در
کتابخانه
بازدید : 425352تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Collapse بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در فصل پیش گفتیم كه اندیشه ای خطرناك و گمراه كننده در قرون جدید میان بعضی از دانشمندان اروپایی پدید آمد كه در گرایش گروهی به ماتریالیسم سهم بسزایی دارد، و آن اینكه نوعی ارتباط تصنعی میان ایمان و اعتقاد به خدا از یك طرف و سلب حق حاكمیت توده ی مردم از طرف دیگر برقرار شد. مسؤولیت در برابر خدا مستلزم عدم مسؤولیت در برابر خلق خدا فرض شد و حق اللّه جانشین حق الناس گشت. ایمان و اعتقاد به ذات احدیت- كه جهان را به «حق» و به «عدل» برپا ساخته است- به جای اینكه زیربنا و پشتوانه ی اندیشه ی حقوق ذاتی و فطری تلقی شود، ضد و مناقض آن شناخته شد و بالطبع حق حاكمیت ملی مساوی شد با بی خدایی.

از نظر اسلام، درست امر برعكس آن اندیشه است. در نهج البلاغه كه اكنون موضوع بحث ماست- با آنكه این كتاب مقدس قبل از هر چیزی كتاب توحید و عرفان است و در سراسر آن سخن از خداست و همه جا نام خدا به چشم می خورد- از حقوق واقعی توده ی مردم و موقع شایسته و ممتاز آنها در برابر حكمران و اینكه مقام واقعی حكمران امانتداری و نگهبانی حقوق مردم است غفلت نشده، بلكه سخت بدان توجه شده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 449
در منطق این كتاب شریف، امام و حكمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسؤول در برابر آنهاست؛ از ایندو (حكمران و مردم) اگر بناست یكی برای دیگری باشد، این حكمران است كه برای توده ی محكوم است نه توده ی محكوم برای حكمران.

سعدی همین معنی را بیان كرده آنجا كه گفته است:

گوسفند از برای چوپان نیست
بلكه چوپان برای خدمت اوست
واژه ی «رعیت» علیرغم مفهوم منفوری كه تدریجاً در زبان فارسی به خود گرفته است، مفهومی زیبا و انسانی داشته است. استعمال كلمه ی «راعی» را در مورد «حكمران» و كلمه ی «رعیت» را در مورد «توده ی محكوم» اولین مرتبه در كلمات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سپس به وفور در كلمات علی علیه السلام می بینیم.

این لغت از ماده ی «رعی» است كه به معنی حفظ و نگهبانی است. به مردم از آن جهت كلمه ی «رعیت» اطلاق شده است كه حكمران عهده دار حفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادیهای آنهاست.

حدیث جامعی از نظر مفهوم این كلمه وارد شده است؛ رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:

كُلُّكُمْ راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْؤلٌ، فَالْاِمامُ راعٍ وَ هُوَ مَسْؤلٌ وَ الْمَرْأَةُ راعِیَةٌ عَلی بَیْتِ زَوْجِها وَهِیَ مَسْؤلَةٌ وَالْعَبْدُ راعٍ عَلی مالِ سَیِّدِهِ وَ هُوَ مَسْؤلٌ، اَلا فَكُلُّكُمْ راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْؤلٌ [1].

همانا هر كدام از شما نگهبان و مسؤولید؛ امام و پیشوا نگهبان و مسؤول مردم است، زن نگهبان و مسؤول خانه ی شوهر خویش است، غلام نگهبان و مسؤول مال آقای خویش است. هان، پس همه نگهبان و همه مسؤولید.

در فصل پیش چند نمونه از نهج البلاغه كه نمایشگر دید علی در مورد حقوق مردم بود ذكر كردم. در این فصل نمونه هایی دیگر ذكر می كنم. مقدمتاً مطلبی از قرآن یادآوری می شود:

در سوره ی مباركه ی النساء، آیه ی 58 چنین می خوانیم:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 450
إِنَّ اَللّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اَلْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَیْنَ اَلنّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ .

خدا فرمان می دهد كه امانتها را به صاحبانشان برگردانید و در وقتی كه میان مردم حكم می كنید به عدالت حكم كنید.

طبرسی در مجمع البیان ذیل این آیه می گوید:

«در معنی این آیه چند قول است؛ یكی اینكه مقصود مطلق امانتهاست، اعم از الهی و غیر الهی، و اعم از مالی و غیر مالی؛ دوم اینكه مخاطب حكمرانان اند. خداوند با تعبیر لزوم ادای امانت، حكمرانان را فرمان می دهد كه به رعایت مردم قیام كنند. » .

سپس می گوید:

«مؤید این معنی این است كه بعد از این آیه بلافاصله می فرماید: «یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ» . در این آیه مردم موظف شده اند كه امر خدا و رسول و ولاة امر را اطاعت كنند. در آیه ی پیش، حقوق مردم و در این آیه متقابلاً حقوق ولاة امر یادآوری شده است.

از ائمه علیهم السلام روایت رسیده است كه از این دو آیه یكی مال ماست (مبیّن حقوق ما بر شماست) و دیگری مال شماست (مبیّن حقوق شما بر ماست) . . . امام باقر فرمود: ادای نماز و زكات و روزه و حج از جمله امانات است.

از جمله امانتها این است كه به ولاة امر دستور داده شده است كه صدقات و غنائم و غیر آنها را از آنچه بستگی دارد به حقوق رعیت تقسیم نمایند. . . » .

در تفسیر المیزان نیز در بحث روایی كه در ذیل این آیه منعقد شده است، از درّ المنثور از علی علیه السلام چنین روایت می كند:

حَقٌّ عَلَی الْاِمامِ اَنْ یَحْكُمَ بِما اَنْزَلَ اللّهُ وَ اَنْ یُؤَدِّیَ الْاَمانَةَ، فَاِذا فَعَلَ ذلِكَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 451
فَحَقٌّ عَلَی النّاسِ اَنْ یَسْمَعُوا اللّهَ وَ اَنْ یُطیعوا وَ اَنْ یُجیبوا اِذا دُعوا.

بر امام لازم است كه آنچنان حكومت كند در میان مردم كه خداوند دستور آن را فرود آورده است و امانتی كه خداوند به او سپرده است ادا كند. هرگاه چنین كند، بر مردم است كه فرمان او را بشنوند و اطاعتش را بپذیرند و دعوتش را اجابت كنند.

چنانكه ملاحظه می شود، قرآن كریم حاكم و سرپرست اجتماع را به عنوان «امین» و «نگهبان» اجتماع می شناسد؛ حكومت عادلانه را نوعی امانت كه به او سپرده شده است و باید ادا نماید تلقی می كند. برداشت ائمه ی دین و بالخصوص شخص امیرالمؤمنین علی علیه السلام عیناً همان چیزی است كه از قرآن كریم استنباط می شود.

اكنون كه با منطق قرآن در این زمینه آشنا شدیم، به ذكر نمونه های دیگری از نهج البلاغه بپردازیم. بیشتر باید به سراغ نامه های علی علیه السلام به فرماندارانش برویم، مخصوصاً آنها كه جنبه ی بخشنامه دارد. در این نامه هاست كه شأن حكمران و وظایف او در برابر مردم و حقوق واقعی آنان منعكس شده است.

در نامه ای كه به عامل آذربایجان می نویسد چنین می فرماید:

وَ اِنَّ عَمَلَكَ لَیْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لكِنَّهُ فی عُنُقِكَ اَمانَةٌ وَ اَنْتَ مُسْتَرْعیً لِمَنْ فَوْقَكَ. لَیْسَ لَكَ اَنْ تَفْتاتَ فی رَعِیَّةٍ. . . [2].

مبادا بپنداری كه حكومتی كه به تو سپرده شده است یك شكار است كه به چنگت افتاده است؛ خیر، امانتی بر گردنت گذاشته شده است و مافوق تو از تو رعایت و نگهبانی و حفظ حقوق مردم را می خواهد. تو را نرسد كه به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار كنی.

در بخشنامه ای كه برای مأمورین جمع آوری مالیات نوشته است، پس از چند جمله موعظه و تذكر می فرماید:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 452
فَاَنْصِفُوا النّاسَ مِنْ اَنْفُسِكُمْ وَاصْبِروا لِحَوائِجِهِمْ، فَاِنَّكُمْ خُزّانُ الرَّعِیَّةِ وَ وُكَلاءُ الْاُمَّةِ وَ سُفَراءُ الْاَئِمَّةِ [3].

به عدل و انصاف رفتار كنید، به مردم در باره ی خودتان حق بدهید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نكنید كه شما گنجوران و خزانه داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حكومتید.

در فرمان معروف، خطاب به مالك اشتر می نویسد:

وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَالَْمحَبَّةَ لَهُمْ وَاللُّطْفَ بِهِمْ وَ لا تَكونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضاریاً تَغْتَنِمُ اَكْلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمّا اَخٌ لَكَ فِی الدّینِ اَوْ نَظیرٌ لَكَ فِی الْخَلْقِ [4].

در قلب خود استشعار مهربانی، محبت و لطف به مردم را بیدار كن. مبادا مانند یك درنده كه دریدن و خوردن را فرصت می شمارد رفتار كنی كه مردم تو یا مسلمان اند و برادر دینی تو و یا غیرمسلمان اند و انسانی مانند تو.

. . . وَ لاتَقولَنَّ اِنّی مُؤَمَّرٌ امُرُ فَاُطاعُ، فَاِنَّ ذلِكَ اِدْغالٌ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغَیْرِ.

مگو من اكنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت كردن، كه این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و نزدیك شدن به سلب نعمت است.

در بخشنامه ی دیگری كه به سران سپاه نوشته است چنین می فرماید:

فَاِنَّ حَقّاً عَلَی الْوالی اَنْ لا یُغَیِّرَهُ عَلی رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نالَهُ وَ لا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ اَنْ یَزیدَهُ ما قَسَمَ اللّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبادِهِ وَ عَطْفاً عَلی اِخْوانِهِ [5].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 453
لازم است والی را كه هر گاه امتیازی كسب می كند و به افتخاری نائل می شود، آن فضیلتها و موهبتها او را عوض نكند، رفتار او را با رعیت تغییر ندهد، بلكه باید نعمتها و موهبتهای خدا بر او، او را بیشتر به بندگان خدا نزدیك و مهربانتر گرداند.

در بخشنامه های علی علیه السلام حساسیت عجیبی نسبت به عدالت و مهربانی به مردم و محترم شمردن شخصیت مردم و حقوق مردم مشاهده می شود كه راستی عجیب و نمونه است.

در نهج البلاغه سفارشنامه ای (وصیتی) نقل شده كه عنوان آن «لمن یستعمله علی الصدقات» است، یعنی برای كسانی است كه مأموریت جمع آوری زكات را داشته اند. عنوان حكایت می كند كه اختصاصی نیست، صورت عمومی داشته است، خواه به صورت نوشته ای بوده است كه در اختیار آنها گذاشته می شده است و خواه سفارش لفظی بوده كه همواره تكرار می شده است. سید رضی آن را در ردیف نامه ها آورده است و می گوید ما این قسمت را در اینجا می آوریم تا دانسته شود علی علیه السلام حق و عدالت را چگونه بپا می داشت و چگونه در بزرگ و كوچك كارها آنها را منظور می داشت. دستورها این است:

«به راه بیفت بر اساس تقوای خدای یگانه. مسلمانی را ارعاب نكنی [6]؛ طوری رفتار نكن كه از تو كراهت داشته باشد؛ بیشتر از حقی كه به مال او تعلق گرفته است از او مگیر. وقتی كه بر قبیله ای كه بر سر آبی فرود آمده اند وارد شدی، تو هم در كنار آن آب فرود آی بدون آنكه به خانه های مردم داخل شوی. با تمام آرامش و وقار، نه به صورت یك مهاجم، بر آنها وارد شو و سلام كن، درود بفرست بر آنها، سپس بگو: بندگان خدا! مرا ولیّ خدا و خلیفه ی او فرستاده است كه حق خدا را از اموال شما بگیرم، آیا حق الهی در اموال شما هست یا نه؟ اگر گفتند: نه، بار دیگر مراجعه نكن، سخنشان را بپذیر و قول آنها را محترم بشمار. اگر فردی جواب مثبت داد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 454
او را همراهی كن بدون آنكه او را بترسانی و یا تهدید كنی؛ هرچه زر و سیم داد بگیر. اگر گوسفند یا شتر دارد كه باید زكات آنها را بدهد، بدون اجازه ی صاحبش داخل شتران یا گوسفندان مشو كه بیشتر آنها از اوست. وقتی كه داخل گله ی شتر یا رمه ی گوسفندی شدی، به عنف و شدت و متجبرانه داخل مشو. » [7] تا آخر این وصیتنامه كه مفصل است.

به نظر می رسد همین اندازه كافی است كه دید علی را به عنوان یك حكمران در باره ی مردم به عنوان توده ی محكوم روشن سازد.


[1] . صحیح بخاری، ج 7، كتاب النكاح.
[2] . نهج البلاغه ، بخش نامه ها، نامه ی 5.
[3] . همان، نامه ی 51.
[4] . همان، نامه ی 53.
[5] . همان، نامه ی 50.
[6] اینكه تنها نام مسلمان آمده است از آن جهت است كه صدقات تنها از مسلمین گرفته می شود.
[7] . نهج البلاغه ، نامه ی 25، ایضاً رجوع شود به نامه های 26 و 27 و 46.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است