اینجا قطعاً دو پرسش برای خواننده ی محترم مطرح می شود و ما باید بدانها پاسخ
دهیم:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 515
یكی اینكه همه می دانیم اسلام با رهبانیت و زهدگرایی به مخالفت برخاسته، آن
را بدعتی از راهبان شمرده است
[1]. پیغمبر اكرم صریحاً فرمود: «لا رَهْبانِیَّةَ
فِی الْاِسْلامِ»
[2]. هنگامی كه به آن حضرت اطلاع دادند كه گروهی از صحابه پشت به
زندگی كرده از همه چیز اعراض نموده اند و به عزلت و عبادت روی آورده اند،
سخت آنها را مورد عتاب قرار داد، فرمود: من كه پیامبر شمایم چنین نیستم. پیغمبر
اكرم به این وسیله فهماند كه اسلام دینی جامعه گرا و زندگی گراست نه زهدگرا.
بعلاوه تعلیمات جامع و همه جانبه ی اسلامی در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی،
اخلاقی بر اساس محترم شمردن زندگی و روی آوردن به آن است نه پشت كردن به
آن.
گذشته از همه ی اینها، رهبانیت و اعراض از زندگی با جهان بینی و فلسفه ی
خوشبینانه ی اسلام در باره ی هستی و خلقت ناسازگار است. اسلام هرگز مانند برخی
كیشها و فلسفه ها با بدبینی به هستی و خلقت نمی نگرد و هم خلقت را به دو بخش
زشت و زیبا، روشنایی و تاریكی، حق و باطل، درست و نادرست، بجا و نابجا
تقسیم نمی كند.
پرسش دوم اینكه: گذشته از اینكه زهدگرایی همان رهبانیت است كه با اصول و
مبانی اسلامی ناسازگار است، چه مبنا و فلسفه ای می تواند داشته باشد؟ چرا بشر
محكوم به زهد شده است؟ چرا بشر باید به این دنیا بیاید و دریا دریا نعمتهای الهی
را ببیند و بدون آنكه كف پایش تر شود از كنار آن بگذرد؟ .
بنابراین، آیا تعلیمات زهدگرایانه ای كه در اسلام دیده می شود، بدعتهایی است
كه بعدها از مذاهب دیگر مانند مسیحی و بودایی وارد اسلام شده است؟ پس با
نهج البلاغه چه كنیم؟ زندگی شخصی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و همچنین زندگی عملی
علی علیه السلام را كه جای شكی در آن نیست چگونه تفسیر و توجیه كنیم؟ حقیقت این
است كه زهد اسلامی غیر از رهبانیت است. رهبانیت، بریدن از مردم و روآوردن به
عبادت است بر اساس این اندیشه كه كار دنیا و آخرت از یكدیگر جداست، دو نوع
كار بیگانه از هم است، از دو كار یكی را باید انتخاب كرد: یا باید به عبادت و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 516
ریاضت پرداخت تا در آن جهان به كار آید و یا باید متوجه زندگی و معاش بود تا
در این جهان به كار آید. این است كه رهبانیت بر ضد زندگی و بر ضد جامعه گرایی
است، مستلزم كناره گیری از خلق و بریدن از مردم و سلب هرگونه مسؤولیت و تعهد
از خود است.
اما زهد اسلامی در عین اینكه مستلزم انتخاب زندگی ساده و بی تكلف است و بر
اساس پرهیز از تنعم و تجمل و لذت گرایی است، در متن زندگی و در بطن روابط
اجتماعی قرار دارد و عین جامعه گرایی است، برای خوب از عهده ی مسؤولیتها
برآمدن است و از مسؤولیتها و تعهدهای اجتماعی سرچشمه می گیرد.
فلسفه ی زهد در اسلام آن چیزی نیست كه رهبانیت را به وجود آورده است. در
اسلام مسأله ی جدا بودن حساب این جهان با آن جهان مطرح نیست. از نظر اسلام، نه
خود آن جهان و این جهان از یكدیگر جدا و بیگانه هستند و نه كار این جهان با كار
آن جهان بیگانه است. ارتباط دو جهان با یكدیگر از قبیل ارتباط ظاهر و باطن شئ
واحد است، از قبیل پیوستگی دو رویه ی یك پارچه است، از قبیل پیوند روح و بدن
است كه چیزی است حد وسط میان یگانگی و دوگانگی. كار این جهان با كار آن
جهان نیز عیناً همین طور است، بیشتر جنبه ی اختلاف كیفی دارد تا اختلاف ذاتی؛
یعنی آنچه بر ضد مصلحت آن جهان است بر ضد مصلحت این جهان نیز هست، و
هرچه بر وفق مصالح عالیه ی زندگی این جهان است بر وفق مصالح عالیه ی آن جهان نیز
هست. لهذا یك كار معین كه بر وفق مصالح عالیه ی این جهان است اگر از انگیزه های
عالی و دیدهای مافوق طبیعی و هدفهای ماوراء مادی خالی باشد، آن كار صرفاً
دنیایی تلقی می شود و به تعبیر قرآن به سوی خدا بالا نمی رود اما اگر جنبه ی انسانی
كار از هدفها و انگیزه ها و دیدهای برتر و بالاتر از زندگی محدود دنیایی بهره مند
باشد، همان كار كار آخرتی شمرده می شود.
زهد اسلامی كه- چنانكه گفتیم- در متن زندگی قرار دارد، كیفیت خاص
بخشیدن به زندگی است و از دخالت دادن پاره ای ارزشها برای زندگی ناشی
می شود. زهد اسلامی چنانكه از نصوص اسلامی برمی آید بر سه پایه ی اصلی كه از
اركان جهان بینی اسلامی است استوار است.
[2] رجوع شود به
بحارالانوار ، ج 15، جزء اخلاق، باب 14 (باب النهی عن الرهبانیة والسیاحة) . ملای
رومی در دفتر ششم
مثنوی داستانی آورده از مناظره ی مرغ و صیاد در باره ی این حدیث.