در
کتابخانه
بازدید : 327692تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Collapse پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال چطور شد كه این داستان در بعضی از كتب ما مسلمین پیدا شد؟ همین قدر به شما بگویم امان از دست یهود كه بر سر دنیا از دست اینها چه آمد! یكی از كارهایی كه قرآن به اینها نسبت می دهد كه هنوز هم ادامه دارد مسأله ی تحریف و قلب حقایق است. اینها شاید باهوش ترین مردم دنیا باشند؛ یك نژاد فوق العاده باهوش و متقلّب. این نژاد باهوش متقلّب همیشه دستش روی آن شاهرگهای جامعه ی بشریت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 121
است، شاهرگهای اقتصادی و شاهرگهای فرهنگی. اگر كسی بتواند تحریفهایی را كه اینها حتی در حال حاضر در تاریخها، جغرافیها و خبرهای دنیا می كنند [جمع آوری كند، كار مفیدی است ] . البته عده ای این كار را كرده اند ولی نه به قدر كافی. الآن خبرگزاریهای بزرگ دنیا- كه یكی از آن شاهرگهای خیلی حساس است- به دست یهود می چرخد، برای اینكه قضایا را تا حدی كه برایشان ممكن است آن طور كه خودشان می خواهند به دنیا تبلیغ كنند و برسانند. در هر مملكتی اگر بتوانند، آن شاهرگها را، وسایل به قول امروزیها ارتباط جمعی مثل مطبوعات و به طور كلی آن جاهایی كه فكرها را می شود تغییر داد، تحریف كرد، تبلیغ كرد و گرداند و نیز شاهرگهای اقتصادی را [در دست می گیرند] . و اینها از قدیم الایام كارشان این بوده.

قرآن در یك جا می فرماید:

«أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ كَلامَ اَللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ. » [1].

مسلمین! شما به ایمان اینها چشم [دارید] ؟ ! آیا اینها را نمی شناسید؟ ! اینها همان كسانی هستند- یعنی الآن هم روح همان روح است و الاّ كسی اجدادش فاسد باشند، دلیل فساد امروزش نمی شود؛ اینها همان روح اجداد خودشان را حفظ كرده اند- كه با موسی هم كه بودند، سخن خدا را كه می شنیدند، وقتی كه بر می گشتند آن را مطابق میل خودشان عوض می كردند، نه از روی جهالت و نادانی، در كمال دانایی. تحریف و قلب حقایق، یكی از كارهای اساسی یهود از چند هزار سال پیش تا امروز است. در میان هر قومی در لباس و زیّ خود آن قوم ظاهر می شوند و افكار و اندیشه های خودشان را از زبان خود آن مردم پخش می كنند، منویّات خودشان را از زبان خود آن مردم می گویند. مثلاً می خواهند میان شیعه و سنّی اختلاف بیندازند.

نه این طور است كه خودش حرف بزند. یك سنّی پیدا می كند و او شروع می كند آنچه كه می تواند علیه شیعه تهمت می زند و دروغ می گوید. البته دفاع از حقیقت به جای خودش، باید دروغها را رد كرد، ولی گاهی افرادی نظیر صاحب الخطوط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 122
العریضة
را پیدا می كنند كه چهار تا دروغ هم او بیاید ببندد. از زبان این به آن دروغ می بندند و از زبان آن به این. اینها تورات خودشان را پر از این دروغها كردند، و داستانها از امّتهای گذشته هست كه تورات به گونه ای نقل كرده است، قرآن به گونه ی دیگر، و بلكه قرآن به گونه ای نقل كرده است كه دروغ اینها را كه داستان را تحریف كرده و در توراتِ تحریف شده آورده اند آشكار می كند. و اینها برای اینكه قرآن را - العیاذباللّه- تكذیب كنند آمده اند یك سلسله روایات به نام پیغمبر یا ائمه و یا مثلاً بعضی از صحابه ی پیغمبر و به نفع آنچه در تورات آمده است جعل كرده اند ولی به گونه ای جعل كرده اند كه كسی نفهمد این طور نیست. از جمله- كه شاید عبرت آموز باشد- در داستان عمالقه كه همین بیت المقدس فعلی را اشغال كرده بودند و موسی به اینها می گفت: آنها به زور اینجا را اشغال كرده اند، بیایید به آنجا برویم، اینها [حفظ جان ] می كردند و می گفتند:

«یا مُوسی إِنّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنّا هاهُنا قاعِدُونَ. » [2].

قرآن آبروی اینها را برده. هرچه موسی گفت: كمی غیرت داشته باشید، هنر داشته باشید، حقتان را بگیرید، گفتند: خیر، آنها مردمی هستند زورمند، ما اینجا نشسته ایم، تو و خدایت دوتایی بروید آنجا بجنگید، عمالقه را بیرون كنید، وقتی كه كارها تمام شد بیا ما را خبر كن كه برویم وارد آنجا بشویم. گفت:

گر به مغزم زنی وگر دنبم
كه من از جای خود نمی جنبم
موسی دوباره آمد با اینها صحبت كرد كه این حرفها یعنی چه؟ ! به خدا توكل كنید، در راه خدا جهاد كنید، اگر در راه خدا جهاد كنید خدا شما را یاری می كند؛ كه نشان می دهد قضیه، قضیه ی عملی بوده است. گفتند: نمی رویم كه نمی رویم. در اینجا قرآن آبروی اینها را به این صورت برده است كه می گوید اینها مردمی بودند طمّاع و می خواستند بدون آنكه زحمتی كشیده باشند [سرزمین بیت المقدس ] مفت به چنگشان آمده باشد؛ كه در جنگ بدر ظاهراً مقداد اسود به پیغمبر عرض كرد: یا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 123
رسول اللّه! ما آن حرف را نمی زنیم كه یهود به موسی گفتند كه تو با خدایت برو با آنها بجنگ، وقتی كه تصفیه كردی و مانع را برداشتی ما را خبر كن؛ ما می گوییم كه تو هرچه امر كنی همان را اطاعت می كنیم، اگر امر كنی خودتان را به دریا بریزید خودمان را به دریا می ریزیم.

اینها فكر كردند چكار كنند كه تورات را تأیید و قرآن را تكذیب كنند ولی مسلمین هم نفهمند كه اینها دارند قرآن را تكذیب می كنند. آمدند افسانه ها برای عمالقه ساختند. گفتند این عمالقه كه در بیت المقدس بودند، می دانید چگونه آدمهایی بودند؟ (می خواستند بگویند اگر نژاد ما نرفت بجنگد حق داشت و قرآن - العیاذباللّه- بیخود اعتراض كرده، جای جنگیدن نبود. ولی بسیاری از مسلمین این مطلب را نفهمیدند. ) آن مردمی كه در آنجا بودند از نژادهای آدمهای معمولی نبودند كه بشود با آنها جنگید. البته این را نگفتند «كه بشود با آنها جنگید» كه مسلمین بفهمند. گفتند مردمی آنجا بودند از اولاد زنی به نام عُناق، و عناق زنی بود كه وقتی می نشست ده جریب در ده جریب را می گرفت، و پسری داشت به نام عِوَج كه وقتی موسی با عصایش آمد كنار او ایستاد، با اینكه چهل ذراع قدش بود و چهل ذراع طول عصایش و چهل ذراع از زمین جستن كرد، تازه عصای او به قوزك پای عوج بن عناق خورد. جمعی از اینها آمده بودند در بیابان بیت المقدس. موسی عده ای جاسوس فرستاده بود برای اینكه بروند خبر بیاورند كه اینها چه می كنند. آدمهایی كه قدشان چند فرسخ بود و حتی ماهی را از دریا می گرفتند مقابل خورشید كباب می كردند و می خوردند و در صحرا آن طور راه می رفتند، یك وقت یكی از آنها دید یك چیزهایی روی زمین دارند می جنبند (كه همان افراد موسی بودند) . چند تا از آنها را گرفت، در آستینش ریخت و نزد پادشاهشان آمد، آنها را ریخت آنجا و گفت:

«اینها می خواهند اینجا را از ما بگیرند. » اگر واقعاً در بیت المقدس یك چنین نژادی بوده است، پس موسی بیخود گفت بروید آنجا را بگیرید؛ حق با آنها بود كه می گفتند كار، كار ما نیست، تو و خدایت بروید آنها را بیرون كنید تا ما بعد بیاییم. آنها كه آدم معمولی نبوده اند! .

اینها برای آنكه انتقاد قرآن از قوم یهود را زیركانه رد كرده باشند، آمدند این داستانها را جعل كردند و در زبان خود مسلمین انداختند. بعد خود مسلمین می نشستند داستان عوج بن عناق را می گفتند، از اهمیت عمالقه می گفتند و اینكه اگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 124
قضیه این طور باشد پس قرآن به اینها چه می گوید؟ ! .

درداستان داوود هم قضیه از این قرار بود. این داستان مرغ و عاشق شدن داوود زن اوریا را و بعد به كشتن دادن داوود اوریا را [یك داستان جعلی است ] و حتی بدترش را هم گفته اند كه هنوز اوریا كشته نشده بود كه داوود- العیاذباللّه- زن او را به خانه ی خودش آورد و با او زنا كرد و خیال كرد كار گذشته است ولی بعد از مدتی آن زن به او اطلاع داد كه من حامله شده ام، تكلیف چیست؟ وقتی كه داوود دید این زن از او حامله شده و فردا بچه متولد می شود و مشتش باز می گردد، دستور داد كشته شود! .

قرآن داستان داوود را به آن نزاهت و نظافت نقل كرده و توراتِ تحریفی این داستان را به این كثافت نقل كرده است. بعد آمدند این روایات مجعول را به زبان خود مسلمین هم انداختند. ارزش ائمه در اینجا آشكار می شود. امام رضاست كه می آید دروغ اینها را روشن می كند و می گوید این چرندها و مزخرفات چیست كه می گویید؟ ! این نسبتها چیست كه به پیغمبر خدا می دهید؟ ! در كجای قرآن چنین مطلبی آمده است؟ ! قرآن كه قضیه را بیش از این نقل نمی كند كه افرادی آمدند [نزد داوود و یكی از آنها از دیگری شكایت كرد] ، و در مورد قضاوت نیز همین مقدار می گوید كه داوود وقتی كه سخن مدعی را شنید فوراً حكم خودش را گفت، بعد یكدفعه متوجه شد كه اشتباه كرده و بعد استغفار كرد. قضیه از این قرار بوده و صحبت زنی مطرح نبوده است.

قضیه دو جنبه دارد: آیا اینها فرشته بودند یا انسان؟ اگر انسان بودند پس قضیه، قضیه ی واقعی بوده و بنابراین خدا هم كه آن انسانها را فرستاد، اصلاً آنها نیامده بودند برای اینكه به اصطلاح داوود را متنبّه كنند بلكه واقعاً برای آنها داستانی پیش آمده بود، ولی وقتی كه داوود آن سرعت قضاوت را اعمال كرد خودش ناگهان متوجه شد. پس اینجا از یك وسیله ی غیر جایز، از یك امر دروغ استفاده نشده است.

و اما اگر آنهایی كه آمده اند مَلَك باشند و برای تنبّه داوود آمده باشند، این سؤال مطرح می شود كه آن ملكها چگونه آمدند یك صحنه ی ساختگی برای بیداری داوود درست كردند؟ ! و سؤالی كه از ما شد در واقع این بود كه چطور دو فرشته آمدند یك صحنه ی ساختگی خلق كردند؟ ! البته هدفشان تنبّه داوود، و مقدس بود ولی داستانی كه گفتند مجعول است.
[1] بقره/75.
[2] مائده/24.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است