در
کتابخانه
بازدید : 1188044تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: سخنرانیهابخش اول: سخنرانیها
Expand فصل اول حماسه حسینی فصل اول حماسه حسینی
Expand فصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلافصل دوم تحریف در واقعه تاریخی كربلا
Collapse فصل سوم ماهیت قیام حسینی فصل سوم ماهیت قیام حسینی
Expand فصل چهارم تحلیل واقعه عاشورافصل چهارم تحلیل واقعه عاشورا
Expand فصل پنجم شعارهای عاشورافصل پنجم شعارهای عاشورا
Expand فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی فصل ششم عنصر امر به معروف و نهی از منكردر نهضت حسینی
Expand فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی فصل هفتم عنصر تبلیغ در نهضت حسینی
Expand بخش دوم: یادداشتها بخش دوم: یادداشتها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از نظر اینكه امام مهاجم و ثائر و انقلابی بود، منطقش با منطق مدافع و با منطق متعاون فرق می كند. منطق مدافع، منطق آدمی است كه یك شی ء گرانبها دارد، دزد می خواهد آن را از او بگیرد. بسا هست كه اگر كشتی هم بگیرد، دزد را به زمین می زند.

ولی به این مسائل فكر نمی كند؛ آن را محكم گرفته، در می رود كه دزد از او نگیرد.

كاری ندارد كه حالا زورش كمتر است یا بیشتر. حساب این است كه می خواهد آن را از دزد نگه دارد. ولی یك آدم مهاجم نمی خواهد فقط خودش را حفظ كند، می خواهد او را از بین ببرد و لو به قیمت شهادتش باشد. منطق امر به معروف و نهی از منكر، منطق حسین را منطق شهید كرد. منطق شهید ماورای این منطقهاست.

منطق شهید یعنی منطق كسی كه برای جامعه ی خودش پیامی دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگری نمی خواهد بنویسد. خیلیها در دنیا حرف و پیام داشتند. در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 150
حفریاتی كه دائماً در اطراف و اكناف عالم می كنند، می بینند از فلان پادشاه یا رئیس جمهور سنگ نوشته ای درمی آید به اینكه: منم فلان كس پسر فلان كس، منم كه فلان جا را فتح كردم، منم كه چقدر در دنیا زندگی كردم، چقدر زن گرفتم، چقدر عیش و نوش كردم، چقدر ظلم و ستم كردم. روی سنگ می نویسند كه محو نمی شود. ولی در عین حال روی همان سنگها می ماند، مردم فراموش می كنند، زیر خاكها دفن می شود، بعد از هزاران سال از زیر خاكها بیرون می آید، تازه در موزه ها می ماند.

امام حسین پیام خونین خودش را روی صفحه ی لرزان هوا ثبت كرد، ولی چون توأم با خون و رنگ قرمز بود، در دلها حك شد. امروز شما میلیونها افراد از عرب و عجم را می بینید كه پیام امام حسین را می دانند: «اِنّی لا اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیوةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً» [1]آنجا كه انسان می خواهد زندگی كند ننگین، آنجا كه می خواهد زندگی كند با ظالم و ستمگر، آنجا كه می خواهد زندگی فقط برایش نان خوردن و آب نوشیدن و خوابیدن و زیر بار ذلتها رفتن باشد، مرگ هزاران بار بر این زندگی ترجیح دارد. این پیام شهید است.

امام حسین كه مهاجم است و منطقش منطق شهید، آن روزی كه پیامش را در صحرای كربلا ثبت می كرد نه كاغذی بود نه قلمی، همین صفحه ی لرزان هوا بود. ولی همین پیامش روی صفحه ی لرزان هوا، چرا باقی ماند؟ چون فوراً منتقل شد روی صفحه ی دلها؛ روی صفحه ی دلها آنچنان حك شد كه دیگر محو شدنی نیست.

هر سال كه محرم می آید می بینیم امام حسین از نو طلوع می كند، از نو زنده می شود، بازمی گوید: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جید الْفَتاةِ، وَ ما اَوْلَهَنی اِلی اَسْلافی اِشْتِیاقَ یَعْقوبَ اِلی یوسُفَ» [2]، باز می بینیم پیام امام حسین است: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَكَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ، وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ، یَأْبَی اللّهُ ذلِكَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ» [3]. در مقابل سی هزار نفر كه مثل دریا دارند موج می زنند و هر كدام شمشیری به دوش گرفته و نیزه ای در دست دارد، در حالی كه همه ی اصحابش كشته شده اند و تنها خودش است، فریاد می كشد: این ناكس پسر ناكس، این حرامزاده ی پسر حرامزاده، یعنی این امیر و فرمانده شما، این عبید الله بن زیاد به من پیغام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 151
داده است كه حسین مخیّر است میان یكی از دو كار: یا شمشیر یا ذلت. حسین و تحمل ذلت؟ ! «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» ما كجا و ذلت كجا؟ خدای ما برای ما نمی پسندد (این پیام شهید است) خدای من برای من ذلت نمی پسندد؛ پیامبر من برای من ذلت نمی پسندد؛ مؤمنین جهان، نهادها و ذاتهای پاك (تا روز قیامت، مردم خواهند آمد و در این موضوع سخن خواهند گفت) ، مؤمنینی كه بعدها می آیند، هیچ كدامشان نمی پسندند كه حسینشان تن به ذلت بدهد. من تن به ذلت بدهم؟ ! من در دامن علی بزرگ شده ام، من در دامن زهرا بزرگ شده ام، من از پستان زهرا شیر خورده ام؛ ما تن به ذلت بدهیم؟ ! .

روزی كه از مدینه حركت كرد مهاجم بود. در آن وصیتنامه ای كه به برادرش محمّد بن حنفیّه می نویسد، می گوید: «اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی، اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی» [4]مردم دنیا بدانند كه من یك آدم جاه طلب، مقام طلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نیستم؛ من چنین هدفهایی ندارم. قیام من قیام اصلاح طلبی است. قیام و خروج كردم برای اینكه می خواهم امت جدّ خودم را اصلاح كنم. من می خواهم امر به معروف و نهی از منكر بكنم. در نامه به محمّد حنفیّه نه نامی از بیعت خواستن است، نه نامی از دعوت مردم كوفه، و اصلاً هنوز مسأله ی مردم كوفه مطرح نبود.

در این منطق یعنی منطق هجوم، منطق شهید، منطق توسعه و گسترش دادن انقلاب، امام حسین كارهایی كرده است كه جز با این منطق با منطق دیگری قابل توجیه نیست، چطور؟ اگر منطقش فقط منطق دفاع می بود، شب عاشورا كه اصحابش را مرخص می كند (به دلیلی كه عرض كردم) و بیعت را برمی دارد تا آنها آگاهانه كار خودشان را انتخاب كنند، بعد كه آنها انتخاب می كنند باید به آنها اجازه ی ماندن ندهد و بگوید شرعاً جایز نیست كه شما اینجا كشته شوید، اینها مرا می خواهند بكشند، از من بیعت می خواهند، من وظیفه ام این است كه بیعت نكنم، كشته هم شدم شدم، شما را كه نمی خواهند بكشند، شما چرا اینجا می مانید؟ شرعاً جایز نیست، بروید.

نه، این طور نیست. در منطق ثائر و انقلابی، در منطق كسی كه مهاجم است و می خواهد پیام خودش را با خون بنویسد، هرچه كه این موج بیشتر وسعت و گسترش پیدا كند بهتر است، چنانكه وقتی كه یاران و خاندانش اعلام آمادگی می كنند، به آنها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج17، ص: 152
دعا می كند كه خدا به همه ی شما خیر بدهد، خدا همه ی شما را اجر بدهد، خدا. . . چرا در شب عاشورا حبیب بن مظاهر اسدی را می فرستد كه برو در میان بنی اسد، اگر می شود چند نفر را برایمان بیاور؟ مگر بنی اسد همه شان چقدر بودند؟ حالا گیرم حبیب رفت از بنی اسد صد نفر را آورد. اینها در مقابل آن سی هزار نفر چه نقشی می توانستند داشته باشند؟ آیا می توانستند اوضاع را منقلب كنند؟ ابداً. امام حسین می خواست در این منطق كه منطق هجوم و منطق شهید و منطق انقلاب است، دامنه ی این قضیه گسترش پیدا كند. اینكه خاندانش را هم آورد برای همین بود، چون قسمتی از پیامش را خاندانش باید برسانند. خود امام حسین كوشش می كرد حالا كه قضیه به اینجا كشیده شده است، هرچه كه می شود داغتر بشود، برای اینكه بذری بكارد كه برای همیشه در دنیا ثمر و میوه بدهد. چه مناظری، چه صحنه هایی در كربلا به وجود آمد كه واقعاً عجیب و حیرت انگیز است!
[1] . بحار الأنوار، ج /44ص 381.
[2] . مقتل خوارزمی، ج /2ص 5.
[3] . اللهوف، ص 41.
[4] . مقتل الحسین، ص 156.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است