در
کتابخانه
بازدید : 327618تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Collapse كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از همه عجیبتر به نظر من این است: از وسیله ی نامقدس استفاده كردن یك مطلب است، مطلب دیگر كه از این هم رقیق تر و دقیق تر است این است كه آیا از خواب مردم برای حق می شود استفاده كرد یا نه؟ مسأله ای است: از خواب غفلت مردم، از جهالت و نادانی مردم به نفع دین استفاده كردن. به نظر می رسد كمتر كسی بگوید این كار مانعی دارد. می گویند این بیچاره آدم جاهلی است، آدم نادانی است، آدم بی خبری است، در همان عالم بی خبری و جهالت و نادانی خودش یك اعتقادهایی پیدا كرده. فلان كس از راه بی بی شهربانو مثلاً، یك عقیده و ایمانی پیدا كرده. حالا ما چكار داریم كه او را از خوابش بیدار كنیم؟ او بالأخره از همین راه اعتقاد پیدا كرده كه واقعاً شهربانو مادر حضرت سجاد در كربلا بوده است و بعد كه امام حسین شهید شده است، یكمرتبه سوار اسبی كه در آنجا بسته بوده شده و به این اسب شلاّق زده و بعد هم اتباع عمر سعد او را تعقیب كرده اند، او فرار كرده و آنها آمده اند. حالا اگر بگوییم اسب بی بی شهربانو نظركرده بوده، ناچار باید بگوییم اسبهای لشكر عمر سعد هم نظركرده بوده اند كه صدوپنجاه فرسخ یكنفس آمدند، و تازه آنها نظركرده تر بوده اند چون بی بی شهربانو به آن كوه كه رسید دیگر اسبش داشت از راه می ماند، آنها داشتند می رسیدند، وقتی داشتند او را می گرفتند می خواست بگوید «یاهو» مرا بگیر، اشتباه كرد گفت «یا كوه» مرا بگیر و كوه هم گرفت! .

عجیب است! گفت: خسن و خسین دختران مغاویه! تاریخ و حدیث به ما می گوید والده ی مكرّمه ی حضرت سجاد (سلام اللّه علیه) در نفاس یعنی بعد از وضع حمل از دنیا رفت و اساساً در زم كربلا وجود نداشت. یك مقتل را شما نمی بینید كه گفته باشد والده ی حضرت سجاد (حالا بی بی شهربانو یا هركس دیگری) اصلاً در كربلا وجود داشته است. افسانه ای است كه افسانه سازها جعل كرده اند، یك عده هم به آن اعتقاد داشته اند. عده ای می گویند حالا ما چكار به این حرف داریم، دروغ است كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 108
دروغ باشد، ولی مردم از همین راه بالأخره یك ایمان و اعتقادی پیدا كرده اند.

این درست است یا نه؟ یعنی مردم از خواب غفلت، از جهالت و نادانی، از یك سلسله خرافات، بالأخره به یك عقیده ی صحیحی رسیده اند؛ آیا ما حق داریم اینها را تثبیت و امضا كنیم یا نه؟ نه.

در كلام امیرالمؤمنین كه قبلاً خواندم نكته ای بود كه یادم رفت عرض بكنم. آنجا كه می فرماید:

«طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ اَحْكَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحْمی مَواسِمَهُ. » .

بعد ذیلش می فرماید:

«یَضَعُ مِنْ ذلِكَ حَیْثُ الْحاجَةُ اِلَیْهِ مِنْ قُلوبٍ عُمْیٍ وَ اذانٍ صُمٍّ وَاَلْسِنَةٍ بُكْمٍ. » [1].

پیغمبر ابزار و وسایلی كه به كار می برد، یك جا قدرت و مِیْسَم به كار می برد، یك جا مرهم؛ یك جا با خشونت و صلابت رفتار می كرد یك جا با نرمی، ولی مواردش را می شناخت. و بعد این طور تعبیر می كند: در همه جا از این وسایل كه استفاده می كرد، در جهت بیداری و آگاهی مردم استفاده می كرد. شمشیر را جایی می زد كه مردم را بیدار كند نه به خواب كند. اخلاق را در جایی به كار می برد كه سبب آگاهی و بیداری می شد. شمشیر را در جایی به كار می برد كه دل كوری را بینا می كرد، گوش كری را شنوا می كرد، چشم كوری را باز می كرد، زبان گنگی را گویا می كرد. یعنی تمام وسایلی كه پیغمبر به كار می برد، در جهت بیداری مردم بود.
[1] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ی 107، ص 321.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است