مطلب دیگری كه اینجا لازم است گفته شود این است: آیا روی فرضیه ی ما درباره ی سوسیالیسم،
سوسیالیسم یك امر اختیاری برای بشر می شود؟ بله، می تواند امر اختیاری باشد؛ چون سوسیالیسم
به عدالت و وحدت برگشت. این عدالت و وحدت با مقیاسی- البته با همان عرض عریض و همان
نوسانی كه عرض كردیم- در هر جامعه ای امكان به وجود آوردنش هست، اختصاص به یك
جامعه ی معین ندارد. چیزی كه هست عدالت را سه گونه تفسیر می كنند كه ما در
عدل الهیذكر
كرده ایم: گاهی می گویند عدالت یعنی مساوات كامل میان افراد، همان اصل «كار به قدر استعداد و
خرج به قدر احتیاج» كه در كمونیسم می گویند نه در سوسیالیسم، و آن اینكه همه اجباراً برابر
باشند: همه یك جور و در یك حد لباس بپوشند، همه یك جور غذا بخورند، همه از یك نوع
مسكن استفاده كنند، همه از یك نوع مركب استفاده كنند و همه از تمام مواهب زندگی یك جور
استفاده كنند، همه هم كار بكنند. البته شك ندارد كه اگر این [مساوات ] به صورت یك امر اختیاری
باشد یعنی درجه ی تكامل اخلاقی و روحی انسانها به این حد برسد كه خودشان انتخاب كنند، این
جامعه ی ایده آل است. ولی اگر ما بخواهیم افراد را مجبور به این كار بكنیم نوعی ظلم و بی عدالتی
است، چرا؟ برای اینكه یك فرد بیشتر می تواند كار بكند و یك فرد كمتر. اگر آن كه بیشتر كار
می كند خودش نخواهد مازاد كار خود را به دیگری بدهد، ما به زور از او بگیریم به دیگری بدهیم،
این خودش نوعی ظلم است. این است كه اگر بعضی گفته اند ظلم بالسویّه عدل است، ظلم بالسویّه
نمی تواند عدل باشد؛ ظلم بالسویّه مساوات هست اما عدل نیست؛ یعنی به طور [اجباری ] همه را
برابر كردن.
داستانی را در یكی از كتابها خواندم كه گویا از داستانهای یونانی قدیم است كه یك آدم قُلدر
جبّاری در یك كوهستانی زندگی می كرد. مهمانخانه ای داشت و هركسی كه از آنجا عبور می كرد
مجبور بود به مهمانخانه ی او بیاید و پذیرایی شود. خیلی هم او را پذیرایی می كرد. بعد موقع خواب
كه می شد، یك تختخوابی برای مهمانها تهیه كرده بود، او باید می رفت روی همان تختخواب
می خوابید و باید قدش برابر این تختخواب باشد. حالا اگر بخت با او یار بود و قدش برابر این
تختخواب بود و وقتی می خوابید سرش برابر یك طرف و پایش برابر طرف دیگر بود راحت
می خوابید. اما وای به حال كسی كه قدش كوتاهتر یا بلندتر بود. اگر كوتاهتر بود دستور می داد
نوكرها و غلامهایش او را آنقدر از طرف پا كش بدهند تا برابر بشود. و اگر بلندتر بود یا از پایش
می بُرید یا سرش را از تنش جدا می كرد برای اینكه باید برابر این دربیاید. خوب این، مساوات
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 749
زوری است. به هر حال این یك جور عدل است، عدل به معنی مساوات.
یك وقت ما می گوییم «عدل» نه به معنی مساوات بلكه به معنی نبودن استثمار، به معنی اینكه
هركسی به حق طبیعی خودش برسد، یعنی هركسی به اندازه ی كارش از مواهب جامعه استفاده كند نه
بیشتر و نه كمتر. بله، اختیار با خودش كه اگر بخواهد، خودش به دیگران جود كند.
معنای سوم عدالت این است كه اصلاً ما به فرد كار نداشته باشیم به جامعه كار داشته باشیم،
ببینیم تعادل جامعه چگونه حفظ می شود؛ اگر تعادل جامعه با آن مساواتِ شكل اول حفظ می شود
(چون اصالت جامعه ای فكر می كنیم) به آن شكل باشد؛ یعنی اساساً فرد حقی ندارد، فقط جامعه
حق دارد. جامعه باید باقی بماند. اگر تعادل جامعه با آن مساوات است، به همان شكل باشد و اگر
با اعطاء حقوق فردی است به این شكل باشد
[1]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 750
[1] [ظاهراً مطلب ادامه داشته ولی اندكی از پایان سخن روی نوار ضبط نشده است. ]