در
کتابخانه
بازدید : 327697تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباچه دیباچه
مقدمه
Collapse معنی «سیره» و انواع آن معنی «سیره» و انواع آن
Expand منطق عملی ثابت منطق عملی ثابت
Expand  «سیره» و نسبیّت اخلاق «سیره» و نسبیّت اخلاق
Expand كیفیت استخدام وسیله كیفیت استخدام وسیله
Expand پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
Expand ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ ارزش مسأله ی تبلیغ و شرایط مُبلّغ
Expand روش تبلیغ روش تبلیغ
Expand سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام سیره ی نبوی و گسترش سریع اسلام
Expand ضمیمه ضمیمه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسأله ی متد خیلی مهم است. مثلاً در باب شعر، رودكی را می گوییم شاعر، سنایی را هم می گوییم شاعر، مولوی را هم می گوییم شاعر، فردوسی را هم می گوییم شاعر، صائب را هم می گوییم شاعر، حافظ را هم می گوییم شاعر. برای یك آدمی كه وارد سبك شعر نباشد همه شعر است. می گوید شعر، شعر است دیگر، شعر كه فرق نمی كند. ولی یك آدم وارد می فهمد كه شعر سبكهای مختلف دارد؛ شعر به سبك هندی داریم، شعر به سبك خراسان داریم، شعر مثلاً به سبك عرفان داریم، و سبكهای دیگر. در شعرشناسی آنچه مهم است سبك شناسی است، كه ملك الشعرای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 51
بهار كتابی در سبك شناسی نوشته است. حتی در نثر هم سبك شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد. سبك شناسی غیر از شعرشناسی و غیر از نثرشناسی است.

نثر را آن وقت انسان می تواند بشناسد كه سبك نثرهای مختلف را به دست بیاورد، و شعر را آن وقت می تواند بشناسد كه سبكهای مختلف در شعر را به دست بیاورد.

می آییم سراغ هنر. برای یك آدمی كه وارد در هنر نیست، بنّایی دیگر بنّایی است، كاشی كاری دیگر كاشی كاری است، كتیبه نویسی دیگر كتیبه نویسی است.

ولی شما بروید سراغ هنرشناس ها، می بینید شاید دهها سبك در دنیا وجود دارد و صنعتها و هنرها هر كدام یك سبكی است. مثلاً كتابی به نام «هنر اسلامی» را كه یك آلمانی نوشته اخیراً ترجمه كرده اند، كتاب خوبی هم هست، یك وقتی هم به من دادند كه آن را در مجالس تبلیغ كنم ولی من چون سبكم نبود كه تبلیغ كنم نگفتم، الآن هم به زبانم آمد. به هر حال كتابی نوشته اند راجع به هنر اسلامی كه سبك هنر اسلامی یك سبك مخصوص به خود است. در دنیای اسلام، در تمدن اسلامی یك سبك [در هنر] به وجود آمد مخصوص به خود، و البته مثل همه ی سبكهای دیگر ممكن است در آن اقتباسهایی از جاهای دیگر شده باشد ولی خودش هم استقلال دارد و سبك مخصوص به خود است.

از اینها بالاتر، می آییم سراغ تفكرات. از نظر یك آدم غیر وارد، ارسطو یك عالم و فیلسوف و متفكر است، ابوریحان بیرونی یك عالم و متفكر است، بوعلی سینا یك عالم و متفكر است، افلاطون یك عالم و متفكر است، فرانسیس بیكن یك عالم متفكر است، استوارت میل و دكارت و هگل همین طور. بعد، از آن طرف برویم سراغ یك عده ی دیگر: شیخ صدوق یك عالم است، شیخ كلینی یك عالم است، اخوان الصفا یك عده علما بودند و همه شان هم شیعه هستند، خواجه نصیرالدین یك عالم است. ولی یك آدم وارد می داند كه میان سبك و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت است. یك عالم سبكش سبك استدلالی و قیاسی است، یعنی در همه ی مسائل از منطق ارسطویی پیروی می كند: اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را می خواهد با منطق ارسطویی به دست بیاورد، اگر فقه را هم به او بدهی می خواهد با منطق ارسطویی استدلال كند، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطویی را در آن به كار می برد، سبكش این گونه است.

یكی دیگر سبكش سبك تجربی است، مثل بسیاری از علمای جدید. می گویند فرق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 52
سبك ابوریحان بیرونی و سبك بوعلی سینا این است كه سبك بوعلی سینا منطقیِ ارسطویی است ولی سبك ابوریحان بیرونی بیشتر حسی و تجربی بوده است، با اینكه اینها معاصرِ هم و هر دو هم نابغه هستند. یك نفر سبكش عقلی است، دیگری سبكش نقلی است. بعضی اصلاً سبك عقلی هیچ ندارند، در همه ی مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است؛ غیر از منقولات، دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند. مثلاً مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد بنویسد، می خواهد طبی بنویسد بر اساس منقولات؛ و چون تكیه اش روی منقولات است، خیلی اهمیت هم نمی دهد به صحیح و [سقیمش ] یا لااقل در كتابهایش همه را جمع می كند. اگر می خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد، باز به منقولات استناد می كند. یكی سبكش منقول است، یكی سبكش معقول است، یكی سبكش حسی است، یكی سبكش استدلالی است، یكی سبكش به قول امروزیها دیالكتیكی است یعنی اشیاء را در جریان و حركت می بیند، یكی سبكش استاتیك است یعنی اصلاً حركت را در نظام عالم دخالت نمی دهد.

چندین سبك وجود دارد.

حال می آییم در رفتارها. رفتارها نیز سبكهای مختلف دارد. سیره شناسی یعنی سبك شناسی. اولاً یك كلیتی دارد: سلاطین عالم به طور كلی یك سبك و یك سیره و یك روش مخصوص به خود دارند با اختلافاتی كه میان آ نها هست، فلاسفه یك سبك مخصوص به خود دارند، ریاضت كش ها یك سبك مخصوص به خود دارند، پیغمبران به طور كلی یك سبك مخصوص به خود دارند، و هر یك را كه جدا در نظر بگیریم [یك سبك مخصوص به خود دارد. مثلاً] پیغمبر اكرم یك سبك مخصوص به خود دارد.

در اینجا یك نكته ی دیگر را باید عرض كنم: اینكه عرض كردم در هنر سبكها مختلف است، در شعر سبكها مختلف است، در تفكر سبكها مختلف است، در عمل سبكها مختلف است، این برای آدمهایی است كه سبك داشته باشند. اكثریت مردم اصلاً سبك ندارند. خیلی افراد كه شعر می گویند اصلاً سبك ندارند، سبك سرش نمی شود. خیلی از هنرمندها (شاید كوبیستها این طور باشند) اساساً سبك سرشان نمی شود. خیلی از مردم در تفكرشان اصلاً سبك و منطق ندارند؛ یك دفعه به نقل استناد می كند، یك دفعه به عقل استناد می كند، یك دفعه حسی می شود، یك دفعه عقلی می شود. اینها مادون منطق اند. من به مادون منطق ها كاری ندارم. در رفتار هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 53
اكثریت قریب به اتفاق مردم سبك ندارند. اگر به ما بگویند سبكت را [در رفتار] بگو، سیره ی خودت را بیان كن، روشت را بیان كن، تو در حل مشكلات زندگی [چه روشی داری؟ پاسخی نداریم ] . هر كسی برای خودش در زندگی هدف دارد، هدفش هرچه می خواهد باشد؛ یكی هدفش عالی است، یكی هدفش پست است، یكی هدفش خداست، یكی هدفش دنیاست. بالأخره انسانها هدف دارند. بعضی افراد برای هدف خودشان اصلاً سبك ندارند، روش انتخاب نكرده اند، روش سرشان نمی شود. ولی قلیلی از مردم هستند كه در راهی كه می روند سبك و روش دارند.

قلیلی از مردم این جورند والاّ اكثریت مردم دون منطق اند، دون سبك اند، دون روش اند، به اصطلاح هرج و مرج [بر اعمالشان حكمفرماست و] هَمَجٌ رَعاع [هستند. ] .

سیره ی پیغمبر یعنی سبك پیغمبر، متدی كه پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به كار می برد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست؛ مقاصد پیغمبر عجالتاً برای ما محرز است. بحث ما در سبك پیغمبر است، در روشی كه پیغمبر برای هدف و مقصد خودش به كار می برد. مثلاً پیغمبر تبلیغ می كرد. روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟ سبك تبلیغی پیغمبر چه سبكی بود؟ پیغمبر در همان حال كه مبلّغ بود و اسلام را تبلیغ می كرد، یك رهبر سیاسی برای جامعه ی خودش بود. از وقتی كه آمد به مدینه، جامعه تشكیل داد، حكومت تشكیل داد، خودش رهبر جامعه بود. سبك و متد رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متدی بود؟ پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می كرد. سبك قضاوتش چه سبكی بود؟ پیغمبر مثل همه ی مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت، زنان متعدد داشت، فرزندان داشت. سبك پیغمبر در زن داری چگونه بود؟ سبك پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت. سبك و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟ و دهها سبك دیگر در قسمتهای مختلف دیگر كه اینها باید روشن بشود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است