و یا اساساً هیچ كدام از این دو نظریه درست نیست؟ جامعه مثل فرد است. فرد دارای غرایز مختلف
است و هر غریزه ای برای خودش اصالت دارد. حالا اینكه یكی بیشتر یكی كمتر و فرق كند- كه
عرض خواهم كرد فرقش در چیست- از اصالت هیچ كدامِ از اینها نمی كاهد. یك فرد را شما در
نظر بگیرید. فرد نان می خواهد و لباس می خواهد و مسكن می خواهد. اینها امور مادی است. همسر
می خواهد، این هم یك امر مادی بدنی است اما نه از نوع مادی اقتصادی، و احترام می خواهد یعنی
همین قدر كه شكمش سیر شد و همسری داشت ولو اینكه در نهایت ذلت و نكبت و تحقیر باشد
این برایش زندگی نیست، می خواهد در میان مردم احترام داشته باشد. علم می خواهد. نمی خواهد
مثل یك حیوان به این دنیا بیاید و برود و نفهمد كه در دنیا چه خبر است. اساساً می خواهد بفهمد.
دین می خواهد، پرستش می خواهد، اخلاق و فضیلت می خواهد.
درباره ی فرد انسان در مجموع سه نظریه وجود دارد: یكی اینكه فرد انسان به حسب طبع مادی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 854
است، معنویت برای انسان اصالت ندارد. دیگر اینكه برای انسان فقط معنویات اصالت دارد،
مادیات یك وسیله ی محض بیشتر نیست؛ و اغلب، مسائل مادی را از جنبه های اخلاقی تحقیر
می كنند كه مثلاً این شكم همین قدر بخورد كه نمیرد و الاّ این كه مسئله ای نیست كه انسان بخواهد
روی این مسائل فكر كند. و نظریه ی سوم اینكه هر دو در آنِ واحد.
در مورد جامعه هم ممكن است كسی بگوید كه جامعه ماتریالیست محض است. این همان
نظریه ی معروفی است كه می گویند زیربنا اقتصاد است یعنی هرچه كه غیر از اقتصاد هست روبناست
به این معنی كه طفیلی است یعنی آن بر اساس این درست شده، این مقیاس و معیار است. آن برای
این درست شده و لهذا آن در تغییر خودش تابع این است. این اگر تغییر نكند آن سر جای خودش
هست، اگر تغییر كند آن به تبع تغییر می كند. گو اینكه ابتدا هم كه می خواهد تغییر كند به سادگی
تغییر نمی كند، یك كشمكشی میان زیربنا و روبنا واقع می شود ولی در نهایت امر چاره ای نیست الاّ
اینكه باید روبنا عوض بشود و خودش را به زیربنا تطبیق بدهد. حتی مطابق نظریه ی ماركس روبنا
روی زیربنا اثر می گذارد و تأثیر متقابل میان زیربنا و روبنا هست ولی در عین حال زیربنا از زیربنا
بودن خودش خارج نمی شود، روبنا هم از روبنا بودن خودش خارج نمی شود. در عین اینكه میان
اینها تأثیر متقابل هست ولی سرنوشت نهایی را زیربنا تعیین می كند. این كه می گویند «زیربنا
اقتصاد است» تعبیر دیگری است از اینكه جامعه و تاریخ در ذات و طبیعت خودش ماتریالیست
است.