در
کتابخانه
بازدید : 425302تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Collapse بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
انتقاد نهج البلاغه از عمر به شكل دیگر است. علاوه بر انتقاد مشتركی كه از او و ابوبكر با جمله ی «لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَیْها» شده است، یك سلسله انتقادات با توجه به خصوصیات روحی و اخلاقی او انجام گرفته است. علی علیه السلام دو خصوصیت اخلاقی عمر را انتقاد كرده است:

اول خشونت و غلظت او. عمر در این جهت درست در جهت عكس ابوبكر بود.

عمر اخلاقاً مردی خشن و درشتخو و پر هیبت و ترسناك بوده است.

ابن ابی الحدید می گوید:

«اكابر صحابه از ملاقات با عمر پرهیز داشتند. ابن عباس عقیده ی خود را درباره ی مسأله ی «عول» بعد از فوت عمر ابراز داشت. به او گفتند چرا قبلاً نمی گفتی؟ گفت: از عمر می ترسیدم. » .

«دِرّه ی عمر» یعنی تازیانه ی او ضرب المثل هیبت بود، تا آنجا كه بعدها گفتند: «درّة عمر اهیب من سیف حجّاج» یعنی تازیانه ی عمر از شمشیر حجاج مهیب تر بود. عمر نسبت به زنان خشونت بیشتری داشت، زنان از او می ترسیدند. در فوت ابوبكر، زنان خانواده اش می گریستند و عمر مرتب منع می كرد، اما زنان همچنان به ناله و فریاد ادامه می دادند. عاقبت عمر امّ فروه، خواهر ابوبكر را از میان زنان بیرون كشید و تازیانه ای بر او نواخت. زنان پس از این ماجرا متفرق گشتند.

دیگر از خصوصیات روحی عمر كه در كلمات علی علیه السلام مورد انتقاد واقع شده شتابزدگی در رأی و عدول از آن و بالنتیجه تناقضگویی او بود؛ مكرر رأی صادر می كرد و بعد به اشتباه خود پی می برد و اعتراف می كرد.

داستانهای زیادی در این مورد هست. جمله ی «كلّكم افقه من عمر حتی ربات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 474
الحجال» همه ی شما از عمر فقیه ترید حتی خداوندان حجله، در چنین شرایطی از طرف عمر بیان شده است. همچنین جمله ی: «لولا علی لهلك عمر» اگر علی نبود عمر هلاك شده بود، كه گفته اند هفتاد بار از او شنیده شده است، در مورد همین اشتباهات بود كه علی او را واقف می كرد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام عمر را به همین دو خصوصیت كه تاریخ سخت آن را تأیید می كند، مورد انتقاد قرار می دهد، یعنی خشونت زیاد او به حدی كه همراهان او از گفتن حقایق بیم داشتند، و دیگر شتابزدگی و اشتباهات مكرر و سپس معذرت خواهی از اشتباه. در باره ی قسمت اول می فرماید:

فَصَیَّرَها فی حَوْزَةٍ خَشْناءَ یَغْلُظُ كَلْمُها وَ یَخْشُنُ مَسُّها. . . فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعْبَةِ، اِنْ اَشْنَقَ لَها خَرَمَ وَ اِنْ اَسْلَسَ لَها تَقَحَّمَ.

ابوبكر زمام خلافت را در اختیار طبیعتی خشن قرار داد كه آسیب رساندن هایش شدید و تماس با او دشوار بود. . . آن كه می خواست با او همكاری كند مانند كسی بود كه شتری چموش و سرمست را سوار باشد؛ اگر مهارش را محكم بكشد بینی اش را پاره می كند و اگر سست كند به پرتگاه سقوط می نماید.

و در باره ی شتابزدگی و كثرت اشتباه و سپس عذرخواهی او می فرماید:

وَ یَكْثُرُ الْعِثارُ فیها وَالْاِعْتِذارُ مِنْها.

لغزشهایش و سپس پوزش خواهی اش از آن لغزشها فراوان بود.

در نهج البلاغه تا آنجا كه من به یاد دارم، از خلیفه ی اول و دوم تنها در خطبه ی «شقشقیه» كه فقراتی از آن نقل كردیم به طور خاص یاد و انتقاد شده است. در جای دیگر اگر هست یا به صورت كلی است و یا جنبه ی كنایی دارد، مثل آنجا كه در نامه ی معروف خود به عثمان بن حنیف اشاره به مسأله ی «فدك» می كند.

و یا در نامه ی 62 می گوید: «باور نمی كردم كه عرب این امر را از من برگرداند، ناگهان متوجه شدم كه مردم دور فلانی را گرفتند» و یا در نامه ی 28 كه در جواب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 475
معاویه نوشته و می گوید: «اینكه می گویی مرا به زور وادار به بیعت كردند، نقصی بر من وارد نمی كند. هرگز بر یك مسلمان عیب و عار نیست كه مورد ستم واقع شود مادامی كه خودش در دین خودش در شك و ریب نباشد» .

در نهج البلاغه ضمن خطبه ی شماره ی 219 جمله هایی آمده است مبنی بر ستایش از شخصی كه به كنایه تحت عنوان «فلان» از او یاد شده است. شرّاح نهج البلاغه در باره ی این كه این مردی كه مورد ستایش علی واقع شده كیست، اختلاف دارند؛ غالباً گفته اند مقصود عمربن الخطّاب است كه یا به صورت جِد و یا به صورت تقیه ادا شده است، و برخی مانند قطب راوندی گفته اند مقصود یكی از گذشتگان صحابه از قبیل عثمان بن مظعون و غیره است، ولی ابن ابی الحدید به قرینه ی نوع ستایشها كه می رساند از یك مقام متصدی حكومت ستایش شده است (زیرا سخن از مردی است كه كجیها را راست و علتها را رفع نموده است و چنین توصیفی بر گذشتگان صحابه قابل انطباق نیست) می گوید: قطعاً جز عمر كسی مقصود نبوده است.

ابن ابی الحدید از طبری نقل می كند كه:

«در فوت عمر زنان می گریستند. دختر ابی حثمه چنین ندبه می كرد: «اقام الأود و ابرأ العمد، امات الفتن و احیا السنن، خرج نقی الثوب بریئاً من العیب» . آنگاه طبری از مغیرة بن شعبه نقل می كند كه پس از دفن عمر به سراغ علی رفتم و خواستم سخنی از او در باره ی عمر بشنوم. علی بیرون آمد در حالی كه سر و صورتش را شسته بود و هنوز آب می چكید و خود را در جامه ای پیچیده بود و مثل اینكه تردید نداشت كه كار خلافت بعد از عمر بر او مستقر خواهد شد؛ گفت: دختر ابی حثمه راست گفت كه گفت: لقد قوم الأود. . . » .

ابن ابی الحدید این داستان را مؤید نظر خودش قرار می دهد كه جمله های نهج البلاغه در ستایش عمر گفته شده است.

ولی برخی از متتبعین عصر حاضر از مدارك دیگر غیر از طبری داستان را به شكل دیگر نقل كرده اند و آن اینكه علی پس از آن كه بیرون آمد و چشمش به مغیره افتاد، به صورت سؤال و پرسش فرمود: آیا دختر ابی حثمه آن ستایشها را كه از عمر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 476
می كرد راست می گفت؟ .

علیهذا جمله های بالا نه سخن علی علیه السلام است و نه تأییدی از ایشان است نسبت به گوینده ی اصلی كه زنی بوده است، و سید رضی (ره) كه این جمله ها را ضمن كلمات نهج البلاغه آورده است دچار اشتباه شده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است