به نظر ما می رسد كه اساساً الآن آن بن بستی كه این فكر و این فلسفه پیدا كرده و پیدا می كند در
همین نكته است. البته این دلیل نمی شود كه دنیا به طرف سوسیالیسم پیش نرود، ولی دنیا هر مقدار
به طرف سوسیالیسم پیش برود از این راه پیش نمی رود كه تكامل سرمایه داری می رسد به حدی
كه سرمایه داری از درون خودش منفجر می شود؛ چنین چیزی نیست. به نظر ما نقش آگاهیهای
مردم از هرچیز دیگر بیشتر خواهد بود. آگاهیها و رشد فكری مردم به هر نسبت كه پیدا بشود
سوسیالیسم را بیشتر تسریع می كند، البته نه همان سوسیالیسمی كه الآن در شوروی و غیر آن
هست. الآن مسئله ای كه مطرح است- حتی برای بسیاری از ماركسیستها- یك نوع سوسیالیسمی
است كه نه سوسیالیسم ماركسیسم است و نه سرمایه داری كاپیتالیسم؛ یعنی یك نوع آزادی
مالكیت در یك حدود معینی در عین یك محدودیتهایی كه از طرف دولتها به وجود می آید؛ یعنی
این آگاهیهاست كه الآن دارد دنیا را به سوی مكتب واسطه می كشاند. حتی آنهایی هم كه الآن دارند
به طرف [نظام ] كمونیستی می روند، به سرمایه داری نرسیده دارند كمونیست می شوند. مگر
ویتنامیها مرحله ی سرمایه داری را گذراندند؟ ویتنام اصلاً به سرمایه داری نرسید. آنها یك مردم
استعمارشده ای بودند؛ فشار سیاسی استعمار اینها را عاصی كرد نه اینكه اول به اوج سرمایه داری
رسیدند و بعد در اوج سرمایه داری جنگ طبقاتی میان سرمایه دار و غیر سرمایه دار شروع شد.
اصلاً جنگ ملی بود. ویتنام یكپارچه جنگید با استعمارگری كه در آنجا قبلاً وجود داشت به نام
فرانسه و استعمارگر دیگری كه بعد وجود پیدا كرد به نام آمریكا و آن یك عده ویتنامی كه آنجا
بودند نوكرهای اینها بودند نه اینكه سرمایه دارهایی باشند.
این است كه اینجا هم نتوانسته بالاخره یك راه حلی پیدا كند كه چگونه در نهایت امر
امپریالیسم از طریق جنگ طبقاتی از بین می رود؛ و الآن وضع دنیای سرمایه داری به گونه ای است
كه از این طریق تحول پیدا نمی كند، از طریق روشنفكری تحول پیدا می كند یعنی الآن باز نقشْ مال
روشنفكری است. امروز چیزی كه در مغز كارگر آمریكا وجود ندارد انقلاب است، چیزی كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 720
مغز كارگر انگلستان وجود ندارد انقلاب است، چیزی كه در مغز كارگر فرانسه وجود ندارد انقلاب
است و همین طور كارگر ژاپنی و جاهای دیگر. اگر اصلاحاتی صورت بگیرد كه صورت هم
خواهد گرفت و تحولاتی در دنیا به وجود بیاید كه قطعاً به وجود خواهد آمد، اگر سرمایه داری در
این وضع فعلی خودش از بین برود كه حتماً از بین خواهد رفت، نتیجه ی حركاتِ روشنفكری عالم
است، یعنی نقش انسانی نه نقش ابزاری. ابزارها، تولیدها و فشارها و خلاصه انگیزه های شكمی و
اقتصادی نیست كه دنیا را متحول خواهد كرد بلكه جنبه های انسانی انسان یعنی انسانیت انسان
است كه دنیا را متحول خواهد كرد یعنی فهم و شعور و ادراك انسان، احساسهای عالی انسانیت،
عدالتخواهی ها، مساوات خواهی ها و برابری خواهی ها، اگر انتظاری باید داشت برای اینكه یك
مكتب واسطه در دنیا به وجود بیاید؛ نه آن وضعِ نداشتنِ همه و بعد هم آنهمه فشارها و سلب
آزادیها و اختناقهای خارق العاده ای كه در كشورهای سوسیالیستی امروز عالم مثل شوروی وجود
دارد، و نه این وضع تمركز سرمایه ها و این فسادهای ناشی از سرمایه داری و این فحشاهایی كه
الآن در كشورهای سرمایه داری در اثر تمركز سرمایه وجود دارد، و نه آنچه كه در كشورهای تابع
وجود دارد. الآن دنیا به یك سو و جهت دیگری دارد پیش می رود كه نقش اساسی مؤثر در این
حركت نقش روشنفكری خواهد بود. بحث بعد ما كه بحث مهمی است بحث سوسیالیسم است،
ببینیم اصلاً سوسیالیسم را چه تعریف می كنند و چگونه بیان می كنند. این بحث كه تمام شد وارد
مرحله ی دیگری می شویم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 721
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 722