تعریف دیگری كه برای سوسیالیسم می شود كرد این است كه سوسیالیسم یعنی یك زندگی جمعی و
برادروار مانند اعضای یك خانواده. اعضای یك خانواده- خصوصاً در جاهایی كه تمدن خیلی
پیشرفت نكرده است- به طور طبیعی به صورت «ما» زندگی می كنند. یك پدر و مادری كه
میانشان اختلاف نباشد و صمیمیت باشد و بعد چند فرزند پیدا كنند، بعد این بچه ها بزرگ می شوند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 726
و هركدام درآمدی پیدا می كنند و دیگر درآمد منحصر به درآمد پدر نیست. می بینیم كه اینها یك
احساس زندگی جمعی دارند یعنی من و ما دیگر در اینجا نیست. پدر آنچه كه درآمد دارد خرج
این خانه می كند، بچه ها هم هر مقدار كه درآمد دارند خرج همین خانه می كنند و به همین خانه
می ریزند. اگر یكی از این فرزندان اعم از پسر یا دختر یا پدر یا مادر بیمار بشود و یك خرج
فوق العاده مثلاً خرج یك عمل جراحی یا یك مسافرت خارج پیدا كند، از بودجه ی خانواده خرج او
می كنند. هیچ وقت كسی احساس نمی كند كه چرا پول من خرج این خواهر یا برادر بشود؛ این
حرفها اساساً مطرح نیست. می گویند كه زندگی سوسیالیستی همان زندگی اجتماعی و برادرانه
است كه من و ما از میان رفته باشد.
اختلاف این نظر با آن نظر در این جهت است كه آن نظریه معتقد است كه یگانه علت من
شدن ها پیدایش مالكیت است و یگانه عامل بازگشتِ به «ما» از بین رفتن مالكیت است؛ و این
علت- كه خود مالكیت باشد- در یك لحظه ی خاص تاریخی- كه نمی توانسته قبل از آن به وجود
بیاید و نمی توانسته بعد از آن به وجود بیاید- به وجود آمده و «ما» را تبدیل به «من» ها كرده است
و در یك لحظه ی خاص تاریخی كه هیچ به تصمیم انسانها مربوط نیست بلكه مربوط است به یك
درجه ی خاصی از تكامل ابزار تولید، از بین می رود. وقتی كه ابزار تولید به یك مرحله ای از تكامل
برسد، مالك دیگر نمی تواند مالك خصوصی باشد و مالكیت خصوصی نمی تواند باقی بماند؛ یعنی
ابزار تولید به شكلی درمی آید كه دیگر روابط تولید به آن وضع نمی تواند باقی بماند. تولید وقتی كه
دسته جمعی شد و به صورت این كارخانه های عظیم درآمد كه همه با یكدیگر باید كار كنند و
كارخانه را اداره كنند، روابط تولیدی هم جبراً باید به صورت مالكیت دسته جمعی دربیاید. قبل از
اینكه ابزار تولید به این مرحله ی تكامل برسد امكان نداشت كه این مالكیت اشتراكی به وجود بیاید تا
در نتیجه سوسیالیسم به وجود بیاید، بعد از آن هم كه به این مرحله رسید امكان ندارد كه نشود.
درست مثل بچه ای كه می خواهد متولد بشود. یك بچه اگر بخواهد متولد بشود حالت اولش كه
حالت نطفه است باید مراحلی را در رحم طی كند تا برسد به آن مرحله ای كه دیگر كارش در رحم
پایان بپذیرد. قبل از آن مرحله نمی تواند متولد بشود و اگر با یك عامل مكانیكی و خارجی متولد
بشود یك بچه ی سقطشده است. به حسب آن دینامیسم داخلی خودش باید سر موعدش متولد
بشود. حالا اگر یك عامل خارجی، یك بیماری، یك لگدی كه مثلاً یك كسی به شكم یك زن
بزند سبب بشود كه این بچه قبل از وقت سقوط كند، این همان سقط جنین است كه آخرش هم او
بچه نخواهد شد. پس مالكیت دسته جمعی و سوسیالیسم قبل از مرحله ی تاریخی خودش به وجود
نمی آید و در مرحله ی تاریخی خودش هم امكان ندارد كه به وجود نیاید، بلكه به وجود می آید.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 727