فعلاً بحث ما درباره ی همان مادیت تاریخ است. ابتدا عده ای از نویسنده های عرب این حرف را زدند
كه اسلام اگرچه ماتریالیسم فلسفی را نمی پذیرد ولی ماتریالیسم تاریخی را می پذیرد یعنی تاریخ را
به شكل مادی تفسیر می كند، در جریانهای تاریخ اصالت را برای جنبه های مادی جامعه قائل
است. ساخت جامعه از قسمتهای مختلف است. بعضی قسمتهایش مادی است كه مقصود همان
قسمتهای اقتصادی جامعه است و قسمتهای دیگر غیرمادی است. گفته اند- چنانكه نظریه ی ماركس
هم همین است- كه اصالت مال جنبه ی مادی جامعه است و جنبه های دیگر فرعی هستند، به همان
تعبیر خود ماركس جنبه ی روبنایی دارد؛ یعنی اگر ما جامعه را به یك ساختمان تشبیه كنیم،
ساختمانی كه یك خانواده در آنجا سكنی دارند، این ساختمان خیلی چیزها دارد: اتاق پذیرایی
دارد، اتاقهای خواب دارد، آشپزخانه دارد، دستشویی دارد، حمام دارد، هال دارد؛ و احیاناً
واحدهای مختلف دارد كه خانواده های مختلف در آن زندگی می كنند. یك وقت همه ی اینها را به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 875
منزله ی قسمتهای مختلف از یك طبقه و یك ساختمان كه در كنار یكدیگر قرار گرفته اند به حساب
می آوریم؛ می گوییم جامعه هم همین طور است: یك سازمان اقتصادی دارد، یك سازمان
دادگستری و قضایی دارد، سازمان آموزشی و پرورشی و فرهنگی دارد، سازمان مذهبی دارد،
سازمان سیاسی دارد. اینها قسمتهای مختلفی هستند كه اندام جامعه را تشكیل می دهند، چنانكه
قسمتهای مختلف یك ساختمان اندام آن ساختمان را تشكیل می دهند بدون اینكه اولویتی برای
یكی نسبت به دیگری باشد.
ولی یك وقت انسان می گوید در میان این سازمانها یكی پایه است برای دیگری، نباید آن را در
ردیف سایر سازمانها شمرد، آن به منزله ی شالوده ی یك ساختمان است و آنها به منزله ی روبنا. وقتی
ساختمان را می سازند اول پایه را می ریزند و آن قسمت را بالا می آورند، بعد قسمتهای دیگر
اجباراً باید روی آنها ساخته شود یعنی با مقیاس و معیار آنها ساخته شود و اگر آن قسمت پایین
متزلزل شود، تكان بخورد و خراب شود قطعاً قسمتهای بالا خراب شده. ولی ساختمانی كه
قسمتهای مختلف در آن هم عرض است چنین نیست، ممكن است كه مثلاً اتاق پذیرایی بكلی
خراب شود، اتاق خواب سر جای خودش باشد یا اتاق خواب خراب شود آشپزخانه سر جای
خودش باشد. اما اگر زیرساز یك ساختمان متزلزل شود همه ی قسمتهای دیگر متزلزل شده. اصلاً
سایر قسمتها را از اول روی حساب آن میزان می كنند.
اینهایی كه قائل به مادیت تاریخ هستند معتقدند كه قسمتهای مادی [جامعه ] یعنی هرچه كه به
جنبه های اقتصادی جامعه مربوط می شود- كه عبارت است از ابزار تولید و روابط تولیدی، و ما
ایندو را در بحثهای گذشته تعریف كردیم- [پایه و زیربنای جامعه است. ] ماركس و امثال او هم
برای جامعه كأنه سه طبقه قائل هستند: یكی خود ابزارهای تولید، و بر روی ابزارهای تولید روابط
تولیدی متناسب با آن تأسیس می شود، و بر اساس روابط تولیدی مناسبات دیگر (مناسبات
حقوقی و فرهنگی و اخلاق جامعه، فكر جامعه، فلسفه ی جامعه، مذهب جامعه) ساخته می شود.
به هرحال، اینهایی كه به مادیت تاریخ قائل هستند، قهراً همین نظر را می پذیرند و می خواهند
بگویند قرآن هم همین نظر را تأیید می كند. ولی اینجا نكته ای را باید اضافه كنیم تا این مطلب
روشن شود. نظریه ی مادیت تاریخ، تنها نمی گوید كه یك قسمت روبناست و یك قسمت زیربنا، كه
فقط همین مقدار رابطه ی روبنایی و زیربنایی را بیان كرده باشد، بیش از این بیان می كند، یعنی لازمه ی
حرفش این است كه آنچه كه روبناست، در شكل و خصوصیتش متناسب با زیربنای خودش است
یعنی زیربنا هر نوع كه باشد روبنا هم همان شكل و وضع را دارد، چون به منزله ی سایه ی اوست؛
چنانكه نمی تواند سایه ی یك انسان سایه ی گوسفند باشد یا سایه ی گوسفند سایه ی انسان باشد؛ سایه ی
انسان مثل خود انسان است و سایه ی گوسفند مثل خود گوسفند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 876