پس این چند چیز ركن سوسیالیسم است: ما رژیمی را رژیم سوسیالیستی می دانیم كه در آن رژیم
استثمار وجود نداشته باشد، كه این یك امر عینی و خارجی است. رژیمی را رژیم سوسیالیستی
می گوییم كه در آن واقعاً «من» ها به صورت «ما» درآمده باشند، فعالیتها برای «من» نباشد برای
«ما» باشد. رژیمی را رژیم سوسیالیستی می دانیم كه تولید در آنجا به سود جامعه باشد نه به سود
فرد و نه حتی به سود قدرت ملّی، كه بعضی ها این شرط آخری را ذكر نمی كنند.
اگر ركن اول را در نظر بگیریم كه جامعه ی سوسیالیستی یعنی جامعه ای كه در آن استثمار به هیچ
شكل وجود نداشته باشد؛ این ملاك را همه قبول دارند. ركن دوم هم كه جامعه به صورت «ما»
زندگی كند نه به صورت «من» باز امر قابل قبولی است. منتها آن مقداری كه محل اختلاف باقی
می ماند این است كه آیا برای اینكه در جامعه استثمار وجود نداشته باشد و برای اینكه جامعه واقعاً
به صورت «ما» زندگی كند شرط لازم، نبودن مالكیت شخصی به هیچ وجه است؟ مالكیت شخصی
ملازم با استثمار است؟ مالكیت شخصی ملازم با من بودن و ما نبودن است؟ یا نه، اصل مالكیت
شخصی در یك حدودی، منافاتی با اینها ندارد، گرچه مالكیتِ منابع تولید و ابزار تولید بحثهایی
است كه بعد جداگانه باید انجام بشود. به طور اجمال و مختصر، یكسره و یكجا نمی شود گفت كه
مالكیت شخصی ملازم با استثمار است، مالكیت شخصی ملازم با من بودن و منافی با ما بودن
است. ما حالا در این جهت بحث نمی كنیم، فقط طرح قضیه را ذكر می كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 739