1. بهره گیری های مادی از جهان و تمتعات طبیعی و جسمانی، تنها عامل تأمین
كننده ی خوشی و بهجت سعادت انسان نیست. برای انسان به حكم سرشت خاص،
یك سلسله ارزشهای معنوی مطرح است كه با فقدان آنها تمتعات مادی قادر به
تأمین بهجت و سعادت نیست.
2. سرنوشت سعادت فرد از سعادت جامعه جدا نیست. انسان از آن جهت كه
انسان است، یك سلسله وابستگیهای عاطفی و احساس مسؤولیتهای انسانی در
باره ی جامعه دارد كه نمی تواند فارغ از آسایش دیگران آسایش و آرامش داشته
باشد.
3. روح در عین نوعی اتحاد و یگانگی با بدن در مقابل بدن اصالت دارد، كانونی
است در برابر كانون جسم، منبع مستقلی است برای لذات و آلام. روح نیز به نوبه ی
خود بلكه بیش از بدن نیازمند به تغذیه و تهذیب و تقویت و تكمیل است. روح از
بدن و سلامت آن و نیرومندی آن بی نیاز نیست، اما بدون شك غرقه شدن در
تنعمات مادی و اقبال تمام به لذت گرایی جسمانی مجال و فراغتی برای بهره برداری
از كانون روح و منبع بی پایان ضمیر باقی نمی گذارد و در حقیقت نوعی تضاد میان
تمتعات روحی و تمتعات مادی (اگر به صورت غرقه شدن و محو شدن و فانی شدن
در آنها باشد) وجود دارد.
مسأله ی روح و بدن مسأله ی رنج و لذت نیست؛ چنین نیست كه هرچه مربوط به
روح است رنج است و هرچه مربوط به بدن است لذت. لذات روحی بسی صافتر،
عمیقتر، بادوامتر از لذات بدنی است. روآوری یكجانبه به تمتعات مادی و لذات
جسمانی، در حاصل جمع از خوشی و لذت و آسایش واقعی بشر می كاهد. لهذا
آنگاه كه می خواهیم به زندگی رو آوریم و از آن بهره بگیریم و بدان رونق و صفا و
شكوه و جلال ببخشیم و آن را دلپسند و زیبا سازیم، نمی توانیم از جنبه های روحی
صرف نظر كنیم.
با توجه به این سه اصل است كه مفهوم زهد اسلامی روشن می شود، و با توجه به
این سه اصل است كه روشن می گردد چگونه اسلام رهبانیت را طرد می كند اما
زهدگرایی را در عین جامعه گرایی و در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی
می پذیرد. در فصول بعد، نصوص اسلامی را بر اساس این سه اصل در مورد زهد
توضیح می دهیم.