در
کتابخانه
بازدید : 425321تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand بخش اول كتابی شگفت بخش اول كتابی شگفت
Collapse بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه بخش دوم الهیات و ماوراء الطبیعه
Expand بخش سوم سلوك و عبادت بخش سوم سلوك و عبادت
Expand بخش چهارم حكومت و عدالت بخش چهارم حكومت و عدالت
Expand بخش پنجم اهل بیت و خلافت بخش پنجم اهل بیت و خلافت
Expand بخش ششم موعظه و حكمت بخش ششم موعظه و حكمت
Expand بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی بخش هفتم دنیا و دنیا پرستی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برخی دیگر كه به كلماتی در نهج البلاغه از قبیل وجود و عدم و حدوث و قدم و مانند اینها برخورده اند، فرضیه ی دیگری پیش آورده احتمال داده اند كه این كلمات و اصطلاحات پس از آنكه فلسفه ی یونانی وارد دنیای اسلام شده، به عمد و یا سهو در ردیف كلمات علی علیه السلام قرار گرفته است.

صاحبان این فرضیه نیز اگر از الفاظ عبور كرده، به معانی رسیده بودند چنین فرضی را ابراز نمی داشتند. سبك و روش استدلال در نهج البلاغه با سبك و روش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 406
فلاسفه ی متقدم و معاصر سید رضی و حتی تا قرنها پس از سید رضی و گردآوری نهج البلاغه صددرصد متفاوت است.

فعلاً در الهیات فلسفه ی یونان و اسكندریه بحثی نمی كنیم كه در چه حد و پایه بوده است؛ بحث خود را به الهیاتی كه از طرف فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی بیان شده است اختصاص می دهیم. البته شك نیست كه فلاسفه ی اسلامی تحت تأثیر و نفوذ تعلیمات اسلامی برخی مسائل را وارد فلسفه كردند كه قبلاً نبود و بعلاوه در بیان و توجیه و استدلال بعضی مسائل دیگر ابتكاراتی به وجود آوردند؛ درعین حال با آنچه از نهج البلاغه می توان استفاده كرد تفاوتهایی دارد.

حضرت استاد علامه ی طباطبایی (روحی فداه) در نشریه ی «مكتب تشیع» شماره ی 2 در مقدمه ی بحث «روایات معارف اسلامی» می فرمایند:

«این بیانات در فلسفه ی الهیه یك رشته مطالب و مسائل را حل می كنند كه علاوه بر اینكه در میان مسلمین مطرح نشده بوده و در میان اعراب مفهوم نبوده اساساً در میان كلمات فلاسفه ی قبل از اسلام كه كتبشان به عربی نقل شده عنوانی ندارند و در آثار حكمای اسلام كه از عرب و عجم پیدا شده و آثاری از خود گذاشته اند یافت نمی شوند. این مسائل همان طور در حال ابهام مانده و هریك از شرّاح و باحثین به حسب گمان خود تفسیر می كردند تا تدریجاً راه آنها تا حدی روشن و در قرن یازده هجری حل شده و مفهوم گردیدند، مانند مسأله ی وحدت حقه (وحدت غیر عددی) در واجب و مسأله ی اینكه ثبوت وجود واجبی همان ثبوت وحدت اوست (وجود واجب چون وجود مطلق است مساوی با وحدت است) و اینكه واجب معلوم بالذات است و اینكه واجب خود به خود بلاواسطه شناخته می شود و همه چیز با واجب شناخته می شود نه به عكس. . . » [1] محور استدلالهای فلاسفه ی پیشین اسلام از قبیل فارابی و بوعلی و خواجه نصیرالدین طوسی در مباحث مربوط به ذات و صفات و شؤون حق، از وحدت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 407
و بساطت و غنای ذاتی و علم و قدرت و مشیت و غیره «وجوب وجود» است؛ یعنی همه چیز دیگر از «وجوب وجود» استنتاج می شود و خود وجوب وجود از یك طریق غیرمستقیم اثبات می گردد؛ از این راه به اثبات می رسد كه بدون فرض واجب الوجود، وجود ممكنات غیرقابل توجیه است. گرچه برهانی كه براین مطلب اقامه می شود از نوع برهان خُلف نیست ولی از نظر غیر مستقیم بودن و خاصیت الزامی داشتن مانند برهان خلف است و لهذا ذهن هرگز به ملاك «وجوب وجود» دست نمی یابد و «لم» مطلب را كشف نمی كند. بوعلی در اشارات بیان مخصوصی دارد و مدعی می شود كه با آن بیان «لم» مطلب را كشف كرده است و لهذا برهان معروف خود را «برهان صدّیقین» نامیده است، ولی حكمای بعد از او بیان او را برای توجیه «لم» مطلب كافی نشمرده اند.

در نهج البلاغه هرگز بر وجوب وجود به عنوان اصل توجیه كننده ی ممكنات تكیه نشده است. آنچه در این كتاب بر آن تكیه شده است همان چیزی است كه ملاك واقعی وجوب وجود را بیان می كند، یعنی واقعیت محض و وجود صرف بودن ذات حق.

حضرت استاد در همان كتاب ضمن شرح معنی یك حدیث كه در توحید صدوق از علی علیه السلام روایت شده می فرمایند:

«اساس بیان روی این اصل است كه وجود حق سبحانه واقعیتی است كه هیچ گونه محدودیت و نهایتی نمی پذیرد، زیرا وی واقعیت محض است كه هر چیز واقعیت داری در حدود و خصوصیات وجودی خود به وی نیازمند است و هستی خاص خود را از وی دریافت می دارد. » [2] آری، آنچه در نهج البلاغه پایه و اساس همه ی بحثها درباره ی ذات حق قرار گرفته این است كه او هستی مطلق و نامحدود است، قید و حد به هیچ وجه در او راه ندارد، هیچ مكان و یا زمان و هیچ شیئی از او خالی نیست، او با همه چیز هست ولی هیچ چیز با او نیست و چون مطلق و بی حد است بر همه چیز حتی بر زمان و بر عدد و بر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 408
حد و اندازه (ماهیت) تقدم دارد؛ یعنی زمان و مكان و عدد و حد و اندازه در مرتبه ی افعال اوست و از فعل و صنع او انتزاع می شود، همه چیز از اوست و بازگشت همه چیز به اوست، او در همان حال كه اول الاولین است آخرالاخرین است.

این است آنچه محور بحثهای نهج البلاغه است و در كتب فارابی و بوعلی و ابن رشد و غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی نشانه ای از آن نمی توان یافت.

همچنانكه استاد علامه متذكر شده اند این بحثهای عمیق در «الهیات بالمعنی الاخص» مبتنی بر یك سلسله مسائل دیگر است كه در امور عامه ی فلسفه به ثبوت رسیده است [3]و ما در اینجا نمی توانیم به ذكر آن مسائل و بیان مبتنی بودن این بحثها برآن مسائل بپردازیم.

وقتی كه ما می بینیم اولاً مسائلی در نهج البلاغه مطرح است كه در عصر سید رضی (گردآورنده ی نهج البلاغه) در میان فلاسفه ی جهان مطرح نبوده است از قبیل اینكه وحدت ذات واجب از نوع وحدت عددی نیست و عدد در مرتبه ی متأخر از ذات اوست، و اینكه وجود او مساوی با وحدت است و دیگر بسیطالحقیقه بودن ذات واجب و با همه چیز بودن او و برخی مسائل دیگر؛ و ثانیاً می بینیم تكیه گاه بحث در این كتاب با بحثهای فلسفی متداول جهان تا امروز متفاوت است، چگونه می توانیم ادعا كنیم كه این سخنان از طرف آشنایان با مفاهیم فلسفی آن روز اختراع شده است؟ !
[1] نشریه ی سالانه ی «مكتب تشیع» ، شماره ی 2، ص 120.
[2] همان كتاب، ص 126.
[3] همان كتاب، ص 157.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است