اما ما می بینیم كه در آیات قرآن برای امم سنت ذكر می كند كه اقوام و ملل سننی داشته اند یعنی
اقوام سننی دارند و این سنتها لایتخلف است و همه جا جاری است: اگر آنچنان باشند اینچنین
خواهد شد، اینچنین بشود اینچنین خواهد شد. سنتهای ما هم درباره ی اقوام به هیچ شكل تغییر
نمی كند. سنتهای ما درباره ی ملتها ثابت است، كه خودش نشانه ای است از اینكه قرآن برای ملتها
شخصیت قائل است.
آن آیه ی معروف قرآن كه یك آیه ی عجیبی است و نكات خیلی زیادی از آن قابل استفاده است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 787
می فرماید:
إِنَّ اَللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ [1](درباره ی همه ی جنبه های این آیه فعلاً نمی خواهم بحث كنم) خداوند وضع قومی را تغییر نمی دهد مگر آنكه آن قوم آنچه را كه به
خودشان (به شخصیتشان، به روحیه شان، به اخلاقشان، به رفتارشان) مربوط می شود تغییر بدهند.
دو نكته را اینجا می خواهم عرض بكنم. یكی اینكه نفرمود: اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیَّرَ ما
بِاَنْفُسِهِمْ خداوند وضع مردمی را تغییر نمی دهد مگر آنكه وضع روحیه ی آن مردم عوض بشود، بلكه
فرمود مگر آنگاه كه مردم خودشان را عوض كنند؛ یعنی این تغییر از خود مردم باید شروع بشود.
كار «دیگری» نیست كه بگوییم مثلاً مردم دیگری بیایند اینها را عوض كنند و بعد سرنوشتشان
عوض بشود. نه، از آنجا باید شروع بشود. تا خود مردم به مرحله ای از تذكّر و تنبّه و بیداری نرسند
و خودشان با دست خود خودشان را نسازند سرنوشتشان تغییر نمی كند.
نكته ی دیگر اینكه بحث روی قوم است نه روی فرد، و علاوه بر این،
یُغَیِّرُوارا نیز به خود قوم
نسبت داده نه فردی از قوم. مثلاً می توانست بگوید: اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرَ رَجُلٌ مِنْهُمْ ما
بِاَنْفُسِهِمْ. ولی فرمود:
حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ یعنی همچنین تغییر سرنوشت جامعه آن وقت است كه
خود جامعه (نه فرد به صورت استثنایی، فرد فقط می تواند مقدمه ای باشد برای این كار) یك
حركت درونی در خودش ایجاد كند و انقلاب درونی در خودش به وجود بیاورد.
پس این آیه هم به نوبه ی خودش حكم را روی جامعه برده است كه سرنوشت جامعه به دست
جامعه عوض می شود. گذشته از اینكه بحث روی سرنوشت جامعه است، عوض شدنش را هم به
دست خود- آنهم خود جامعه- بیان می كند:
حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ . این سه آیه.