هر مكتب زبان مخصوص به خود دارد؛ برای درك مفاهیم و مسائل آن مكتب
باید با زبان مخصوص آن مكتب آشنا شد.
از طرف دیگر، برای فهم زبان خاص آن مكتب باید در درجه ی اول بینش كلی آن
را در باره ی هستی و جهان و حیات و انسان و به اصطلاح جهان بینی آن را به دست
آورد.
اسلام جهان بینی روشنی در باره ی هستی و آفرینش دارد؛ با دید ویژه ای به حیات
و زندگی انسان می نگرد.
از جمله اصول جهان بینی اسلامی این است كه هیچ گونه ثنویتی در هستی نیست.
آفرینش از نظر بینش توحیدی اسلام به دو بخش «باید» و «نباید» تقسیم نمی شود؛
یعنی چنین نیست كه برخی موجودات خیر و زیبا هستند و می بایست آفریده شوند
ولی برخی دیگر شر و نازیبا هستند و نمی بایست آفریده شوند و آفریده شدند.
در جهان بینی اسلامی اینچنین منطقی كفر و منافی با اصل توحید است. از نظر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 552
اسلام همه چیز بر اساس خیر و حكمت و حسن و غایت آفریده شده است:
«اَلَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ. » [1].
«ما تَری فِی خَلْقِ اَلرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ. » [2].
علیهذا منطق اسلام در مورد ذمّ دنیا هرگز متوجه جهان آفرینش نیست.
جهان بینی اسلامی كه بر توحید خالص بنا شده است، بر روی توحید در فاعلیت
تكیه ی فراوان كرده است؛ شریكی در مُلك خدا قائل نیست. اینچنین جهان بینی
نمی تواند بدبینانه باشد. اندیشه ی چرخ كجمدار و فلك كج رفتار یك اندیشه ی اسلامی
نیست. پس ذمّ دنیا متوجه چیست؟