در این مثَل سه نكته ی خیلی خوب و واضح و روشن وجود دارد. یكی اینكه باطل به طفیل حق پیدا
می شود و نیز با نیروی حق حركت می كند یعنی نیرو مال خودش نیست، آن نیرو اصالتاً مال حق
است. كف كه روی آب هست، این نیروی كف نیست كه دارد او را حركت می دهد، نیروی آب است
كه دارد او را حركت می دهد. اگر معاویه در عالم پیدا می شود و آن همه كارهای باطل می كند، آن
نیروی اجتماعی را معاویه به وجود نیاورده بود. الآن هم ماهیت واقعی نیرویی كه دارد كار می كند
نیروی معاویه ای نیست یعنی در بطن جامعه و در آنچه كه ستون فقرات جامعه را تشكیل می دهد
ماهیت معاویه ای نیست، باز هم خدا و پیغمبر و ایمان و قرآن و معنویت است ولی معاویه بر روی
این نیرو سوار شده. همچنین خود یزید كه امام حسین را می كشد. آن آدمی كه گفت: قُتِلَ الْحُسَیْنُ
بِسَیْفِ جَدِّهِ، حالا او به هر منظوری گفته، این جمله به یك معنی دیگر درست است، یعنی از نیروی
جدّش استفاده كردند و او را كشتند، چون عمر سعد هم وقتی می خواست مردم را تحریك كند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 1024
می گفت: یا خَیْلَ اللّهِ اِرْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری. امام باقر علیه السلام فرمود: سی هزار نفر جمع شده بودند
برای اینكه جدّ ما را بكشند وَ كُلٌّ یَتَقَرَّبُ اِلَی اللّهِ بِدَمِهِ همه ی اینها با كشتن او قصد قربت می كردند؛
یعنی سرانشان آن گونه بودند و الاّ آن بدبختهایی كه به اعتبار اینكه شیخ قبیله دستور داده به جنگ
امام حسین علیه السلام می رفتند و هرچه آنها می گفتند باور می كردند كه حسین بن علی بر خلیفه ی پیغمبر
خروج كرده، آنها با همان «یا خَیْلَ اللّهِ اِرْكَبی وَ بِالْجَنَّةِ اَبْشِری» حركت می كردند. پس آن جمله به
این معنا- نه به آن معنایی كه آن شخص گفته- درست است، به این معنا كه باطل حق را با شمشیر
خود حق می زند، یعنی خودِ شمشیر حق را كه باید به باطل زده شود برمی گرداند و با همان شمشیر
حق به صورت حق می زند.