در
کتابخانه
بازدید : 327601تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Expand معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Collapse  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی دیگر از اصولی كه از یك نظر مطلق است اگرچه از یك نظر باید گفت نسبی است، اصل سادگی در زندگی است. انتخاب سادگی در زندگی برای پیغمبر اكرم یك اصل بود. درباره ی احوال و سیره ی پیغمبر اكرم ما منابع زیادی داریم. ما از زبان علی علیه السلام سیره ی پیغمبر را شنیده ایم، از زبان امام صادق شنیده ایم، از زبان ائمه ی دیگر شنیده ایم، از زبان بسیاری از صحابه شنیده ایم، مخصوصاً دو روایت در این باب هست، و روایتی كه از همه مفصلتر است روایتی است كه راوی آن امام حسن مجتبی علیه السلام است از دایی ناتنی شان. شاید كمتر شنیده باشید كه امام حسن مجتبی یك دایی ناتنی داشته اند. دایی ناتنی حضرت مردی است به نام هندبن ابی هاله. او فرزندخوانده ی پیغمبر اكرم بود و درواقع برادر ناتنی حضرت زهرا به شمار می رفت، یعنی فرزند خدیجه از شوهر قبل از رسول اكرم بود. هند مثل اُسامة بن زید كه مادرش زینب بنت جَحْش بود، پسرخوانده ی پیغمبر بود. ولی اسامه كوچكتر است و فقط دوران مدینه ی پیغمبر را درك كرده است، اما هند چون بزرگتر بوده، در آن سیزده سال مكه هم در خدمت پیغمبر بوده و در ده سال مدینه هم بوده، و حتی در خانه ی پیغمبر و مثل فرزند پیغمبر بوده است. جزئیات احوال پیغمبر را این مرد گفته است و امام حسن [نقل كرده اند] . در روایات ماست كه امام حسن علیه السلام بچه بود، به هند گفت: هند! جدّم پیغمبر را آنچنانكه دیدی برای من توصیف كن، و هند برای امام حسنِ كوچك توصیف كرده است و امام حسن هرچه را كه هند گفته عیناً برای دیگران نقل كرده و در روایات ما هست. آقایان اگر بخواهند مطالعه كنند، در تفسیر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 86
المیزان ، جلد ششم این جمله ها هست كه شاید به اندازه ی دو ورق یعنی چهار صفحه باشد. جزئیات زندگی پیغمبر را این مرد نقل كرده است و دیگران هم نقل كرده اند.

یكی از كسانی كه قسمتهایی از زندگی پیغمبر را نقل كرده است، یكی از صحابه ی معروف حضرت است كه خیال می كنم ابوسعید خُدْری باشد.

یكی از جمله هایی كه تقریباً همه گفته اند این است (ولی این تعبیر مال یكی از آنهاست) : «كانَ رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ خَفیفَ الْمَؤونَةِ» . پیغمبر اكرم در زندگی، روش سادگی را انتخاب كرده بود. در همه چیز: در خوراك، در پوشاك، در مسكن و در معاشرت و برخورد با افراد روشش سادگی بود؛ در تمام خصوصیات از اصل سادگی و سبك بودن مؤونه استفاده می كرد و این اصلی بود در زندگی آن حضرت. پیغمبر از به كار بردن روش ارعاب- كه خودش یك روشی است- اجتناب می كرد. اغلب، قدرتمندان عالم از روش ارعاب استفاده می كنند، و برخی روش ارعاب را به حدی رسانده اند كه می گویند كسی فكر هم نباید بكند.

در كتابی كه چند سال پیش میلوان جیلاس نوشته بود خواندم- و در تاریخ دیگری نخواندم- كه محمدخان قاجار در وقتی كه در كرمان بود و آن قتل عام ها را كرد و آنهمه مردم را كور كرد و آنهمه قناتها را پر كرد و آنهمه خرابكاری كرد كه واقعاً عجیب است، روزی یكی از سربازها آمد به او گزارش داد كه فلان سرباز یا افسر تصمیم دارد تو را به قتل برساند. دستور داد تحقیق كنند. وقتی تحقیق كردند معلوم شد كه دروغ است، بین این سرباز و آن سرباز یا افسر سر یك دختر رقابتی بوده و آن سرباز یا افسر آن دختر را گرفته و این برای اینكه بتواند از او انتقام بگیرد آمده چنین گزارش غلطی داده است. فتحعلی شاه كه اسم كوچكش باباخان است در آن زمان ولیعهدش بود. (خودش كه بچه نداشت، برادر زاده اش است) . به فتحعلی شاه یعنی به باباخانِ آن وقت گفت: باباخان! برو در این قضیه تحقیق كن. وقتی رفت تحقیق كرد دید قضیه از این قرار و دروغ است. محمدخان گفت: حالا به عقیده ی تو ما چه بكنیم؟ گفت: معلوم است، این بابا گزارش دروغ داده، باید مجازات بشود. گفت:

آنچه تو می گویی، با منطق عدالت حرف درستی است ولی با منطق سیاست درست نیست. از نظر منطق عدالت، همین حرف درست است؛ او مقصر است و باید مجازات بشود. ولی هیچ فكر كرده ای در این چند روز كه تو داری در اطراف این قضیه تحقیق می كنی همه اش سخن از كشتن محمدخان قاجار است، همه اش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 87
صحبت از كشتن من است، این می گوید تو قصد داشتی بكشی، آن می گوید من قصد نداشتم بكشم، شاهدها آمدند شهادت دادند كه نه، قصد كشتن در كار نبوده. چند شبانه روز است كه در فكر اینها تصور كشتن من هست، در فكر شاهدها هست، در فكر متهم هست، در فكر آن كسی هم كه اتهام زده هست. مردمی كه چند شبانه روز در مغز خودشان فكر كشتن من را راه داده باشند، یك روز هم به فكر كشتن می افتند. مصحلت نیست كسانی كه چند روز تصور كشتن من را كرده اند زنده باشند.

همه ی اینها را، اتهامْ زن، متهم و حتی شاهدها را دستور دادم یكجا بكشند چون چند روز این فكر در مغزشان آمده است.

چنگیز چكار می كرد؟ تیمور چكار می كرد؟ درجه ی كوچكش این است كه لااقل از اوهام مردم استفاده كنند، یعنی دبدبه ها و طنطنه ها ایجاد كنند برای اینكه مردم تحت تأثیر آن قرار بگیرند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است