در
کتابخانه
بازدید : 1649098تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Collapse فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تركیب جامعه تركیب جامعه
Expand اجتماعی بودن انسان اجتماعی بودن انسان
Collapse اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی
Expand جامعه و نظریه ی فطرت جامعه و نظریه ی فطرت
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ولی این نظر درست نیست. اولاً اگر معنی آیه این جور می بود باید به جایإِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی گفته می شد: «اِنّا خَلَقْناكُمْ ذَكَراً وَ اُنْثی » ما شما را نر و ماده آفریدیم. حتی اگرمِنْ را مِن بیانی هم بگیریم كافی نیست: ما شما را آفریدیم كه گروهی از شما مذكر هستید و گروهی مؤنث. باید این جور باشد كه ما شما را آفریدیم «ذَكَراً وَ اُنْثی » یعنی شما را مذكر و مؤنث آفریدیم، تا با «وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ» به یك معنا دربیاید؛ در صورتی كهمِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی است و آن دو معنایی كه تا حالا مفسرین گفته اند هیچ كدامش با این معنا نمی سازد. اگر ما بگوییم كه معنی آیه این است: ما شما را از مردی و زنی آفریدیم؛ این كه اصلاً هیچ رابطه پیدا نمی كند. یعنی شما را از آدم و حوّا آفریدیم.

اگر هم بگوییم ما شما را اعم از مرد و زن آفریده ایم، این یك مقدمه ای است برایجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ ؛ یعنی ما شما را اعم از مرد و زن آفریده ایم، آفریننده ی همه ی شما ما هستیم، و شما را شعبه ها و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 812
قبیله ها قرار دادیم برای اینكه تعارف پیدا كنید. اولاً در این صورت آیالِتَعارَفُواعلت است فقط برای جمله ی دوم یا برای هردو جمله؟ اگر معنی جمله ی اول این باشد، لِتَعارَفُواهم به هر دو جمله برمی گردد، آنوقت معنایش این است: ما شما را نر و ماده آفریدیم و شعبه شعبه و قبیله قبیله، همه ی اینها برای بازشناسی یكدیگر است؛ یعنی علت اختلاف جنسیت هم تعارف و بازشناسی است، با اینكه قطعاً علت اختلاف جنسیت این نیست، چیز دیگر است.
از این بالاتر اینكه مفهوم آیه این است: به افراد می گوید كه این شعبه شعبه [بودن ] یعنی انتساب شما به شَعبها و به قبیله ها ناظر به این مطلب است؛ نه خطاب به ملتهاست. نمی گویدای ملتها وای قبیله ها ما شما را مختلف آفریده ایم به این دلیل، بلكه می گویدای افراد انسان این شعبه شعبه بودن و قبیله قبیله بودن و انتساب به ملتها و به قبیله ها یعنی انتساب افراد به ملتها و به قبیله ها برای تفاخر نیست، برای تعارف و بازشناسی افراد از یكدیگر است، چطور؟ آقای طباطبایی به همین آیه استدلال كرده اند، گفته اند این آیه ناظر به این است كه انسان اجتماعی بالطبع است؛ می خواهد بفرماید اگر هیچ اختلافی در میان انسانها نمی بود و از همه جهت [یكسان بودند، ] یكرنگ، یك شكل، یك زبان و یك اصل آفریده می شدند، افراد نمی توانستند یكدیگر را بازشناسی كنند و در نتیجه نمی توانستند با یكدیگر رابطه ی اجتماعی داشته باشند. یكی از شرایط زندگی اجتماعی شناسایی افراد است یكدیگر را، و شرط شناسایی افراد یكدیگر را اختلاف افراد است كه از نظر شناسنامه ای با یكدیگر اختلاف داشته باشند. (تعبیر «شناسنامه» را من می گویم، شناسنامه ی معهود را نمی خواهم بگویم. ) اگر همه ی افراد، یك شكل، یكرنگ و بدون وابستگی به یك نسب معین باشند، همه ی افراد مانند بوته های اطراف یك جوی از كنار یك جوی سبز بشوند، همه ی افراد مثل استكانهای یك كارخانه از یك كارخانه بیرون بیایند، انسان اگر یك روز هم با یكی از اینها بسر ببرد، بعد كه او برود و یكی دیگر بیاید، نمی داند این همان است یا آن نیست.
قرآن در جاهای دیگر هم گفته: اختلاف رنگها، اختلاف زبانها، اختلاف نژادها، وابستگیها به ملتهای مختلف، تنها حكمتش این است كه به این وسیله انسانها یكدیگر را شناسایی می كنند، یك نوع شناسنامه است. مثل نامگذاری است. مثلاً آقای حسین آقا. كدام حسین آقا؟ حسین آقای كجایی. علامت دیگرش چیست؟ آن كه آدم سفیدپوستی است، آدم بلندقدی است. یا در مقیاسهای بین المللی: آن اروپایی، آن فرانسوی، آن آمریكایی، آن آفریقایی، آن ایرانی، آن عرب، آن مصری.

قرآن می گوید این انتساباتی كه شما دارید (انتساب به ملتها، انتساب به قبیله ها) آن ارزش و حكمتی كه دارد در حد این است كه انسانها یكدیگر را بشناسند و بتوانند با یكدیگر رابطه داشته باشند. آیه این مطلب را می گوید نه اینكه خطاب به ملتها و قبیله ها می كند. اگر این جور باشد پس قبیله ها را هم اسلام می گوید باید باقی بماند، چون تنها به ملتها كه نگفته. باید بگوییم كه اسلام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 813
طرفدار این است كه قبایل هم به همین وضعی كه هست باقی بمانند؛ در حالی كه آیه به این امر نظر ندارد.
پس این آیه در مقام بیان این جهت نیست كه باید این اختلافات ملتها و قبیله ها [باقی باشد، ] این واحدها به صورت واحدهای مختلف برای همیشه باقی بمانند و هیچ گاه مخلوط و یكی نشوند و ملتها به صورت ملت واحد هرگز درنیایند؛ بلكه فقط ناظر به این است كه این اختلافات نباید مایه ی تفاخر قرار بگیرد كه اثر این فقط تعارف است. این تعارف با وحدت هم ناسازگار نیست چون بعد از آنكه اینها از نظر فرهنگی یكی بشوند باز این شناساییها هست، مثل اینكه می گوییم فلان كس اهل این شهر و فلان كس اهل آن شهر، و با آن وحدت فرهنگی و ملی منافات ندارد. باز هم روی این قضیه بحث می كنیم و آیاتش را می خوانیم.
- آیا آیه ی «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ اَلنّاسَ أُمَّةً واحِدَةً. . . » [1]. . .
استاد: خودم همه ی آیاتش را جمع كرده ام و تذكر شما هم تذكر خوبی است. آن آیات اختلاف را در نظر داریم در بحث «تاریخ» تحت عنوان «مسئله ی تضاد در جامعه» مطرح كنیم. البته اگر اینجا هم دیدیم لازم است، طرح می كنیم. از این جهت می گویم آن آیات به جامعه مربوط می شود كه معمولاً برای تضادهای درونی جامعه به آن آیات استدلال می كنند. ولی به این منظور هم كه شما گفتید، خوب است درباره ی آن بحث بشود.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 814

[1] هود/118.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است