در
کتابخانه
بازدید : 327626تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Collapse كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برای امام حسین مسأله این نیست كه كشته بشود یا كشته نشود؛ مسأله این است كه دین كشته نشود، یك اصل ولو اصل كوچك دین كشته نشود. صبح عاشورا می شود. شمربن ذی الجوشن كه در بدسرشتی شاید در دنیا نظیر ندارد، شتاب دارد كه قبل از شروع جنگ بیاید اوضاع را ببیند. فكر كرد از پشت خیمه ها بیاید بلكه دست به جنایتی بزند. ولی نمی دانست كه قبلاً امام حسین تعبیه ای دیده است؛ دستور داده خیمه ها را نزدیك یكدیگر به شكل خط منحنی در بیاورند، پشتش هم یك خندق بكَنند و مقداری نی خشك در آنجا بریزند و آتش بزنند كه دشمن نتواند از پشت سر بیاید. وقتی آمد، با این وضع مواجه شد. ناراحت شد و شروع كرد به فحّاشی كردن. بعضی اصحاب جواب دادند، البته نه فحّاشی. یكی از بزرگان اصحاب گفت: یا اباعبد اللّه! اجازه بدهید الآن با یك تیر همین جا حرامش كنم. فرمود: نه.

خیال كرد حضرت توجه ندارند به این جهت كه او چه آدمی است. گفت: یا ابن رسول اللّه! من این را می شناسم و می دانم چه شقیّی است. فرمود: می دانم. پس چرا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 114
اجازه نمی دهید؟ فرمود: من نمی خواهم شروع كرده باشم. تا در میان ما جنگ برقرار نشده است، هنوز به صورت دو گروه مسلمان روبروی یكدیگر هستیم. تا آنها دست به جنگ و خونریزی نزنند، من دست به جنگ نمی زنم. این اصل قرآنی را كه در قرآن است: «اَلشَّهْرُ اَلْحَرامُ بِالشَّهْرِ اَلْحَرامِ وَ اَلْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اِعْتَدی عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اِعْتَدی عَلَیْكُمْ» [1]كه حضرت امیر هم در صفّین به همین آیه استناد می كرد و می گفت من به حكم این آیه شروع نمی كنم ولی اگر شروع كردند دفاع می كنیم، امام حسین در مورد شمر هم رعایت می كند و می گوید قبل از آنكه جنگ عملاً از طرف دشمن شروع بشود از طرف ما نباید شروع بشود. این نكات است كه مقام معنویت امام را نشان می دهد كه آنها چگونه فكر می كردند: یك اصل كوچك ولو یك مستحب هم نباید پایمال شود.

ولی در دشمن این فكرها نیست. كم كم روز بر می آید. لشكر عمر سعد آماده می شوند. امام حسین علیه السلام هم میمنه تشكیل می دهد، میسره تشكیل می دهد، قلب تشكیل می دهد، پرچمدار قرار می دهد، و فكر نمی كند كه آنها سی هزار نفرند ما هفتاد و دو نفر. میمنه را به زهیر می دهد، میسره را به حبیب و پرچم را به برادرش ابوالفضل العباس (سلام اللّه علیه) . مرد و مردانه در مقابل سی هزار نفر لشكر می ایستد.

ولی دشمنْ اصولی نیست، اصلی ندارد، برای او مردانگی و نامردی مطرح نیست.

عمر سعد هم طمع دنیا و حكومت ری جلوی چشمش را گرفته است و تمام كارهایش شكل چاپلوسی و جلب رضایت عبیداللّه زیاد را دارد كه چكار كنیم كه وقتی نزد عبیداللّه می رویم او از ما بیشتر راضی باشد و دیگر ایراد و اشكالی در حكومت ری وارد نشود. یك وقت تیری را به كمان می كند. اولین تیر را خود پسر سعد به طرف لشكر امام حسین پرتاب می كند و بعد می گوید: ایّها النّاس، لشكریان من! همه ی شما در حضور امیر شهادت بدهید كه اولین تیر را خودم پرتاب كردم.

پسر سعد حداقل چهار هزار تیرانداز دارد. تیر مثل باران به طرف اصحاب امام حسین آمد. نوشته اند عده ای از اصحاب امام حسین هم كه تیرانداز بودند مخصوصاً یك زانو را خم كردند و یك زانو را بلند، و مردانه شروع كردند به تیراندازی كردن.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 115
در مقابل هر نفرشان كه می افتاد چند نفر از دشمن می افتادند، كه شاید بیشتر اصحاب اباعبد اللّه در همین تیراندازی از بین رفتند. ولی حسین شروع نكرد. جنگ روز عاشورا با یك تیر آغاز شد و با یك تیر پایان یافت: با تیر عمرسعد آغاز شد و با یك تیر سه شعبه ی زهرآلود پایان یافت. «فَوَقَفَ لِیَسْتَریحَ ساعَةً» حسین ایستاد تا لحظه ای استراحت كند. دشمن كه ابداً فكر نمی كند حسین یك نفر است و با شمشیر می جنگد و باید از نزدیك با او جنگید، چون می داند اگر حسین تمام نیروهایش هم ضعیف شده باشد نمی تواند با او بپجنگد، از دور سنگ می پرانند. پیشانی مقدس اباعبد اللّه می شكند. پیراهن را بالا می برد كه خونها را پاك كند. اینجاست كه جنگ عاشورا پایان می یابد. اباعبد اللّه از روی اسب به روی زمین می افتد. دیگر نمی گویم چه شد، همین قدر عرض می كنم كه یك وقت شنیدند كه فرمود: «بِاسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسولِ اللّه» .

و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین.

باسمك العظیم الاعظم الاجلّ الاكرم یا اللّه. . . .

پروردگارا عاقبت امر همه ی ما ختم به خیر بفرما، ما را قدردان اسلام و قرآن قرار بده، ما را حق شناس و استفاده كننده از وسیله ی حق قرار بده، انوار محبت و معرفت خودت را در دلهای ما قرار بده، انوار محبت و معرفت پیغمبرت و آل پیغمبرت را در دلهای ما بتابان، اموات ما مشمول عنایت و مغفرت خودت بفرما.

و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان.
[1] بقره/194. [ماه حرام در مقابل ماه حرام است (پس اگر مشركین در ماه حرام با شما جنگیدند، شما هم در ماه حرام با آنان بجنگید) و در چیزهای محترم قصاص جایز است. پس هركس به شما تجاوز كرد، شما هم به همان اندازه به او تجاوز كنید. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است