گروهی دیگر آمدند گفتند این طور نیست. آن اصل اساسی را در مورد مذهب قبول كردند كه
مذهب هم خاستگاه مادی و طبقاتی دارد ولی [گفتند] چه دلیلی دارد كه ما دو گونه اخلاق داشته
باشیم، اخلاق طبقه ی حاكم و اخلاق طبقه ی محكوم، و دو گونه فلسفه و دو گونه ادبیات و دو گونه هنر و
دو گونه معنویات داشته باشیم ولی دو گونه مذهب نداشته باشیم؟ مذهب هم مثل همه ی چیزهای
دیگر. ما مذهبی داریم مذهب مستضعفین، مذهبی هم داریم مذهب استضعافگرها. آن مفاهیمی كه
شما می گویید، مفاهیمی است كه در مذهب گروه استضعافگر درست شده. سرنوشت حتمی یك
چیزی است كه آنها ساخته اند. فكر معاد به این صورت كه حواله ی به معاد به عنوان دنیای بعد از
مردن بدهند مال مذهبهای طبقه ی حاكم است. صبر و رضا و تسلیم و توكل و زهد و مانند آن مال
مذهب طبقه ی حاكم است. مذهب طبقه ی محكوم اساساً نه به سرنوشت حتمی قائل است و نه حواله ی به
آینده می دهد. شما می بینید كه در تفسیرهایی كه حالا برای قرآن می نویسند
[1]رسماً [این مطلب را] می نویسند. هر جا كه در قرآن «دنیا» دارد می گویند یعنی نظام پست تر، نظام سرمایه داری،
هر جا كه «آخرت» است می گویند یعنی نظام برتر، نظام سوسیالیستی. آن حواله های به آینده، همه
را از قرآن برداشته اند. آخرت یكدفعه شده نظام سوسیالیستی و دنیا هم شده نظام سرمایه داری!
پس [از نظر این گروه ] مذهب در عین اینكه خاستگاه مادی و طبقاتی دارد اما مانند هر
روبنای دیگر دو ماهیت دارد یعنی ما دو گونه مذهب داریم متضاد با یكدیگر. همین طوری كه شما
قبول كردید كه ما فلسفه های متضاد داریم، مذهبهای متضاد هم داریم، و اساساً شرك در قرآن از
مقوله ی مذهب است نه از مقوله ی لامذهبی.
این سخن راست است؛ شرك در قرآن لامذهبی نیست، مذهب است. اینها می گویند كه انبیا
هیچ وقت با لامذهبی مبارزه نكرده اند. شما در كجا می توانید پیدا كنید كه انبیا با لامذهبی مبارزه
كرده باشند. انبیا با مذهب حاكم مبارزه كردند و اساساً مبارزه ی با لامذهبی، اینكه نقش مذهب
مبارزه ی با لامذهبی باشد خدعه ی مذهب حاكم است. وقتی كه می خواهد مذهب محكوم را از وظیفه
و رسالتی كه دارد یعنی مبارزه ی طبقاتی با طبقه ی استضعافگر- كه آن طبقه ی استضعافگر هم از خودش
مذهبی دارد- بازدارد و مسیر مبارزه ی مذهب را كه باید علیه آن طبقه باشد منحرف كند می آید
مسئله ی لامذهبی را طرح می كند و می گوید مذهب باید علیه لامذهبی بجنگد. نه، مذهب نباید علیه
لامذهبی بجنگد. كجای قرآن دارد كه مذهب باید علیه لامذهبی بجنگد؟ این مفاهیم متافیزیكی كه
برای مذهب درست كرده اند و در مقابلش مفاهیم دیگری و این جنگها را ساخته اند همه ساختگی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 939
است. ممكن است كه لامذهبی برخلاف هدف و رسالت مذهب كه برقراری عدالت است نباشد و
احیاناً ممكن است همكار با مذهب باشد.
بنابراین ما دو نوع مذهب داریم: مذهب برخاسته از طبقه ی مستضعف كه در این مذهب از این
مفاهیمی كه قبلاً گفتیم چیزی وجود ندارد؛ برعكس، مفاهیم حركت زا و حركت آفرین در آن وجود
دارد. دعوت به جهاد می كند، دعوت به قیام می كند، دعوت به امر به معروف و نهی از منكر می كند،
دعوت به مبارزه ی با ظلم می كند؛ یعنی مذهب پیشرو و حركت آفرین. [و دیگر، مذهب برخاسته از
طبقه ی استضعافگر. ] این مذهب یا از اول اختراع طبقه ی حاكم است، چنانكه درباره ی مذهب زردشت
این حرف را می زنند. مذهب زردشت از اول و مطابق متن اصلی آن در كنار پادشاهان بوده یعنی
اساس این مذهب بر تقدیس ملوكیت و تقدیس و تثبیت وضع طبقاتی جامعه است. ولی همه ی
مذاهب را مثل مذهب زردشت نباید توجیه كرد. مذهب برخاسته از طبقه ی استضعافگر یا اختراعش
در دامن طبقه ی حاكمه بوده مثل مذهب زردشت، یا اختراعش در دامن این طبقه نبوده، در اصل یك
مذهب طبقه ی محكوم بوده ولی بعد كه به دست طبقه ی حاكم افتاده مسخ شده است.
علیّ الوردی در كتاب
مهزلة العقل البشریاساس حرفهایش را بر همین قضیه گذاشته كه
مذهبی كه انبیا آوردند غیر از مذهبی است كه به دست خلفا و امثال خلفا افتاده، این ماهیتی دارد
درست ضد آن ماهیتی كه مذهب اوّلی داشته است.
[1] [اشاره به تفسیرهایی است كه گروه «فرقان» كه استاد را به شهادت رساند منتشر می كردند. ]