اگر این سخن را بگوییم آنوقت مسئله ی دعوت- كه در جلسه ی پیش گفتیم- روشن می شود. اگر قرآن
چنین منطقی داشته باشد،
اولاًدر دعوت خودش اولاً مخاطبهایش فقط یك گروه هستند، گروه
مستضعفین، برای اینكه آن گروه دیگر اساساً طرز تفكرشان طرز تفكری نیست [كه این دعوت را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 881
بپذیرند. ] اصلاً امكان اینكه كسی در آن قطب باشد و این دعوت را بپذیرد نیست، چون وقتی كه
وجدان انسان صد درصد ساخته ی موقعیت طبقاتی اش هست امكان ندارد كه انسان در آن قطب باشد
و منطق این قطب را بپذیرد. بنابراین مخاطبهای قرآن قهراً باید منحصر به طبقه ی مستضعف باشد.
طبقه ی غیرمستضعف و قطب دیگر را قرآن فقط از این جهت طرح می كند كه این قطب باید با آن
قطب مبارزه كند. دعوتش منحصر به اینهاست، آنها را [ذكر می كند] برای اینكه با آنها باید مبارزه
كرد و جنگید.
ثانیاًدر دعوت خودش كه مردم را دعوت می كند تكیه اش قهراً باید روی مسائل مادی باشد،
چرا؟ چون بنا بر مادیت تاریخ، امور معنوی نیرو ندارد، تمام نیروها مال امور مادی است؛ یعنی آن
اهرمی كه روی آن فشار می آورد برای اینكه جامعه را به حركت دربیاورد باید اهرمهای مادی
باشد چون اهرمهای معنوی اصلاً اهرم نیستند و نمی توانند اهرم باشند، آنها تابع و طفیلی اند، اساس
آن است. حداقل این است كه به آن وابستگی دارد؛ چنانكه اگر ما بخواهیم خار ساعت را جلو و
عقب ببریم آن میله را باید حركت بدهیم تا این خار جلو و عقب برود و الاّ خود خار كه اصالت
ندارد كه بخواهیم خود خار را جلو و عقب ببریم. پس باید دعوت فقط روی مسائل مادی باشد نه
مسائل معنوی، كه این قسمت را ما در جلسه ی پیش شرح دادیم ولی باز هم دنبال می كنیم یعنی
منطق دیگران را در این زمینه ذكر می كنیم.
پس یك معیار (البته خیلی معیارها داریم) برای اینكه بشناسیم كه آیا اسلام در مسئله ی تاریخ
مادی فكر می كند یعنی برای تاریخ ماهیت مادی و هویت مادی قائل است یا نه، مراجعه به
دعوتهایش است كه آیا در دعوتها و خطاباتش عموم بشر را اعم از این طبقه و آن طبقه مخاطب
قرار می دهد و حتی از آن طبقه ای كه با آنها مبارزه می كند احیاناً گروهی را جذب و جلب می كند؟
یا نه، در دعوتش فقط به یك طبقه نظر دارد؟ و اگر این طبقه مخاطبش هستند، وقتی كه روی
مسائلی تكیه می كند و می خواهد این طبقه را به حركت دربیاورد چه مسائلی برای اینها مطرح
می كند، آیا مسائل مادی شان را مطرح می كند؟
ماركس وقتی شعارهایی می داد برای اینكه می خواست جامعه را به حركت دربیاورد آیا
سرمایه دارها را دعوت می كرد كه سرمایه دارها چنین بكنید؟ تز او تز سرمایه داری [نبود. ]
[1]او مخاطبش فقط كارگرها و زحمتكشها بود: زحمتكشان علیه سرمایه دارها چنین بكنید. به
زحمتكشان كه خطاب می كرد، تكیه روی چه مسائلی می كرد؟ روی منافع زحمتكش: ای طبقه ی
استثمارشده، ای طبقه ی محروم این سودی كه آن سرمایه دار می برد یك ارزش اضافی است و دزدی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 882
است. این مال توست، مالت را برد، برو بگیر. زحمتكشان متحد شوید، در این اتحاد منافعتان را به
دست می آورید، چیزی از دست نمی دهید.
آیا قرآن در دعوتهای خودش این سبك و متد را پیش گرفته یا نه؟ كه قسمتی درباره ی آن بحث
كردیم.
[1] [افتادگی از نوار است. ]