گفتیم كه تولید برای مبادله است. در مبادله، دو جنس با یكدیگر مبادله می شود. ما می بینیم كه این
مبادله ها با مقیاس وزنی یا كیلی یا متری نیست، بلكه مطلقاً صورت می گیرد، یعنی این طور نیست
كه مثلاً بگویند حالا كه می خواهیم گندم را با برنج معامله كنیم ده من گندم ده من برنج، یا ده كیل
گندم و همان ده كیل هم برنج؛ بلكه یك تفاوتی میان اینها هست. بسا هست كه باید مثلاً بیست كیل
گندم داد ده كیل برنج گرفت یا بیست كیل جو داد و ده كیل گندم گرفت. به پارچه كه می رسد
واحدش متر است، «من» یا كیل نیست؛ باید ده كیل گندم بدهد دو متر پارچه بگیرد. آنوقت
می گفتیم كه ارزش این دو متر پارچه برابر است با ارزش ده كیل گندم. ریشه ی این ارزش كجاست؟
چه سبب می شود كه دو مترِ این برابر بشود با ده كیل آن؟ بعلاوه نوسان پیدا می كند و امر ثابتی
نیست. یك سال ده كیل این برابر است با دو متر آن، یك سال دیگر پانزده كیل این برابر است با دو
متر آن؛ یا به عكس می شود: ده كیل این برابر است با سه متر آن. ریشه ی نوسان قیمتها چیست؟
اینجاست كه مسئله ی ارزش مطرح می شود كه ریشه ی ارزش چیست. از همین جاست كه نظریه ای در
باب ارزش پیدا می شود كه طبق آن سرمایه داری در ماهیت خودش استثمارگر است، اصلاً
سرمایه داری مساوی است با استثمارگری و غیر از آن امكان ندارد، یك درهم نیز اگر سرمایه دار
بخواهد سود ببرد استثمار است.