در
کتابخانه
بازدید : 425315تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Collapse بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مَوْضِعُ سِرِّهِ وَلَجَأُ اَمْرِهِ وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حِكَمِهِ وَ كُهوفُ كُتُبِهِ وَ جِبالُ دِینِهِ؛ بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ فَرائِصِهِ. . . لایُقاسُ بِالِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ اَحَدٌ وَ لایُسَوّی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ اَبَدَاً، هُمْ اَساسُ الدّینِ وَ عِمادُالْیَقینِ، اِلَیْهِمْ یَفی ءُ الْغالی وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التّالی وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلایَةِ وَ فیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِراثَةُ، اَلْانَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلی اَهْلِهِ وَ نُقِلَ اِلی مُنْتَقَلِهِ [1].

جایگاه راز خدا، پناهگاه دین او، صندوق علم او، مرجع حكم او، گنجینه های كتابهای او و كوههای دین او می باشند. به وسیله ی آنها پشت دین را راست كرد و تزلزلش را مرتفع ساخت. . . احدی از امت با آل محمد صلی الله علیه و آله قابل قیاس نیست. كسانی را كه از نعمت آنها متنعم اند، با خود آنها نتوان هم ترازو كرد. آنان ركن دین و پایه ی یقین اند. تندروان باید به آنان (كه میانه روند) برگردند و كندروان باید سعی كنند به آنان برسند. شرایط ولایت امور مسلمین در آنها جمع است و پیغمبر در باره ی آنها تصریح كرده است و آنان كمالات نبوی را به ارث برده اند. این هنگام است زمانی كه حق به اهلش بازگشته، به جای اصلی خود منتقل گشته است.

آنچه در این چند جمله به چشم می خورد، برخورداری اهل بیت از یك معنویت فوق العاده است كه آنان را در سطحی مافوق سطح عادی قرار می دهد، و در چنین سطحی احدی با آنان قابل مقایسه نیست. همچنانكه در مسأله ی نبوت مقایسه كردن افراد دیگر با پیغمبر غلط است، در امر خلافت و امامت نیز با وجود افرادی در این سطح، سخن از دیگران بیهوده است.

نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ وَ مَعادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنابیع
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 459
الحكم [2].

ما درخت نبوت و فرودگاه رسالت و محل آمدوشد فرشتگان و معدنهای علوم و سرچشمه های حكمتهاییم.

اَیْنَ الَّذینَ زَعَموا اَنَّهُمُ الرّاسِخونَ فِی الْعِلْمِ دونَنا؟ ! كَذِباً وَ بَغْیاً عَلَیْنا اَنْ رَفَعَنَا اللّهُ وَ وَضَعَهُمْ وَ اَعْطانا وَ حَرَمَهُمْ وَاَدْخَلَنا وَ اَخْرَجَهُمْ، بِنا یُسْتَعْطَی الْهُدی وَ یُسْتَجْلَی الْعَمی ، اِنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ قُرَیْشٍ غُرِسوا فی هذَا الْبَطْنِ مِنْ هاشِمٍ لا تَصْلُحُ عَلی سِواهُمْ وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ مِنْ غَیْرِهِمْ [3].

كجایند كسانی كه به دروغ و از روی حسد (كه خداوند ما را بالا برده و آنها را پایین، به ما عنایت كرده و آنها را محروم ساخته است، ما را وارد كرده و آنها را خارج) گفتند كه راسخان در علم- كه در قرآن آمده است- آنانند نه ما؟ ! تنها به وسیله ی ما هدایت جلب، و كوری بر طرف می گردد؛ امامان از قریش اند اما نه همه ی قریش بلكه خصوص یك تیره، از بنی هاشم؛ جامه ی امامت جز بر تن آنان راست نیاید و كسی غیر از آنان چنین شایستگی را ندارد.

نَحْنُ الشِّعارُ وَالْاَصحابُ وَالْخَزَنَةُ وَ الْاَبْوابُ، وَ لا تُؤْتَی الْبُیوتُ اِلاّ مِنْ اَبْوابِها، فَمَنْ اَتاها مِنْ غَیْرِ اَبْوابِها سُمِّیَ سارِقاً [4].

جامه ی زیرین و یاران واقعی و گنجوران دین و درهای ورودی اسلام ماییم؛ به خانه ها جز از درهایی كه برای آنها مقرر شده است نتوان داخل شد، فقط دزد است كه از دیوار (نه از در) وارد می شود.

فیهِمْ كَرائِمُ الْقُرْ انِ وَ هُمْ كُنوزُ الرَّحْمنِ، اِنْ نَطَقوا صَدَقوا وَ اِنْ صَمَتوا لَمْ یُسْبَقوا [5]. .

بالاترین آیات ستایشی قرآن در باره ی آنان است، گنجهای خدای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 460
رحمان اند، اگر لب به سخن بگشایند آنچه بگویند عین حقیقت است، فرضاً سكوت كنند دیگران برآنان پیشی نمی گیرند.

هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ، یُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ (حُكْمُهُمْ) عَنْ عِلْمِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِكَمِ مَنْطِقِهِمْ، لا یُخالِفونَ الْحَقَّ وَ لایَخْتَلِفونَ فیهِ. هُمْ دَعائِمُ الْاِسْلامِ وَ وَلائِجُ الْاِعْتِصامِ، بِهِمْ عادَ الْحَقُّ فی نِصابِهِ وَ انْزاحَ الْباطِلُ عَنْ مَقامِهِ وَ انْقَطَعَ لِسانُهُ عَنْ مَنْبَتِهِ، عَقَلُوا الدّینَ عَقْلَ وِعایَةٍ وَ رِعایَةٍ لا عَقْلَ سِماعٍ وَ رِوایَةٍ، فَاِنَّ رُواةَ الْعِلْمِ كَثیرٌ وَ رُعاتَهُ قَلیلٌ [6].

آنان مایه ی حیات علم و مرگ جهل می باشند، حلم و بردباریشان (یا حكمهایی كه صادر می كنند و رأیهایی كه می دهند) از میزان علمشان حكایت می كند، و سكوتهای به موقعشان از توأم بودن حكمت با منطق آنها خبر می دهد، نه با حق مخالفت می ورزند و نه در حق اختلاف می كنند. آنان پایه های اسلام و وسایل احتفاظ مردم اند، به وسیله ی آنها حق به جای خود برمی گردد و باطل از جایی كه قرار گرفته دور می شود و زبانش از بیخ بریده می شود. آنان دین را از روی فهم و بصیرت و برای عمل فراگرفته اند، نه آنكه طوطی وار شنیده و ضبط كرده باشند و تكرار كنند، همانا ناقلان علوم فراوان اند اما جانبداران آن كم اند.

در ضمن كلمات قصار نهج البلاغه داستانی نقل شده كه كمیل بن زیاد نخعی گفت:

امیرالمؤمنین علیه السلام (در دوره ی خلافت و زمان اقامت در كوفه) دست مرا گرفت و با هم از شهر به طرف قبرستان خارج شهر بیرون رفتیم. همینكه به خلوتگاه صحرا رسیدیم، آه عمیقی از دل بركشید و به سخن آغاز كرد.

در مقدمه ی سخن فرمود: ای كمیل! دلهای فرزندان آدم به منزله ی ظرفهاست؛ بهترین ظرفها آن است كه بهتر مظروف خود را نگهداری كند، پس آنچه می گویم ضبط كن.

علی در این سخنان خود كه اندكی مفصل است، مردم را از نظر پیروی راه حق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 461
به سه دسته تقسیم می كند و سپس از اینكه انسانهای لایقی نمی یابد كه اسرار فراوانی كه در سینه انباشته دارد بدانان بسپارد، اظهار دلتنگی می كند. اما در آخر سخن خود می گوید: البته چنین نیست كه زمین بكلی از مردان الهی آنچنان كه علی آرزو دارد خالی بماند؛ خیر، همواره و در هر زمانی چنین افرادی هستند هر چند كم اند:

اَللّهُمَّ بَلی لا تَخْلُوالْاَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ اِمّا ظاهِراً مَشْهوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغْموراً، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیِّناتُهُ، وَ كَمْ ذا وَ اَیْنَ؟ اُولئِكَ وَاللّهِ الْاَقَلّونَ عَدَداً وَالْاَعْظَمونَ عِنْدَ اللّهِ قَدْراً، یَحْفَظُاللّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّناتِهِ، حَتّی یودِعوها نُظَرائَهُمْ، وَ یَزْرَعوها فی قُلوبِ اَشْباهِهِمْ. هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ وَ باشَروا رَوْحَ الْیَقینِ وَاسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفونَ وَ اَنِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِاَبْدانٍ اَرْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالَْمحَلِّ الْاَعْلی . اُولئِكَ خُلَفاءُ اللّهِ فی اَرْضِهِ وَ الدُّعاةُ اِلی دینِهِ، اهْ اهْ شَوْقاً اِلی رُؤْیَتِهِمْ [7].

چرا، زمین هرگز از حجت (خواه ظاهر و آشكار یا ترسان و پنهان) خالی نیست، زیرا حجتها و آیات الهی باید باقی بمانند. اما چند نفرند و كجایند؟ آنان به خدا قسم از نظر عدد از همه كمتر و از نظر منزلت در نزد خدا از همه بزرگترند. خداوند به وسیله ی آنها دلایل خود را نگهداری می كند تا آنها را نزد مانندهای خود بسپارند و در دل امثال خود بذر آنها را بكارند. علم از غیب و باطن در منتهای بصیرت بر آنها هجوم كرده است، به روح یقین پیوسته اند، آنچه بر اهل تنعم دشوار است بر آنها آسان است، و آنچه مایه ی وحشت جاهلان است مایه ی انس آنان است، دنیا و اهل دنیا را با بدنهایی همراهی می كنند كه روحهای آن بدنها در جای دیگر است و به عالیترین جایگاهها پیوسته است. آری جانشینان خدا در زمین خدا و دعوت كنندگان مردم به دین خدا اینان اند. آه آه، چقدر آرزوی دیدن اینها را دارم.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 462
در این جمله ها هر چند نامی ولو به طور اشاره از اهل بیت برده نشده است، اما با توجه به جمله های مشابهی كه در نهج البلاغه در باره ی اهل بیت آمده است، یقین پیدا می شود كه مقصود ائمه ی اهل بیت می باشند.

از مجموع آنچه در این گفتار از نهج البلاغه نقل كردیم، معلوم شد كه در نهج البلاغه علاوه بر مسأله ی خلافت و زعامت امور مسلمین در مسائل سیاسی، مسأله ی امامت به مفهوم خاصی كه شیعه تحت عنوان «حجت» قائل است عنوان شده و به نحو بلیغ و رسایی بیان شده است.
[1] . نهج البلاغه ، خطبه ی 2.
[2] . نهج البلاغه ، خطبه ی 106.
[3] . نهج البلاغه ، خطبه ی 144.
[4] نهج البلاغه ، خطبه ی 153.
[5] نهج البلاغه ، خطبه ی 153.
[6] . نهج البلاغه ، خطبه ی 239.
[7] . نهج البلاغه ، حكمت 139.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است