در
کتابخانه
بازدید : 1648732تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Collapse فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تركیب جامعه تركیب جامعه
Collapse اجتماعی بودن انسان اجتماعی بودن انسان
Expand اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی
Expand جامعه و نظریه ی فطرت جامعه و نظریه ی فطرت
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیاتی هم در صفحه ی 102 جلد چهارمالمیزانذكر شده. ایشان در اینجا بعد از بحثی كه قبلاً كردند تحت عنوان «رابطه ی فرد و جامعه چگونه رابطه ای است» نه تحت آن عنوانی كه ما بحث كردیم كه «آیا تركیب جامعه تركیب حقیقی است یا اعتباری» - كه فكر می كنیم اگر به این تعبیر گفته بشود بهتر است- می گویند كه این رابطه رابطه ی حقیقی است، آنگاه این طور می گویند: و این رابطه ی حقیقی میان شخص و جامعه لامحاله مؤدّی به نوعی كینونت و وجود برای جامعه می شود؛ یعنی چنانكه دو عنصر با همدیگر تركیب می شوند یك نوع وجود جدیدی پیدا می شود، این رابطه ای كه میان افراد با یكدیگر هست منتهی به یك نوع كینونت و وجود خاص برای جامعه می شود. و این نحوه ی وجود برای جامعه متناسب است با وجود افراد و قوای افراد و استعداد افراد و خواص افراد. بعد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 788
این جور می گویند: پس برای جامعه سنخی از وجود پیدا می شود (نوعی از وجود پیدا می شود) مسانخ با وجود افراد. بعد می گویند (شاهد من سر این جمله است) : و لهذا قرآن برای امت (یعنی جامعه) وجود قائل است و اجل قائل است (اجل یعنی عمر، پایان) و كتاب و سرنوشت قائل است (علاوه بر سرنوشت افراد) و شعور قائل است و فهم قائل است و عمل قائل است و طاعت قائل است و معصیت قائل است.
آنگاه آیاتی برای تأیید این مدعا ذكر می كنند. اول گفتند وجود و اجل قائل است. آن وجود و اجل هر دو به یكی برمی گردد، یعنی حیات قائل است و اجلی برای آن حیات. به آیه ی 34 اعراف استدلال می كنند كه «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ» هر امتی پایانی و عمری دارد. پایان عمر امت كه برسد، دیگر یك ساعت نه پس می افتند و نه پیش. من اینجا در حاشیه نوشته ام كه «ایضاً جلد 8 صفحه ی 58 و جلد 18 صفحه ی 191» ولی تازگی موفق نشدم كه مراجعه كنم ببینم آنجا چه آیاتی است.
آیه ی 28 از سوره ی جاثیه چنین است: كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی كِتابِهَاهر امتی به سوی كتاب و سرنوشت خودش خوانده می شود (ظاهراً مقصود در قیامت است) . این هم تعبیر خیلی عجیبی است. هر فردی به سوی كتاب عمل و سرنوشت خودش خوانده می شود و هر قومی هم به سوی سرنوشت خودش خوانده می شود. به همان نسبت كه مردم در دنیا قوم قوم و ملت ملت هستند در حدی كه واقعاً با یكدیگر تشابه فكری و روحی و اعتقادی دارند، در قیامت هم (چون قیامت تجسم آن چیزی است كه در دنیا هست) به سوی آن سرنوشت مشترك خودشان خواهند رفت.
گفتیم كه امت برای خودش شعور و فهم دارد. به آیه ی 108 انعام استناد كرده اند كه می فرماید:

كَذلِكَ زَیَّنّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ. این آیه دنبال یك سلسله آیات دیگری است كه در همین تفسیر المیزانبحثی راجع به جبر و اختیار به این مناسبت شده است. خداوند می گوید هر امتی را ما اینچنین عملشان را در نظر آنها زیبا جلوه دادیم. معنایش این است كه هر قومی یك طرز تفكر بالخصوص دارند، یك پسند خاص دارند، یك ذوق خاص دارند كه همان كار خودش به نظر خودش زیبا می آید؛ یعنی آدابی دارند، عاداتی دارند، طرز تفكری دارند، ذائقه ای دارند و همان كار خودشان به نظرشان پسندیده و زیباست. حساب، باز حساب امت است، حساب ذوق اجتماعی امت است، حساب فكر اجتماعی است، حساب برداشت یك اجتماع است كه برداشتهای جامعه ها با همدیگر فرق می كند. یك چیز را یك جامعه خوب می داند، یك جامعه ی دیگر عیناً همان چیز را بد می داند. به نظر این، زشت است به نظر آن زیبا. تفكر جامعه ها این قدر با همدیگر فرق می كند.
یا درباره ی قومی از یهود در سوره ی مائده آیه ی 66 می فرماید: مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ. یك جمع خاصی را به عنوان یك مردم معتدل و میانه رو یاد می كند كه یك گروه اینچنینی هستند، نه صحبت فرد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 789
است.
در آیه ی 113 آل عمران می فرماید: أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اَللّهِ باز سخن از امتی است كه این عمل خاص را انجام می دهد نه صحبت از افراد خاصی.
آیه ی 5 سوره ی غافر (حم سجده) می فرماید: وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ تصمیم گرفتند و آهنگ كردند هر امتی درباره ی پیغمبرشان كه این پیغمبر را به عنف و زور بگیرند، اخذش كنند زیرا او را یك مزاحم برای خودشان تشخیص دادند (چون هر پیغمبری كه می آید می خواهد تغییری در وضع موجود بدهد و اصلاحی كند با او دشمن می شوند می خواهند او را بگیرند خفه اش كنند) . وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ اَلْحَقَّ و یا مبارزه ی زبانی می كنند جدال می كنند به وسیله ی باطل، می خواهند با باطل حق را بشكنند ولی حق شكستنی نیست. فَأَخَذْتُهُمْ آنها می خواهند این پیغمبر را بگیرند خدا خودِ اینها را گرفت. همه ی امت چنین همت می گمارند و همه ی امت چنین جدال می كنند، من هم همه ی امت را یكجا می گیرم. فَكَیْفَ كانَ عِقابِ.
آیه ی دیگر: وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ [1]. این آیه هم مثل همان آیات پیش است كه دلالت می كند بر اینكه امت طاعت و معصیت مستقل دارد.
این بحث ما در اینجا تقریباً به پایان رسید، كه از نظر قرآن جامعه كیان دارد، شخصیت دارد، طبیعت دارد، وحدت دارد، حیات دارد، اجل دارد، وجدان دارد، شعور دارد، طاعت دارد، معصیت دارد، عقاب دارد. البته در مسائلی كه بعد مطرح می كنیم باز تأیید و تأكید برای این مسئله خواهد آمد. حالا باید وارد مسائل دیگری در این زمینه بشویم.
اینجا بحثی باید مطرح بشود و آن این است كه لازمه ی اینكه ما برای جامعه شخصیت و طبیعت و قانون و سنت قائل بشویم، جبر است، چرا؟ چون لازمه ی اینكه ما برای جامعه سنت و قانون و حیات و وجود حقیقی قائل باشیم این است كه برای افراد استقلال قائل نباشیم چون در هر مركّب حقیقی استقلال و هویت افراد از بین می رود و افراد استقلالی ندارند و فقط جامعه استقلال دارد؛ یعنی همان نظریه ی اصالت جمع اروپایی ها تأیید می شود، كه این اصالت جمعی ها در كمال صراحت معتقد به جبر اجتماعی هستند. نظریه ی دوركهیم همین است. دوركهیم صریحاً می گوید اصلاً فرد در جامعه هیچ اختیاری ندارد، هیچ اراده ای ندارد، هیچ آزادی ندارد، هرچه كه فرد دارد پرتوی از آن چیزی است كه جامعه به او داده. در مقام تشبیه مَثَل افراد مَثَل ظرفهای ماست بندی است. اینهایی كه دستگاه ماست بندی خیلی مفصل دارند ظروف خیلی زیاد (ظرف یك كیلویی، دو كیلویی، سه كیلویی و غیر آن) را در كنار یكدیگر می گذارند، بعد شیری را كه داغ می كنند برای اینكه ماست از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 790
آن بسازند یا آن مایه را در آن بریزند كه آن بسا هست كه دویست كیلو یا بیشتر است، همینكه اینها آماده می شود این ظرفها را جلو این شیر قرار می دهند، شیر هم می ریزد و همه ی اینها را پر می كند.
مثال دیگر: ظرفهایی را در كف یك حوض بگذاریم و از یك طرف به این حوض آب ببندیم.

آب می آید كف این حوض را پر می كند و قهراً هر ظرفی به اندازه ی خودش از این آب پر می شود.

ظرفها هیچ نقشی ندارند جز نقش پذیرندگی. آبی را در آنها ریخته اند. درست است كه این ظرف الآن یك كیلو آب دارد، آن ظرف دو كیلو، آن یكی سه كیلو، آن دیگری ده كیلو، ولی این ظرف نیست كه این آب را برای خودش به دست آورده و آن ظرف آن آب را؛ اینها فقط پذیرنده هستند.

این فقط ظرفیت این قدر را دارد ولی آب را دیگری به آن می دهد.
از نظر كسانی كه برای جامعه اصالت و هویت قائل هستند افراد ظروفی خالی بیشتر نیستند كه از طرف جامعه پر شده اند. بدیهی است ظرفی كه از آب پر بشود آب هم تحویل می دهد، اگر همان از شیر پر شده بود شیر هم تحویل می داد. همان اگر از سكنجبین پر شده بود سكنجبین تحویل می داد. هرچه كه در آن بریزید همان را می توانید از آن بگیرید. اصلاً امكان اینكه در این ظرف آب بریزید ولی شیر تحویل بگیرید یا لااقل مقداری هم شیر تحویل بگیرید وجود ندارد.

[1] یونس/47.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است