در
کتابخانه
بازدید : 425262تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Expand بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Collapse بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اولین مسأله ای كه باید بحث شود همین است كه ارزش و اهمیت این مسائل از نظر نهج البلاغه در چه درجه است، بلكه اساساً اسلام چه اهمیتی به مسائل مربوط به حكومت و عدالت می دهد؟ بحث مفصل از حدود این مقالات خارج است اما اشاره به آنها لازم است.

قرآن كریم آنجا كه رسول اكرم را فرمان می دهد كه خلافت و ولایت و زعامت علی علیه السلام را بعد از خودش به مردم ابلاغ كند، می فرماید:

یا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ [1].

ای فرستاده! این فرمان را كه از ناحیه ی پروردگارت فرود آمده به مردم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 431
برسان، اگر نكنی رسالت الهی را ابلاغ نكرده ای.

به كدام موضوع اسلامی این اندازه اهمیت داده شده است؟ كدام موضوع دیگر است كه ابلاغ نكردن آن با عدم ابلاغ رسالت مساوی باشد؟ .

در جریان جنگ احد كه مسلمین شكست خوردند و خبر كشته شدن پیغمبر اكرم پخش شد و گروهی از مسلمین پشت به جبهه كرده فرار كردند، قرآن كریم چنین می فرماید:

وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِكُمْ [2].

محمّد جز پیامبری كه پیش از او نیز پیامبرانی آمده اند نیست. آیا اگر او بمیرد و یا در جنگ كشته شود شما فرار می كنید و دیگر كار از كار گذشته است؟ ! .

حضرت استاد علامه ی طباطبایی (روحی فداه) در مقاله ی «ولایت و حكومت» از این آیه چنین استنباط فرموده اند كه كشته شدن پیغمبر اكرم در جنگ نباید هیچ گونه وقفه ای در كار شما ایجاد كند؛ شما فوراً باید تحت لوای آن كس كه پس از پیغمبر زعیم شماست به كار خود ادامه دهید. به عبارت دیگر، فرضاً پیغمبر كشته شود یا بمیرد، نظام اجتماعی و جنگی مسلمین نباید از هم بپاشد.

در حدیث است كه پیغمبر اكرم فرمود: اگر سه نفر (حداقل) همسفر شدید، حتماً یكی از سه نفر را امیر و رئیس خود قرار دهید. از اینجا می توان فهمید كه از نظر رسول اكرم هرج و مرج و فقدان یك قوه ی حاكم بر اجتماع كه منشأ حل اختلافات و پیونددهنده ی افراد اجتماع با یكدیگر باشد، چه اندازه زیان آور است.

مسائل مربوط به حكومت و عدالت كه در نهج البلاغه مطرح شده است فراوان است و ما به حول و قوه ی الهی برخی از آنها را طرح می كنیم.

اولین مسأله كه لازم است بحث شود ارزش و لزوم حكومت است. علی علیه السلام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 432
مكرر لزوم یك حكومت مقتدر را تصریح كرده است و با فكر خوارج- كه در آغاز امر مدعی بودند با وجود قرآن از حكومت بی نیازیم- مبارزه كرده است. خوارج- همچنانكه می دانیم- شعارشان «لا حُكْمَ اِلاّلِلّه» بود. این شعار از قرآن مجید اقتباس شده است و مفادش این است كه فرمان (قانون) تنها از ناحیه ی خداوند و یا از ناحیه ی كسانی كه خداوند به آنان اجازه ی قانونگذاری داده است باید وضع شود. ولی خوارج این جمله را در ابتداطور دیگر تعبیر می كردند و به تعبیر امیرالمؤمنین از این كلمه ی حق معنی باطلی را در نظر می گرفتند. حاصل تعبیر آنها این بود كه بشر حق حكومت ندارد، حكومت منحصراً از آن خداست.

علی می فرماید: بلی، من هم می گویم «لا حُكْمَ اِلاّ لِلّه» اما به این معنی كه اختیار وضع قانون با خداست، لكن اینها می گویند حكومت و زعامت هم با خداست، و این معقول نیست. قانون خدا بایست به وسیله ی افراد بشر اجرا شود. مردم را از فرمانروایی «نیك» یا «بد» [3]چاره ای نیست. در پرتو حكومت و در سایه ی حكومت است كه مؤمن برای خدا كار می كند و كافر بهره ی دنیای خود را می برد و كارها به پایان خود می رسد. به وسیله ی حكومت است كه مالیاتها جمع آوری، و با دشمن نبرد، و راهها امن، و حق ضعیف از قوی بازستانده می شود، تا آن وقتی كه نیكان راحت گردند و از شر بدان راحتی به دست آید [4] علی علیه السلام مانند هر مرد الهی و رجل ربّانی دیگر، حكومت و زعامت را به عنوان یك پست و مقام دنیوی كه اشباع كننده ی حس جاه طلبی بشر است و به عنوان هدف و ایده آل زندگی، سخت تحقیر می كند و آن را پشیزی نمی شمارد؛ آن را مانند سایر مظاهر مادی دنیا از استخوان خوكی كه در دست انسان خوره داری باشد بی مقدارتر می شمارد، اما همین حكومت و زعامت را در مسیر اصلی و واقعی اش یعنی به عنوان وسیله ای برای اجرای عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع، فوق العاده مقدس می شمارد و مانع دست یافتن حریف و رقیب فرصت طلب و استفاده جو می گردد، از شمشیر زدن برای حفظ و نگهداری اش از دستبرد چپاولگران دریغ نمی ورزد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 433
ابن عباس در دوران خلافت علی علیه السلام بر آن حضرت وارد شد در حالی كه با دست خودش كفش كهنه ی خویش را پینه می زد. از ابن عباس پرسید: قیمت این كفش چقدر است؟ ابن عباس گفت: هیچ. امام فرمود: ارزش همین كفش كهنه در نظر من از حكومت و امارت بر شما بیشتر است، مگر آنكه به وسیله ی آن عدالتی را اجرا كنم، حقی را به ذی حقی برسانم، یا باطلی را از میان بردارم [5] در خطبه ی 207 بحثی كلی در مورد حقوق می كند و می فرماید: حقوق همواره طرفینی است. می فرماید: از جمله حقوق الهی حقوقی است كه برای مردم بر مردم قرار داده است؛ آنها را چنان وضع كرده كه هر حقی در برابر حقی دیگر قرار می گیرد؛ هر حقی به نفع یك فرد و یا یك جمعیت موجب حقی دیگر است كه آنها را متعهد می كند؛ هر حقی آنگاه الزام آور می گردد كه دیگری هم وظیفه ی خود را در مورد حقوقی كه بر عهده دارد انجام دهد.

پس از آن چنین به سخن ادامه می دهد:

وَ اَعْظَمُ مَاافْتَرَضَ سُبْحانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقوقِ حَقُّ الْوالی عَلَی الرَّعِیَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَی الْوالی، فَریضَةٌ فَرَضَهَا اللّهُ سُبْحانَهُ لِكُلٍّ عَلی كُلٍّ، فَجَعَلَها نِظاماً لِاُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدینِهِمْ، فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ اِلاّ بِصَلاحِ الْوُلاةِ وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ اِلاّ بِاسْتِقامَةِ الرَّعِیَّةِ، فَاِذا اَدَّتِ الرَّعِیَّةُ اِلَی الْوالی حَقَّهُ وَ اَدَّی الْوالی اِلَی الرَّعِیَّةِ حَقَّها عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قامَتْ مَناهِجُ الدّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلی اَذْلالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمانُ وَ طُمِعَ فی بَقاءِ الدَّوْلَةِ وَ یَئِسَتْ مَطامِعُ الْاَعْداءِ. . . .

بزرگترین این حقوق متقابل، حق حكومت بر مردم و حق مردم بر حكومت است. فریضه ی الهی است كه برای همه بر همه حقوقی مقرر فرموده، این حقوق را مایه ی انتظام روابط مردم و عزت دین آنان قرار داده است. مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید مگر حكومتشان صالح باشد و حكومتها هرگز به صلاح نخواهند آمد مگر توده ی ملت استوار و بااستقامت شوند. هرگاه توده ی ملت به حقوق حكومت وفادار باشند و حكومت حقوق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 434
مردم را ادا كند، آن وقت است كه «حق» در اجتماع محترم و حاكم خواهد شد؛ آن وقت است كه اركان دین بپا خواهد خاست؛ آن وقت است كه نشانه ها و علائم عدل بدون هیچ گونه انحرافی ظاهر خواهد شد، و آن وقت است كه سنتها در مجرای خود قرار خواهد گرفت و محیط و زمانه محبوب و دوست داشتنی می شود و دشمن از طمع بستن به چنین اجتماع محكم و استواری مأیوس خواهد شد.
[1] مائده/67.
[2] آل عمران/144.
[3] یعنی به فرض نبودن حكومت صالح، حكومت ناصالح كه به هر حال نظام اجتماع را حفظ می كند از هرج و مرج و بی نظامی و زندگی جنگلی بهتر است.
[4] نهج البلاغه ، خطبه ی 40.
[5] نهج البلاغه ، خطبه ی 33.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است