نظریه ی دیگر این است كه جهان و همچنین انسان تركیبی است از خیر و شر. دوگانگی واقعاً بر جهان
و بر انسان حكمفرماست، نیمی از عالم خیر است و نیمی شر، همچنین نیمی از وجود انسان خیر
است و نیمی شر. نیمی از عالم نبایستنی است ولی [به وجود] آمده، باید نمی بود ولی حالا هست.
همین طور انسان. اگر برخی امور نمی بود خیلی خوب بود، انسان واقعاً كامل بود ولی به هرحال
وجود دارد.
حالا چطور شده كه قضیه این گونه شده؟ وقتی كه در جهان و در انسان دوگانگی دیده اند،
آمده اند آن قضیه را مطرح كرده اند كه اصلاً در مبدأ و منشأ، دوگانگی هست، چون در آنِ واحد
امكان ندارد كه همه ی عالم از یك مبدأ و از یك اصل و ریشه مایه گرفته باشد و در عین حال
این گونه دوگانگی پیدا كرده باشد و انسان نیمی خیر و نیمی شر، نیمی نور و نیمی ظلمت باشد.
ناچار آمده اند به دو مبدأ قائل شده اند كه همان فكر ثنوی است كه بیش از هر جایی ریشه در ایران
داشته. آنوقت آمده اند به یك جنگ كلی میان سپاهیان خیر و نور از یك طرف و سپاهیان شر و
ظلمت از طرف دیگر قائل شده اند در سطح كل جهان. آنها سپاه یزدان و اینها سپاه اهریمن، چندین
هزار سال با یكدیگر جنگیده اند، ولی نوید داده اند كه در آخر سپاهیان خیر و نور بر سپاهیان شر و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 1002
ظلمت پیروز خواهند شد. پایان عالم [به این شكل است كه ] در كل جهان و قهراً و به تبعش در
جامعه ی انسان سپاه شر و ظلمت شكست خواهند خورد و معدوم خواهند شد و سپاه خیر و نور باقی
خواهند بود، هم دنیا از شرِ شر راحت می شود هم جامعه ی انسانی. این هم یك طرز تفكر.