در
کتابخانه
بازدید : 1648756تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Collapse فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تركیب جامعه تركیب جامعه
Expand اجتماعی بودن انسان اجتماعی بودن انسان
Collapse اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی
Expand جامعه و نظریه ی فطرت جامعه و نظریه ی فطرت
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیاتی از قرآن كه در گذشته خواندیم دلالت می كرد بر روح جمعی، و آیات دیگری در قرآن داریم كه اصالت و آزادی و استقلال فرد را در مقابل جامعه بیان می كند و حتی آیاتی كه استقلال مجموع افراد جامعه را برای عوض كردن روح جامعه بیان می نماید. یكی از آنها آیه ی معروف در زمینه ی مستضعفین مكه است. قرآن اسم مكه را نیاورده، قضیه كلی است ولی شأن نزولش آنجاست. در مكه مردمی بودند كه وجداناً و به حكم فطرت برای آنها حقانیت اسلام ثابت شده بود. درست است كه اینها مردم مستضعف و بیچاره ای بودند یعنی نقشی در آن جامعه نداشتند و مقهور جامعه ی خودشان بودند، ولی لااقل این امكان برایشان بود كه مثل افراد دیگر مهاجرت كنند، پای خودشان را از این جامعه بیرون بكشند؛ و نكردند و همین طور در همان وضع كافرمآبی ماندند. با اینكه وجدانشان حكم می كرد به اینكه باید اسلام اختیار كنند، به عذر اینكه ما یك عده مردم بیچاره هستیم، چاره ای نداریم، مجبوریم و معذور، [چنین نكردند. ]
قرآن می گوید ملائكه وقتی كه برای قبض روح اینها می آیند و قبض روح می كنند، بعد با اینها سخن می گویند. ملائكه می بینند اینها مردمی هستند كه ظلم به نفس خود كرده اند: اَلَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ اَلْمَلائِكَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ .
قالُوا فِیمَ كُنْتُمْ ملائكه به آنها می گویند شما در چه حالی بسر می بردید؟ چرا این جور بدبخت و بیچاره هستید؟ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ ما یك مردم بیچاره ای بودیم، از ما كاری ساخته نبود، مجبور بودیم و معذور. می خواهند برای خودشان عذر ذكر كنند. قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها [1](حداقل امكانات را برایشان ذكر می كند) آیا این مقدار هم از شما ساخته نبود كه از این محیطی كه به قول شما در مقابل آن دست بسته بودید خارج بشوید، هجرت كنید و بروید به آن محیطی كه آن امكانات برایتان موجود بود؟
پس «در مقابل جامعه من معذورم» پذیرفته نیست. مثل حرفی كه امروز هم خیلی می گویند كه آقا دیگر محیط فاسد است چه می شود كرد؟ خیلی افراد می خواهند فساد خودشان را با این جمله توجیه كنند: محیط فاسد است، دیگر چه می شود كرد؟ یعنی جبر محیط است. قرآن می خواهد بگوید چنین جبر محیطی ما نداریم. ملائكه [مهاجرت را] به عنوان حداقل امكان برای اینها ذكر كردند. اگر انسان در آن حد مجبور باشد كه در جامعه ای كه هست فكرش را، وجدانش را و همه چیزش را جامعه به او می دهد، دیگر امكان مهاجرت هم نیست. امكان مهاجرت برای كسی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 805
است كه وجدانش او را متزلزل و ناراحت كرده و می فهمد كه دارد راه غلط می رود و راه صواب غیر آن است و می تواند مهاجرت كند و نمی كند، می تواند سرپیچی كند و نمی كند.

[1] نساء/97.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است