در
کتابخانه
بازدید : 1648471تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Collapse فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تركیب جامعه تركیب جامعه
Collapse اجتماعی بودن انسان اجتماعی بودن انسان
Expand اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی
Expand جامعه و نظریه ی فطرت جامعه و نظریه ی فطرت
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اینجا كه می گوید: نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ [1](ما معیشت را در میان شما تقسیم كرده ایم) اگر تقسیم تقسیم تكوینی باشد- كه ظاهر هم همین است- یعنی انسانها از نظر امكانات تكوینی معیشتی با یكدیگر مختلف آفریده شده اند. باز همان مسئله ی اختلاف است. یعنی چه مختلف آفریده شده اند؟ یعنی مردم از نظر امكانات معیشتی، یكسان و یك شكل و یكنواخت آفریده نشده اند، متفاوت و مختلف آفریده شده اند. مثلاً از نظر جسمانی. می بینید یك فرد با بازوهای قویتر است و یكی ضعیفتر. از نظر فكری و هوشی: یك كسی با استعدادتر است یك كسی كم استعدادتر. همین طور از نظر ذوقی و فنّی. انواع اختلافها و استعدادها در افراد مردم هست. مثلاً یك كسی استعداد كار كشاورزی را بیشتر از دیگران دارد. یك كسی استعداد صنعتی را بیشتر از دیگران دارد. آن كه استعداد صنعتی بیشتر دارد بسا هست كه استعداد كشاورزی اش كمتر است. باز آن كه استعداد كشاورزی اش بیشتر است استعداد صنعتی اش كمتر است. یك كسی استعداد كارهای نظامی را دارد، یك كسی استعداد كارهای سیاسی را دارد، یك كسی استعداد كارهای ادبی را دارد، یك كسی استعداد كارهای فلسفی را دارد. البته همه ی استعدادها در همه ی افراد هست ولی در همه ی افراد یكنواخت نیست.
به همین دلیل می گویند انسان یكی از چیزهایی كه باید كشف كند خودش است و انسان خودش را در آزمایش، با كار و با تجربه كشف می كند. مثلاً یك كسی كه استعداد سخنوری دارد، گاهی اتفاق می افتد كه اصلاً خودش نمی داند كه یك چنین استعداد سرشاری در او نهفته است. یك مدتی كه عمل می كند یك وقت می بیند استعداد در او بروز می كند یعنی خودش با عمل و تجربه خودش را كشف می كند. استعداد نویسندگی نیز همین طور است. انسان تا وارد عمل نشود، نمی تواند خودش را كشف كند كه این استعداد را دارد یا ندارد. و خیلی وقتها هم اتفاق می افتد كه آدم خیال می كند استعداد یك كار را دارد بعد می بیند ندارد، یا خیال می كند استعداد یك كار را ندارد بعد می بیند كه دارد، كه اینها خیلی دیده شده، و لهذا می گویند برای هر كسی استعدادیابی لازم و ضروری است. جزء مسائل ضروری جامعه مسئله ی استعدادیابی است. در دبستانها، دبیرستانها بالخصوص، و شاید حتی كودكستانها كار مهمی كه باید اولیا و متصدیان بكنند مسئله ی استعدادیابی است كه باید بچه ها را در قسمتهای مختلف استعدادیابی كنند تا بعد هركدام را در همان راهی كه تشخیص می دهند استعداد دارند راهنمایی كنند. آنگاه بسا هست كه هركسی در رشته ی خودش یك نوع نبوغ نشان بدهد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 783
آیه می فرماید این استعدادهای مختلف را ما در افراد قرار داده ایموَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ [2]بعضی را برتر از بعضی دیگر قرار داده ایم به درجاتی. معلوم است، اختلاف افراد در جنبه های مختلف جسمی و روحی با یكدیگر از زمین تا آسمان است. البته «رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ» ناظر به این است كه هركسی در یك جهت بر دیگری برتری دارد، باز دیگری در جهت دیگر بر او ممكن است برتری داشته باشد. این امر یكطرفه نیست دوطرفه است: این فوق آن دیگری است به درجاتی، آن هم فوق این است به درجاتی. و لهذا بعد این جور می فرماید: لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا [3]برای اینكه بعضی بعض دیگر را مسخّر قرار بدهند. اینجا نفرمود كه بعضی را بر بعضی برتری دادیم برای اینكه بعض برتر بعض غیر برتر را مسخّر قرار بدهند، كه یكجانبه بشود.

دومرتبه تكرار می كند: بعضی را بر بعضی برتری دادیم كه بعضی بعضی را مسخّر قرار بدهند.

معنایش این می شود: چون هر بعضی كه بر بعضی برتری دارد باز آن بعض دیگر از جنبه ای دیگر بر این برتری دارد، نتیجه این است كه این آن را مسخّر قرار می دهد آن این را مسخّر قرار می دهد، این به آن محتاج می شود آن به این محتاج می شود، این به حسب احتیاجش به او مسخّر اوست و آن به حسب احتیاجش به این مسخّر این است، این باید از آن فیض بگیرد آن باید از این فیض بگیرد، همه به یكدیگر محتاجند، همه مسخّر یكدیگرند، همه به یك حساب و به یك نسبت فوق بعضی هستند به درجات.
پس این تقسیم معیشت به این نحو در واقع معنایش این است: مختلف آفریده شدن افراد مردم به حسب استعدادها؛ تقسیم مایه های زندگی كه همان استعدادهاست. این تقسیم استعدادها و مختلف آفریده شدن استعدادها و برتری داشتن بعضی بر بعضی از نظر استعدادها، برای این است كه بعضی از مردم بعضی دیگر را- كه باز معنایش این است: همه همه را، هر بعضی هر بعض دیگر را- مسخّر قرار بدهند؛ یعنی در متن خلقت، انسانها به گونه ای آفریده شده اند كه نیازمند به یكدیگر هستند و باید نیازمند به یكدیگر باشند و مسخّر یكدیگر هستند و باید مسخّر یكدیگر باشند. پس زندگی اجتماعی و این گونه بودن (حالا تعبیر «جبر» شاید در اینجا غلط است) یك جبری است، یك حتمیّتی است كه از اصل خلقت انسان ریشه می گیرد نه اینكه عوامل بیرونی انسان را وادار به زندگی اجتماعی كرده است. اصلاً انسانها به گونه ای آفریده شده اند كه باید در حالی باشند كه همه مسخّر یكدیگر باشند، همه نیازمند به یكدیگر باشند، همه برای یكدیگر كار كنند بدون اینكه خودشان احساس كنند كه برای دیگری كار می كنند. هركسی در همان حال كه برای خودش كار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 784
می كند برای جامعه كار می كند؛ یعنی مردم این گونه مختلف الاستعداد آفریده شده اند.
در بعضی آیات دیگر تعبیر این است كهبَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ . در آیات معروف سوره ی آل عمران كه از این آیه شروع می شود: إِنَّ فِی خَلْقِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اِخْتِلافِ اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی اَلْأَلْبابِ. `اَلَّذِینَ یَذْكُرُونَ اَللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداًالی آخر، تا آنجا كه آنها می گویند: رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ اَلنّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ. . . رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا. . . رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا [4]، در آیه ی 195 می فرماید: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثی خدای متعال دعای اینها را مستجاب فرمود؛ به درستی كه من عمل هیچ عمل كننده ای از شما اعم از مرد یا زن را ضایع نمی گردانم. بعد می فرماید كهبَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ بعضی از شما از بعض دیگر هستید. این «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ » چون اینجا بعض لامعیّن است، به معنای این است كه همه از همه هستید، كأنه همه جزو همه هستید. عجالتاً همین سه آیه برای تفهیم این معنا كافی است.
- آیه یبَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ چه را می خواهد بیان كند؟
استاد: اینجا اتفاقاً خود ایشان هم نمی دانم چه غفلتی كرده اند كه این جمله را در ذیل آیه تفسیر نكرده اند. آقای طباطبایی از این جور فراموشیها در تفسیرالمیزانزیاد دارند. مثلاً در اینجا می گویند كه تفسیر این آیات در ذیل خود آنها می آید. ولی اغلب اینهایی كه اینجا ذكر كرده اند در ذیل خود آن آیات هیچ بحثی در این زمینه نكرده اند. ظاهر این است كه چون آنجا به صورت جمعی بیان شده: إِنَّ فِی خَلْقِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ. . . لَآیاتٍ لِأُولِی اَلْأَلْبابِ . اَلَّذِینَ یَذْكُرُونَ اَللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا، رَبَّنا إِنَّكَ. . . إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ همه اش به صورت «ما» است، اینجا هم می خواهد بگوید كه اصلاً شما همه تان یكی هستید. فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ . مقصود این نیست كه دعای یك فرد مستجاب شده. اینجا دعا دعای جمع است استجابت هم مال جمع است. بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ همه از همدیگر هستید؛ یعنی ما سرنوشت قومشان و جمعشان را تغییر می دهیم. منظور ایشان این است، كه در اینجا مطلب را بیان نكرده اند.
بحث دومی كه ما اینجا داشتیم این بحث بود كه آیا تركیب جامعه تركیب حقیقی است یا نه؟ و اگر تركیب حقیقی باشد به معنی این است كه جامعه از خود، علاوه بر افراد و مستقل از افراد، حیات دارد و شعور دارد و وجدان دارد و اراده دارد و قهراً قانون و سنّت دارد و علاوه بر همه ی اینها در این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 785
صورت است كه تاریخ اقوام می تواند برای اقوام دیگر مایه ی درس باشد.
ما حالا در این دوره به این ترتیب كه وارد شدیم یعنی اول وارد بحث جامعه شدیم خیلی بهتر می توانیم مسائل را حل كنیم. تا مسئله ی جامعه حل نشود بحث درباره ی فلسفه ی تاریخ بیهوده است. اگر جامعه شخصیت و طبیعت داشته باشد و اراده داشته باشد و شعور داشته باشد و حیات داشته باشد و سرنوشت مشترك داشته باشد آن وقت است كه تاریخ اقوام می تواند فلسفه داشته باشد و الاّ اگر جامعه یك امر اعتباری باشد هیچ شخصیت و طبیعتی ندارد و هیچ قانون و سنتی ندارد و هیچ حیاتی ندارد، هرچه هست مجموع افراد هستند، آن وقت فقط فرد می تواند مایه ی عبرت فرد باشد.

قوم، دیگر از خودش حكمی ندارد، هرچه هست مال افراد است. گفتیم ببینیم نظر قرآن در این موضوع چیست؟ بعضی آیات را در اینجا بالخصوص ایشان ذكر نكرده اند در جای دیگر ذكر كرده اند ولی آن آیات هم در این موضوع هست.

[1] زخرف/32.
[2] زخرف/32.
[3] زخرف/32.
[4] آل عمران/190- 194.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است