در جلسه ی پیش برای تاریخ سه تعریف كردیم. گفتیم ما سه علم مختلف می توانیم داشته باشیم، اعم
از اینكه اسم اینها را علم تاریخ بگذاریم یا نگذاریم، در زمینه ی تاریخ سه علم عملاً وجود دارد. یكی
را «تاریخ نقلی» اصطلاح كردیم كه آن همان علم به وقایع و حوادث است و كار این علم فقط
منعكس كردن نفس وقایع و حوادث است كه قهراً یك علم جزئی است.
دوم علم به قواعد و ضوابط زندگی جامعه ها در گذشته، یعنی مطالعه ی وقایع و حوادث گذشته و
زندگیهای گذشته ی جامعه ها و كشف یك سلسله قواعد و ضوابطی كه بر زندگیهای اجتماعی حاكم
بوده و قهراً قابل تعمیم هم هست (وقتی «كلی» استنباط كردیم قابل تعمیم خواهد بود) .
سوم علم تحولات جامعه ها كه این بر اساس قبول این نظریه است كه جامعه ها متحول و
متطورند، با یك نظام معینی از ساده ترین مراحل به عالیترین مراحل تطور پیدا كرده اند و همین
طور طی می كنند.
درباره ی اوّلی كه تاریخ نقلی است بحث چندانی ضرورت ندارد. البته گفتیم آن هم علم مفیدی
است ولی بستگی دارد به اینكه چه حوادثی در آن تاریخ نقلی نقل شده باشد و چه حوادثی نقل
نشده باشد. ممكن است كه مسائل بیهوده ای نقل بشود از زندگیهایی كه در گذشته بوده است كه
هیچ اثر و فایده ای ندارد و احیاناً اثر گمراه كننده ای دارد و ممكن است كه از زندگیهای گذشته
قسمتهایی انتخاب بشود كه خود به خود برای انسانها عبرت آموز و درس آموز است.
ولی درباره ی آن دو قسمت دیگر، ما بیشتر باید بحث كنیم. یكی آن كه ما «تاریخ علمی»
اصطلاح كردیم یعنی علم به بودن جامعه ها در گذشته، و دیگر آن كه ما «فلسفه ی تاریخ» اصطلاح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 846
كردیم یعنی علم به شدن و تطور جامعه ها در گذشته. در مورد اوّلی كه تاریخ علمی است چند
مسئله لازم است ما طرح كنیم گو اینكه در مورد بعضی از آنها بحثهایی كه در گذشته كردیم كافی
است. ولی باید یادآوری بشود، چون اینها را طرح كرده اند.
یكی اینكه تاریخ علمی می خواهد به صورت یك علم درآید یعنی می خواهد آنچه را كه در
جامعه ها گذشته تحت یك ضابطه و قاعده ی كلی دربیاورد و از این رو تاریخ نقلی گذشته به منزله ی
ابزار كار می شود برای تاریخ علمی، یعنی آنچه كه برای تاریخ نقلی مسئله است برای تاریخ علمی
موضوع مطالعه است برای به دست آوردن مسئله؛ چون مسئله ی تاریخ علمی حوادث و وقایع گذشته
نیست، ضوابط و قواعد حاكم بر زندگیهای گذشته است. این ضوابط و قواعد را از كجا می تواند
استنباط كند؟ از روی تاریخهای نقلی. آنوقت تاریخهای نقلی برای تاریخ علمی حكم موادی را
دارد كه یك عالم طبیعی در لابراتوار خودش آنها را گرد می آورد و روی آنها بررسی می كند و
آزمایشها به عمل می آورد و تجزیه و تركیب می كند تا اینكه به یك ضابطه ی كلی نائل بشود. وقتی به
ضابطه ی كلی نائل شد آنها را دور می ریزد و به آنها كاری ندارد. تاریخ علمی، این حوادث را برای
آن به دست می آورد كه بتواند به ضوابط و قواعد كلی نائل بشود. پس به منزله ی موادی است كه در
لابراتوار خودش جمع می كند با این تفاوت كه لابراتوار یك عالم طبیعی یك لابراتوار عینی است
چون موادش مواد عینی است ولی لابراتوار یك مورخ علمی لابراتوار ذهنی است چون موادش
حوادث گذشته است، گذشته كه وجود عینی ندارد، از گذشته فقط یك پرونده دارد، خود گذشته كه
فعلاً وجود ندارد. پرونده و كاغذها را هم كه نمی شود در لابراتوار تجزیه كرد، باید روی آنچه كه
در پرونده ثبت شده مطالعه و تفكر كند و با قوّه ی استنباطْ قاعده كشف كند. از این جهت مثل یك
قاضی است كه مداركی را از حادثه ای كه در گذشته رخ داده است و آن حادثه فعلاً وجود ندارد در
اختیار دارد، از روی قواعد و قراینی كه در دستش هست می خواهد حقیقت را كشف كند. این هم
می خواهد از روی مداركی كه در دستش هست ضابطه ای به دست بیاورد. و لهذا گفتیم كه كار
مورخ علمی به فیلسوف شبیه تر است تا عالِم طبیعی، چون عالم طبیعی سروكارش با مواد عینی
است، فیلسوف سروكارش با تجزیه و تحلیل عقلی و فلسفی است.