گفتیم بر حسب تعریف و تفسیری كه از نهج البلاغه در باره ی زهد استفاده می شود،
زهد حالتی است روحی. زاهد از آن نظر كه دلبستگیهایی معنوی و اخروی دارد، به
مظاهر مادی زندگی بی اعتناست. این بی اعتنایی و بی توجهی تنها در فكر و اندیشه
و احساس و تعلق قلبی نیست و در مرحله ی ضمیر پایان نمی یابد؛ زاهد در زندگی
عملی خویش سادگی و قناعت را پیشه می سازد و از تنعم و تجمل و لذت گرایی
پرهیز می نماید. زندگی زاهدانه آن نیست كه شخص فقط در ناحیه ی اندیشه و ضمیر
وابستگی زیادی به امور مادی نداشته باشد، بلكه این است كه زاهد عملاً از تنعم و
تجمل و لذت گرایی پرهیز داشته باشد. زهّاد جهان آنها هستند كه به حداقل تمتع و
بهره گیری از مادیات اكتفا كرده اند. شخص علی علیه السلام از آن جهت زاهد است كه نه
تنها دل به دنیا نداشت، بلكه عملاً نیز از تمتع و لذت گرایی ابا داشت و به اصطلاح
تارك دنیا بود.