از این مسئله كه فارغ بشویم به مسئله ی دیگر می رسیم و آن این است: از نظر علمی این بحث مطرح
است كه زندگی اجتماعی چه نحوه وجودی دارد؟ به عبارت دیگر تركیب جامعه چگونه تركیبی
است؟ به تعبیر بهتر آیا جامعه وجود حقیقی دارد یا جامعه وجود حقیقی ندارد افراد وجود حقیقی
دارند، جامعه وجود اعتباری و انتزاعی دارد؟
در اینجا ممكن است كسی نظر بدهد- كما اینكه خیلی نظریه ها بر این اساس است- كه جامعه
وجود حقیقی ندارد، وجود اعتباری و انتزاعی دارد. اصلاً جامعه یك انتزاع است، یك امر انتزاعی
است، فرد امر حقیقی است مثل بسیاری از امور دیگر. مثلاً این كتابها كه در این كتابخانه وجود
دارد، الآن من به عنوان «كتابخانه ی من» اینها را یك مجموعه ی واحد تلقی می كنم و برای هر كتابی
یك جای معین قرار داده ام ولی این كتابها رابطه شان فقط این است كه در یك محل و در یك مكان
و در كنار یكدیگر هستند، در یك قفسه هستند، قطعها یا جلدهای هر چندتا مشابه یكدیگر است و
الاّ این مجموع به صورت مجموع و جامعه ی كتابها یك وجود حقیقی ندارد. این كتاب كه كتاب
«الف» است وجود دارد و آن كتاب كه كتاب «ب» است وجود دارد اما این مجموعِ كتابها یك
وجود اعتباری است. یا درختهای یك باغ همه در كنار هم زندگی می كنند. هزار تا درخت از یك
خاك تغذیه می كنند، از یك آب مشروب می شوند، از یك هوا استنشاق می كنند و یك نور
می گیرند. آن وقتی كه مشروب می شوند همه با یكدیگر مشروب می شوند، روزی كه آفتاب است
همه شان آفتاب می بینند، روزی هم كه باران است همه شان باران می بینند، «یك» باغبان هم اینها را
پرورش می دهد. با آفاتشان كه مبارزه می شود یك باغبان می آید همه را تحت بررسی قرار
می دهد و همه را سم می زند. اما این درختها یك جامعه را تشكیل نمی دهند، بلكه این درخت برای
خودش زندگی می كند، آن هم برای خودش. كاملاً از یكدیگر استقلال دارند.
اصلاً معنای اینكه افرادْ حقیقی باشند نه جامعه، این است كه افراد استقلال كامل دارند و جامعه
وجود حقیقی ندارد. اگر كل، وجود حقیقی داشته باشد لازمه اش این است كه اجزاء، دیگر استقلال
نداشته باشند. اگر اجزاء استقلال كامل دارند كل دیگر وجود حقیقی نمی تواند داشته باشد. مثل
مركّبهای طبیعی. دو گازی را كه از اینها آب به وجود می آید در نظر بگیرید. تا وقتی كه اینها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 767
استقلال دارند آبی وجود ندارد. همین قدر كه تركیب شدند و آب وجود پیدا كرد دیگر آنها استقلال
ندارند.
ممكن است كسی بگوید جامعه یك چنین چیزی است. اصلاً افراد استقلال دارند و وجود
حقیقی دارند و جامعه وجود ندارد. بنابراین جامعه حیات ندارد چون وجود ندارد. جامعه اجل و
مدت ندارد چون وجود ندارد. جامعه اراده ندارد چون وجود ندارد. جامعه وجدان ندارد چون
وجود ندارد. جامعه هدف ندارد چون وجود ندارد. یعنی اراده مال افراد است، وجدان مال افراد
است، علم و خواست مال افراد است، هدف مال افراد است. این یك نظریه. اینجا ما می گوییم
تركیب، تركیب اعتباری است، یعنی وجود جامعه یك وجود اعتباری و انتزاعی است.