در
کتابخانه
بازدید : 327581تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Collapse كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
داستانی را می گویم، شاید خیلی از افراد بگویند اگر ما به جای علی بودیم این كار را نمی كردیم.

عمرو بن العاص مجسمه ی شیطنت و رذالت است. روزی علی علیه السلام در صفّین آمد و فریاد كرد: معاویه! چرا اینهمه مردم مسلمان را به كشتن می دهی؟ خودت بیا با یكدیگر نبرد كنیم، هر كه غالب شد و هر كه مغلوب شد. منطق روشن بود، نتیجه هم از اول معلوم است. عمرو عاص گاهی سر به سر معاویه می گذاشت، می گفت:

معاویه! راست می گوید، حرف همین است، تو هم كه مرد شجاعی هستی، اسلحه بپوش برو به جنگ علی. معاویه كه حساب دستش بود، با نیرنگ توانست روزی عمرو عاص را به جنگ بفرستد ولی نه به جنگ با علی علیه السلام. البته او فی حدذاته مرد شجاعی بوده، مصر را او فتح كرده بود. عمرو عاص اسلحه پوشید آمد در میدان جنگ و مبارز طلبید:

یا قادَةَ الْكوفَةِ مِنْ اَهْلِ الْفِتَنْ
یا قاتِلی عُثْمانَ خَیْرِ الْمُؤْتَمَنْ
یا اَیُّهَا الْأشرافُ مِنْ أهْلِ الْیَمَنْ
اَضْرِبُكُمْ وَ لا أری اَبا حَسَنْ [1]
ضمناً گوشه و كنار را نگاه می كرد كه یك وقت با حضرت امیر مواجه نشود.

می گفت: «اَضْرِبُكُمْ وَ لا أری اَبا حَسَن» شما را می زنم ولی علی را نمی بینم. از جمله جاهایی كه نوشته اند حضرت ابوالفضل [حضور داشته ] ظاهراً همین جا بوده كه جوانی چهارده ساله بوده است. امیرالمؤمنین آهسته به گونه ای كه عمرو عاص ابتدا نفهمد كه علی است- ولی نمی خواست تا آخر هم در غفلت باقی بماند- آمد و آمد.

عمرو عاص نفهمید كه علی علیه السلام است. حضرت، نزدیك كه رسید نخواست باز هم او نفهمد با كه مواجه است، گفت: «اَنَا الْاِمامُ الْقُرَشِیُّ الْمُؤْتَمَن» منم امام قرشی مؤتمن.

خودش را معرفی كرد: من علی هستم، كه دیگر عمرو عاص خودش را باخت، فوراً سر اسب را برگرداند و شروع به فرار كرد. امیرالمؤمنین او را تعقیب كرد، شمشیری به او زد، او از روی اسب پرید و به زمین خورد. من نمی دانم چه تعبیه ای كرده بود، قبلاً
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 113
چه پیش بینی ای كرده بود؛ فوراً كشف عورت كرد، چون می دانست علی مردی نیست كه با یك آدمِ اینچنین مواجه شود. تا این جور كرد، حضرت رویشان را برگرداندند و رفتند. معاویه تا آخر عمر می گفت: عمروعاص! ولی تو شفیع خوبی پیدا كردی؛ در همه ی دنیا من یك نفر را پیدا نمی كنم كه شفیعی به این مقدسی پیدا كرده باشد! .

حالا آدمهایی كه برای هدفها از هر وسیله ای استفاده می كنند تیپ عمروعاص اند. هركس دیگر باشد می گوید: وای! ببین، چه آدمی را علی در چه فرصتی رها كرد! خوب، یك شمشیر حواله اش می كردی پدرش را در می آوردی.

ولی علی مردی نبود كه ولو برای كشتن عمروعاص (این مردی كه برای نجات خودش به عورت خودش متوسل شده) از مسیر حق منحرف شود. رویش را برگرداند و رفت. و ما نظایر اینها را در سیره ی ائمه ی اطهار و پیغمبر اكرم زیاد می بینیم؛ با دشمن هم كه روبرو می شوند دست از آن معالی اخلاق و مكارم اخلاق خودشان بر نمی دارند. اینهاست كه نشان می دهد كه اینها در یك سطح دیگری بودند و در سطح دیگری فكر می كردند. آنها خودشان را پاسدار حق و حقیقت می دانند.
[1] كتاب صفّین نصر بن مزاحم، ص 371 با اندكی تفاوت.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است