در
کتابخانه
بازدید : 327557تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Collapse پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در موضوع استخدام وسیله كه برای دعوت و ارشاد به حق، از باطل نباید استفاده كرد سؤال كرده اند: پس در داستان داوود پیغمبر كه در قرآن كریم آمده است مطلب از چه قرار است؟ ممكن است برخی با این داستان سابقه نداشته باشند.

داستان آن طور كه در قرآن آمده است همین قدر است كه می فرماید: داستان بنده ی ما داوود را یاد كن آنگاه كه در محراب بود و ناگاه از بالای محراب، جمعی (گروه متخاصم) آمدند، كه ظاهر این است كه بیش از دو نفر بوده اند اگرچه در یك جا به زبان فرد می گوید: «إِنَّ هذا أَخِی » ولی تعبیرهای دیگر تعبیرهای جمع است و مثل اینكه بیش از دو نفر بوده اند. قرآن مطلب را به این صورت طرح كرده است كه این دو نفر نزد داوود آمدند. (و می دانید كه داوود از كسانی است كه هم پیغمبر خدا و هم مَلِك و پادشاه یعنی حاكم در میان قوم خودش بوده است) . یكی از این دو نفر از دیگری شكایت كرد (یا یكی از افراد به نمایندگی جمع از دیگری شكایت كرد) گفت: این برادر من است (حالا یا واقعاً برادر صُلبی بوده است یا برادر دینی) نود و نه گوسفند دارد و من یكی بیشتر ندارم، در عین حال آمده از من همان یكی را هم با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 117
خشونت مطالبه می كند: «فَقالَ أَكْفِلْنِیها وَ عَزَّنِی فِی اَلْخِطابِ» [1]. قرآن همین مقدار نقل می فرماید كه شاكی چنین اظهار داشت، و دیگر نقل نمی كند كه دیگری از خودش دفاع كرد یا نكرد. بعد می فرماید كه داوود گفت: «لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلی نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِیراً مِنَ اَلْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ » او با این كارش به تو ستم كرده است.

بله بسیاری از افراد، شركا، افرادی كه با یكدیگر نزدیكند و اختلافی با هم دارند، بعضی به بعضی دیگر ظلم می كنند. بعد قرآن می گوید كه داوود «ظَنَّ » - كه گفته اند به معنای «عَلِمَ» است- دانست كه این از طرف ما امتحانی بوده است: «وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنّاهُ» [2]كه ما مورد ابتلا و امتحانش قرار داده ایم، پس به تضرّع و توبه و استغفار افتاد، و خدا هم توبه ی او را پذیرفت. قرآن بیش از این مطلب را بیان نكرده است.

در اینجا دو سؤال مطرح است: یكی اینكه آنهایی كه نزد داوود آمدند كه بودند؟ آیا واقعاً انسانهایی بودند و این داستان هم داستان واقعی بود؟ واقعاً انسانهایی بودند و یكی از آنها گوسفندان زیادی داشت و دیگری یكی داشت و آن كه زیاد داشت می خواست مال آن دیگری را هم ببرد و بعد او شكایت كرد و داوود قضاوت نمود؟ یا نه، اینها اساساً انسان نبودند، فرشتگانی بودند كه خدا برای امتحان داوود فرستاد، و چون فرشته بودند موضوع حقیقت نداشت؛ یعنی واقعاً گوسفندی در كار نبود، دو برادری نبودند، تعدی و تجاوزی نبود بلكه اینها به امر خدا آمدند این صحنه را برای امتحان داوود و به تعبیر آنها برای تنبّه داوود ساختند، داوود هم ناگهان متوجه شد و به استغفار افتاد. و اگر اینها فرشته بودند، چرا آمدند تا سبب بیداری داوود بشوند؟ .

در اینجا روایاتی از اهل تسنن بالخصوص هست و نمی دانم در شیعه هم هست یا نه، ولی تفسیر المیزان از مجمع البیان نقل می كند، كه مجمع خلاصه ی اینها را ذكر كرده و تكذیب و رد نموده است. به هر حال روایت اگر ضعیف باشد، فرق نمی كند مال شیعه باشد یا سنّی. در بعضی از روایات آمده است كه این داستان چنین بوده است كه داوودِ پیغمبر زنان متعددی در خانه داشت، در عین حال در جریانی [شیفته ی زنی شد] . جریان این بود كه داوود در محرابش عبادت می كرد، شیطان ابتدا به صورت یك مرغ زیبا در آن كُوّه یعنی روزنه ای كه در آن جایگاه عبادت وجود داشت ظاهر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 118
شد. آنچنان این مرغ زیبا بود كه داوود نمازش را شكست؛ رفت آن را بگیرد، آن طرف تر پرید؛ رفت بگیرد، روی پشت بام پرید؛ داوود هم دوید و به پشت بام دارالعماره و دارالسلطنه اش رفت. اتفاقاً زن یكی از سربازها به نام اوریا [در خانه ی مجاور] آبتنی می كرد و زنی بود در نهایت جمال و زیبایی. دل داوود را برد. تحقیق كرد این كیست؟ این زن فلان سرباز است. آن سرباز كجاست؟ در میدان جنگ است. نامه ای به سردار خودش نوشت كه هر جور هست این سرباز را به جایی بفرست كه جان سالم بدر نبرد و كشته شود. او هم آن سرباز را به مقدّم جبهه فرستاد و او كشته شد. وقتی كه او كشته شد، این زن بلامانع شد؛ عدّه اش كه تمام شد داوود با او ازدواج كرد. ملائكه این صحنه ی ساختگی را برای این ساختند كه به او بگویند:

مَثَل تو مَثَل آدمی است كه نودونه گوسفند دارد و رفیقش یك گوسفند دارد؛ با اینكه خودش نودونه گوسفند دارد، طمع به یك گوسفند دیگران هم بسته است. داوود تازه متوجه شد كه مرتكب گناه شده است كه توبه كرد و خدا هم توبه اش را قبول كرد.
[1] [و گوید آن را به من واگذار، و در گفتگو و مجادله با من خشونت كرده است. ]
[2] ص/23 و 24.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است