و از آن بالاتر این است كه به صورت تراستها درمی آیند. در این حالت، در واقع این كارخانه ها آن
مقدار استقلالی هم كه در سندیكاها داشتند از دست می دهند. فرض كنید كارخانه های قندی است
كه اول به صورت یك كارتل درمی آیند كه می گوید قیمت قند یا شكر را از این مقدار پایین تر
نیاورید. بعد به صورت سندیكا دربیایند كه آن سندیكا دخالتش در كارهای داخلی بیشتر از حد
كارتلها می شود. بعد یكدفعه بیایند بگویند ما یك شركتِ واحدِ بزرگ به وجود می آوریم و هریك
از این كارخانه ها جزء سهامداران باشند، مثلاً حساب كنند كارخانه ی قند كهریزك چند سهم از این
مجموع داشته باشد. به این صورت، استقلال داخلی را خیلی بیشتر از میان می برند. كأنه همه ی اینها
به صورت یك كارخانه ی واحد درمی آیند؛ یعنی آن كارخانه ای كه قبلاً به صورت یك واحد مستقل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 713
صنعتی و تجاری بود، به صورت یك عضو و یك جزء و یك شعبه از این كل درمی آید. قهراً
سرمایه داری در اینجا توسعه پیدا می كند. سرمایه داری فردی وقتی به صورت یك شركت درمی آید
و سرمایه در یك جا تجمع پیدا می كند، قدرت و میزان كارش بالا می رود. به طریق اولی وقتی كه
سرمایه دارهایی كه هركدام دارای كارخانه های زیاد هستند سهامداران یك تراست بزرگ
بین المللی شدند قدرت این تراست و قدرت سرمایه افزایش فوق العاده پیدا می كند.