در
کتابخانه
بازدید : 1649093تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدّمه
Expand عوامل محرك تاریخ عوامل محرك تاریخ
Expand ارزش تاریخ ارزش تاریخ
Expand جامعه و فردجامعه و فرد
Expand تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق تاریخ و علم، تاریخ و مذهب، تاریخ و اخلاق
Expand علیت در تاریخ علیت در تاریخ
Expand تكامل تاریخ تكامل تاریخ
Expand پیش بینی آینده پیش بینی آینده
Expand ریشه های فكری فلسفه ی ماركس ریشه های فكری فلسفه ی ماركس
Expand مادیگرایی تاریخی مادیگرایی تاریخی
Expand پركسیس یا فلسفه ی عمل پركسیس یا فلسفه ی عمل
Expand بررسی نظریه تكامل تاریخی بررسی نظریه تكامل تاریخی
Expand تولیدتولید
Expand دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم دوره ی اشتراك اولیه، دوره ی برده داری، دوره ی فئودالیسم
Collapse سرمایه داری سرمایه داری
Expand سوسیالیسم سوسیالیسم
Expand فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن) فلسفه ی تاریخ در قرآن (جامعه در قرآن)
Expand تاریخ در قرآن تاریخ در قرآن
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حالا امپریالیسم به چه شكل از پا درمی آید؟ اینها به نظر من نتوانسته اند یك فرمولی ارائه بدهند كه بالجبر و بالضروره امپریالیسم از پا در بیاید. دلیلش هم این است كه از پا درنیامده و از وقتی امپریالیسم شده خودش را امپریالیسم حفظ كرده است. می گویند همین قدر كه امپریالیسم پایش را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 716
از داخل خودش به خارج می كشاند مجبور است كه بازارها را تصاحب و مردم را استثمار كند.

آنوقت در مقابل آن مردمِ استثمارشده قرار می گیرد و این مردمِ استثمارشده هستند كه با امپریالیسم خواهند جنگید. ولی این چیزی است كه ظاهراً در دنیا محقق نشده. خودشان به یك امر دیگری متوسل می شوند كه آن امر دیگر درست است ولی غیر از این تز ماركسیسم است، یعنی جنگ طبقاتی نیست. جنگ طبقاتی را با امپریالیسم نمی شود پیش بینی كرد. جنگ داخل طبقه را می شود پیش بینی كرد ولی جنگ طبقاتی را نمی شود پیش بینی كرد؛ چون امپریالیسم یك امر ثابت نیست، یعنی ممكن است یك واحد امپریالیسم به وجود بیاید، یك واحد جدید امپریالیسم هم در یك جای دیگر دنیا به وجود بیاید. این را دیگر كسی نمی تواند تضمین كند كه سرمایه دارها منحصر در آنها هستند، ممكن است در یك گوشه ی دیگر دنیا یك عده ی دیگر سرمایه دار با همدیگر متحد بشوند.

آنوقت رقابت باز میان ایندو واقع بشود. در این صورت اینها دیگر از طریق اینكه بخواهند همدیگر را با فروش ارزانتر از بین ببرند اقدام نمی كنند. امپریالیسم، دیگر حالا رسیده به مرحله ای كه تمام قدرتها را در اختیار گرفته، اسلحه ها و دولتها را در اختیار گرفته. اینجاست كه اختلاف خودشان را با جنگ حل می كنند یعنی مجبورند كه یك جنگهایی به وجود بیاورند.
همین جنگهای بین المللی كه در دنیا به وجود آمده در واقع جنگهای امپریالیستی بوده، یعنی هیچ یك از این جنگهای بین المللی جنگ میان طبقه ای و طبقه ای دیگر نبوده، جنگ میان طبقه ی سرمایه دار و طبقه ی كارگر و پرولتاریا نبوده بلكه جنگِ میان سرمایه دارها بوده، مثل جنگ بین المللی اول كه می گویند ماهیت اقتصادی داشته است. جنگ بین المللی دوم هم همین طور بود و چنین ماهیتی نداشت. جنگ بین المللی دوم ابتدا كه به وجود آمد، میان متفقین از یك طرف و دول محور از طرف دیگر بود. اگر آلمان با انگلستان جنگید، اینها در واقع دو سرمایه دار و دو استعمارگر بودند كه جنگشان هم سر تصاحب ممالك مستعمره بود. جنگ میان سرمایه دار و كارگر كه نبود.

آمریكا هم كه وارد شد، باز به عنوان یك سرمایه دار دیگر كه آلمان را برای آینده ی خودش یك خطری می دید با او جنگید. اگر شوروی هم پا در میان گذاشت، در آنجا هم باز جنگ میان دولتی و دولت دیگری بود و جنگ میان دو سرمایه دار بود چون وقتی دولت شوروی را در نظر بگیرند خودش یك سرمایه دار است. جنگ میان دولتی و دولت دیگر بود و لهذا جناب شوروی در كنار آمریكا یعنی در كنار بزرگترین سرمایه دارهای دنیا جنگید. جنگ شوروی و آمریكا كه نشد.

جنگی بود كه میان آلمانها از یك طرف و آمریكا در درجه ی اول از طرف دیگر بود: بعد كه آلمانها به شوروی ها حمله كردند آمریكایی ها هم كه انگلیس ها آنها را با خودشان همراه كرده بودند (آنها هم فكر كرده بودند كه باید از آن انزوای «مونرو» خارج بشوند، دیگر نمی توانند در دنیای منزوی زندگی كنند و باید دنیا را داشته باشند) وارد جنگ شدند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 717
بنابراین الآن هم واقعاً دنیا را جنگهایی تهدید می كند. در این شكی نیست. البته «تهدید» می كند، نمی شود گفت كه جبراً واقع خواهد شد، ولی خطر جنگ هیچ وقت از بین نرفته است. اما این جنگهای بزرگ جهانی ماهیت اینچنینی [یعنی طبقاتی ] ندارد. جنگهای كوچكی كه الآن در دنیا هست، مثلاً در داخل كشورهای در حال رشد، واقعاً می تواند ماهیت طبقاتی داشته باشد و دارد یعنی واقعاً جنگ میان استثمارگر و استثمارشده است. جنگهایی كه در ویتنام وجود داشت جنگ میان استعمارگر و استعمارشده بود. ولی الآن دول بزرگ مراكز جنگ و ستیز را از داخل خودشان به جاهای دیگر دنیا منتقل كرده اند و اگر با یكدیگر می جنگند در خانه ی خودشان نمی جنگند در خانه ی سومی می جنگند. همیشه آمریكا و شوروی یا آمریكا و چین یا شوروی و چین در دنیا با همدیگر جنگ دارند و همیشه دارند می جنگند اما نه در خانه ی خودشان، در آمریكا یا شوروی یا چین با هم نمی جنگند. او اسلحه اش را به این می دهد آن هم اسلحه اش را به او می دهد. مثلاً آمریكا می خواهد شوروی را در كشورهای عربی از پا دربیاورد، شوروی هم می خواهد آمریكا را در كشورهای عربی زمین بزند، اما در خانه ی خودشان آب از آب تكان نمی خورد. بلكه این تز «همزیستی مسالمت آمیز» كه از زمان خروشچف مطرح شد و سیاست شوروی هنوز از آن پیروی می كند، معلوم شد كه همان چیزی است كه میان صاحبان صنایع بزرگ وجود دارد و لنین گفت كه صاحبان صنایع بزرگ وقتی كه می بینند رقابت برایشان صرف نمی كند با همدیگر همكاری می كنند و می گویند ما چرا با همدیگر رقابت كنیم؟ برای اینكه بهتر بتوانند طبقه ی كارگر را استثمار كنند رقابت را تبدیل به همكاری می كنند. این یك امر طبیعی است. همیشه دو نفری كه می خواهند یك جایی را بچاپند وقتی كه دیدند زورهایشان با هم برابر است می گویند چرا با همدیگر بجنگیم، با هم می سازیم تا ببینیم چطور می شود.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است