در
کتابخانه
بازدید : 1648693تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Expand سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Collapse فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Collapse تركیب جامعه تركیب جامعه
Expand اجتماعی بودن انسان اجتماعی بودن انسان
Expand اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی اصالت یا اعتباریت جامعه- وحدت جامعه ی انسانی
Expand جامعه و نظریه ی فطرت جامعه و نظریه ی فطرت
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ایشان (علامه طباطبایی) در اول بحث، همان بحثی را كه ما اول عنوان كردیم به یك بیان خاصی ذكر می كنند راجع به اینكه زندگی انسان بالفطره اجتماعی است. البته خود ایشان یك بیان خاص مخصوص به خود دارند كه آن را در اینجا بیان نكرده اند ولی در ذیل آیه ی فطرت در سوره ی روم و در ذیل آیه یكانَ اَلنّاسُ أُمَّةً واحِدَةًدر آیه ی 213 سوره ی بقره این نظریه ی خودشان را بیشتر روشن كرده اند كه آن جاها را هم آقایان حتماً مطالعه كنید. بعد چند آیه از قرآن در تأیید این مطلب ذكر می كنند، كه آیات را خود آقایان هم باید مطالعه كنند. ما بعد روی این آیات به شكل تفسیری بحث می كنیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 773
یعنی قانع نیستیم به اینكه چون ایشان گفته اند پس حتماً همین جور است. خودمان مستقلاً بحث می كنیم، ببینیم از این آیات همین معنا كه منظور است استفاده می شود یا نمی شود، و آیا ما آیات دیگری علاوه بر اینها داریم؟
عرض كردم اگر ثابت كنیم كه تعلیمات قرآن براساس این است كه سعادت و كمال انسان فقط در زندگی اجتماعی است، ثابت می شود كه قرآن زندگی طبیعی انسان را اجتماعی می داند نه اینكه زندگی اجتماعی را یك امر اضطراری و اجباری بداند كه به زور به انسان تحمیل شده است.
ایشان این چند آیه را راجع به این مدعا كه عرض كردیم ذكر كرده اند كه تا هفته ی آینده رویش مطالعه بفرمایید. یكی آیه ی معروف سوره ی حجرات است: یا أَیُّهَا اَلنّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا [1]. آیا ما از اینجا این معنا را خواهیم فهمید یا نه؟ آیه ی دیگر آیه ی معروفی است در سوره ی زخرف كه می فرماید: نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا [2]. آیه ای است كه قطع نظر از این جنبه، از جنبه های دیگر هم باید رویش مطالعه كرد و ما قبلاً مطالعه كرده ایم كه بعد درباره ی آن بحث می كنیم.

آیه ی دیگر آیه ی 195 از آل عمران است كه با جمله یبَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ تعبیر شده. آیا اینبَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ چه را می خواهد بیان كند؟ آیه ی دیگر آیه ی 54 از سوره ی فرقان است كه می فرماید: وَ هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ مِنَ اَلْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً. این آیات و آیات دیگری را ما باید به دقت مطالعه كنیم، ببینیم كه این معنا و مقصود از این آیات فهمیده می شود یا نه.
و اما راجع به بحث دوم كه جامعه از خودش حیات دارد و وجود جامعه وجود حقیقی است، اینجا به این تعبیر (تركیب اتحادی و. . . ) بیان نكرده اند، تعبیر را ما ذكر كردیم. فصلی دارند تحت عنوان «اعتبار الاسلام رابطةَ الفرد و المجتمع» ، در ذیل آنجا این بحث ما را ذكر كرده اند. در صفحه ی 102 بعد از آنكه می گویند رابطه ی فرد و جامعه یك رابطه ی حقیقی است، مطلب را به این شكل بیان می كنند: و هذه الرابطة الحقیقیة بین الشخص و المجتمع (یك رابطه ی حقیقی است نه اعتباری) لا محالة تعدّی الی كینونة اخری. در واقع به این بیان است كه رابطه ی افراد با یكدیگر كه همان رابطه ی فرد با جامعه است منجر به یك كینونت جدید یعنی وجود جدید می شود. می خواهند بگویند كه نظیر تركیبهای طبیعی است كه اگر دو ماده با یكدیگر تركیب شدند (تركیب حقیقی صورت گرفت یعنی روی یكدیگر اثر گذاشتند، این روی آن تأثیر كرد و آن روی این) بعد یك شی ء جدید از ایندو به وجود می آید. می گویند تركیبهای حقیقی در یك چنین موردی است. ایشان هم می خواهند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 774
بگویند كه تأثیر افراد در یكدیگر سبب به وجود آمدن یك واقعیت جدید است به نام جامعه.
البته منظور واضح است كه افراد جسم دارند و روح. افراد از نظر جسمی كه با همدیگر تركیب نمی شوند. هیچ كس در این باره بحث نمی كند. دوركهیم هم چنین حرفی نزده. اجسام كه با یكدیگر تركیب نمی شوند و استقلال دارند. رابطه ی اجسام با یكدیگر نظیر رابطه ی درختهای یك باغ با یكدیگر است. ولی انسانها شخص دارند و شخصیت. شخص ما به همین اندام ما مربوط است. من از آن نظر كه اسمم زید است و پسر فلان شخص و دارای این جسم و این اندام هستم این شخص هستم. ولی من، شخصیتم، من ام، منش ام، مجموعه ی افكارم، مجموعه ی عقایدم، مجموعه ی تمایلاتم، مجموعه ی ملكاتم (ملكات بدم و ملكات خوبم) است، اینها مجموعاً شخصیت من را به وجود آورده، پس شخصیت من به فرهنگ من مربوط می شود. حال این فرهنگی كه در من به وجود آمده از كجا به وجود آمده؟ آیا همه ی آن از خودم جوشیده؟ این طور نیست؛ این را جامعه به من داده. البته من هم به جامعه [چیزهایی ] داده ام. ولی من یك فردم در میان سی میلیون جمعیت. من به اندازه ی مثلاً یك سی میلیونیم داده ام و سی میلیون برابر گرفته ام. البته افراد فرق می كنند. افرادی هستند كه به نسبت دیگران زیادتر [چیزهایی به جامعه ] داده اند. پس آنچه كه به شخصیت من مربوط می شود حاصل تركیب شخصیت من است با شخصیت افراد دیگر جامعه.
بعد می گویند: «. . . حسب ما یُمِدّه (یا یَمُدّه) الاشخاص من وجودهم و قواهم و خواصهم و آثارهم» این رابطه ی حقیقی فرد با جامعه منجر به یك وجود جدید می شود به حسب آنچه كه جامعه امداد می كند یعنی افراد مدد می كنند از وجودشان، نیروهایشان، خواصشان و آثارشان. «فیتكوّن فی المجتمع سنخ ما للفرد من الوجود و خواص الوجود» در جامعه یك امری كه سنخ افراد است ولی او انسان الكل است (كه این را ما در كتابقیام و انقلاب مهدی علیه السلامتعبیر به انسان الكل كردیم) پدید می آید، یك انسان الكل به وجود می آید نه انسان كلی. اشتباه نشود؛ فرق است میان انسان كلی [و انسان الكل. ] كلی آن است كه این یك فردش است و آن یك فردش. كل یعنی آن كه همه ی اینها به منزله ی یكی است، یعنی آن یك شی ء است و اینها همه اجزایش هستند.

[1] حجرات/13.
[2] زخرف/32.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است