در
کتابخانه
بازدید : 425343تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Collapse بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
چنانكه می دانیم پس از وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله سعدبن ابی عباده ی انصاری مدعی خلافت شد و گروهی از افراد قبیله اش دور او را گرفتند. سعد و اتباع وی محل سقیفه را برای این كار انتخاب كرده بودند، تا آنكه ابوبكر و عمر و ابوعبیده ی جرّاح آمدند و مردم را از توجه به سعدبن ابی عباده بازداشتند و از حاضرین برای ابوبكر بیعت گرفتند. در این مجمع سخنانی میان مهاجران و انصار رد و بدل شد و عوامل مخالفی در تعیین سرنوشت نهایی این جلسه تأثیر داشت.

یكی از به اصطلاح برگهای برنده ای كه مهاجران و طرفداران ابوبكر مورد استفاده قرار دادند این بود كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله از قریش است و ما از طایفه ی پیغمبریم. ابن ابی الحدید در ذیل شرح خطبه ی 65 می گوید:

«عمر به انصار گفت: عرب هرگز به امارت و حكومت شما راضی نمی شود زیرا پیغمبر از قبیله ی شما نیست، ولی عرب قطعاً از این كه مردی از فامیل پیغمبر صلی الله علیه و آله حكومت كند امتناع نخواهد كرد. . . كیست كه بتواند با ما در مورد حكومت و میراث محمدی معارضه كند و حال آنكه ما نزدیكان و خویشاوندان او هستیم. » .

و باز چنانكه می دانیم علی علیه السلام در حین این ماجراها مشغول وظایف شخصی خود در مورد جنازه ی پیغمبر صلی الله علیه و آله بود. پس از پایان این جریان، علی علیه السلام از افرادی كه در آن مجمع حضور داشتند استدلالهای طرفین را پرسید و استدلال هر دو طرف را انتقاد و رد كرد. سخنان علی علیه السلام در اینجا همانهاست كه سیدرضی آنها را در خطبه ی 66 آورده است:

علی علیه السلام پرسید: انصار چه می گفتند؟ .

گفتند: حكمفرمایی از ما و حكمفرمای دیگری از شما باشد.

- چرا شما بر رد نظریه ی آنها به سفارشهای پیغمبر اكرم درباره ی آنها استدلال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 469
نكردید كه فرمود: با نیكان انصار نیكی كنید و از بدان آنان درگذرید؟ ! .

- اینها چه جور دلیل می شود؟ .

- اگر بنا بود حكومت با آنان باشد، سفارش در باره ی آنان معنی نداشت. این كه به دیگران در باره ی آنان سفارش شده است، دلیل است كه حكومت با غیر آنان است. خوب، قریش چه می گفتند؟ .

- استدلال قریش این بود كه آنها شاخه ای از درختی هستند كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نیز شاخه ی دیگر از آن درخت است.

- «اِحْتَجّوا بِالشَّجَرَةِ وَ اَضاعُوا الثَّمَرَةَ» با انتساب خود به شجره ی وجود پیغمبر صلی الله علیه و آله برای صلاحیت خود استدلال كردند اما میوه را ضایع ساختند.

یعنی اگر شجره ی نسبت معتبر است، دیگران شاخه ای از آن درخت می باشند كه پیغمبر یكی از شاخه های آن است اما اهل بیت پیغمبر میوه ی آن شاخه اند.

در خطبه ی 161 كه قسمتی از آن را قبلاً نقل كردیم و سؤال و جوابی است از یك مرد اسدی با علی علیه السلام، آن حضرت به مسأله ی نسب نیز استدلال می كند. عبارت این است:

«اَمَّا الْاِسْتِبْدادُ عَلَیْنا بِهذَا الْمَقامِ وَ نَحْنُ الْاَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْاَشَدّونَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَوْطاً. » .

استدلال به نسب از طرف علی علیه السلام نوعی جدل منطقی است. نظر بر اینكه دیگران قرابت نسبی را ملاك قرار می دادند، علی علیه السلام می فرمود از هر چیز دیگر از قبیل نص و لیاقت و افضلیت گذشته، اگر همان قرابت و نسب را كه مورد استناد دیگران است ملاك قرار دهیم، باز من از مدعیان خلافت اولایم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است