یك مانع دیگر كه این هم باز مادیِ به این معنا نیست بلكه روحی است عادت اجتماعی است.
قرآن روی این مسئله تكیه دارد، خیلی هم تكیه دارد، كه یكی از چیزهایی كه مانع پذیرش دعوتها
می شود تمكین یك عادت است. یك چیزی اگر به صورت یك سنت اجتماعی و یك عادت
دربیاید دیگر این می شود یك حالت روحی و مردم در آن تثبیت می شوند، بعد وقتی كه پیغمبران
می آیند مردم را دعوت می كنند، اینها می گویند: تو می گویی ما یك كاری بكنیم برخلاف روش
پدران ما در گذشته؟ !
خیلی سالها پیش من از احوال همه ی انبیا استخراج كردم، دیدم كه در دعوت انبیا هركدام از
پیغمبران در برخورد با قوم خودشان یك وجه مشترك دارند و یك وجوه اختصاصی. مثلاً هر
پیغمبری آمده مردم را به توحید و به معاد دعوت كرده. تذكرِ به مبدأ و معاد یك امر مشترك میان
همه ی پیغمبران است. ولی هر پیغمبری یك تكیه گاه خاصی در دعوت خودش دارد، برای اینكه
قومش دچار یك انحراف خاص اند. یك پیغمبر مردمش مردم كم فروشی هستند، مثل شعیب، دائماً
سروصدا دارد با مردم راجع به اینكه:
وَ لا تَبْخَسُوا اَلنّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ [1]. قوم دیگر مثل قوم لوط گرفتاری دیگری دارند.
یكی از آن چیزهایی كه هر پیغمبری با آن مواجه بوده مسئله ی تقلید است. [اقوام ] تا با
پیغمبرشان مواجه می شدند می گفتند تو یك چیزی برخلاف عادات پدران ما می گویی:
إِنّا وَجَدْنا
آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ [2](یا
مُقْتَدُونَ [3]) . یكی و دو تا نیست. بنابراین، این خودش یك مسئله ای است كه اگر یك امری به صورت یك عادت درآمد، [شخص ] حتی علیه مصالح و
منافع خودش به حكم عادت این كار را می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 890
در جنگ بدر قریش برخلاف انتظاری كه داشتند، با آن جمعیت كثیر و آن تجهیزات خیلی زیاد
در حالی كه مسلمین از نظر عِده و عُده و تجهیزات خیلی ضعیف بودند، شكست خوردند، هفتاد
نفرشان كشته و هفتاد نفر اسیر شدند. اسیرها را بسته بودند آوردند. حضرت رسول چشمشان به
اینها افتاد، لبخندی زدند. اینها گفتند: شما حالا دارید شماتت می كنید چون پیروز شدید؟ فرمود: نه،
من شماتت نمی كنم. من خنده ام گرفته كه من شما را با زنجیر باید به طرف بهشت بكشم، با زنجیر
باید شما را به بهشت ببرم. من كه از شما چیزی نمی خواهم بگیرم. این گرفتاریِ عادت بود.
دو آیه داریم كه طبیعت مردم را در تنفر از هرچه جدید است نشان می دهد. یكی آیه ای است
[4]در اوایل سوره ی
اِقْتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ [5]. بعد از همین آیه می فرماید:
ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اِسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ یَلْعَبُونَ [6]. هیچ وقت تذكری، یادآوری، تنبّهی، بیداری از ناحیه ی پروردگارشان نیامد كه محدَث و نو و تازه باشد الاّ اینكه خیلی بی اعتنا در حالی كه بازی
می كنند استماع می كنند؛ یعنی آن را به چیزی نمی گیرند. گناهش هم محدَث بودنش است. این
مطلب در دو جای قرآن ذكر شده. پس این خودش یكی از موانعی است كه قرآن روی آن تكیه
می كند.
[4] این آیه در دوجاست و در هر دو جا تقریباً به یك مضمون است.