مشروطیت و حتی نهضت تنباكو در ایران از ثمرات تلاشهای اوست. و از جمله مطالبی كه در شرح حال او ننوشته اند این است كه نهضت استقلال عراق- كه بعد از مشروطیت روی داد- مدیون اوست، چون اكنون ما در تاریخ كشف می كنیم كه كسانی كه این نهضت را رهبری می كرده اند، از دوستان سیّد جمال بوده اند.

این است كه می گوییم مردان خیلی بزرگ هر مقدار هم كه در زمانشان شناخته بشوند، شناخته نمی شوند. در زمانهای بعد، بهتر شناخته می شوند و ارزششان بهتر درك می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است