یك وقتی یك مقاله ای در اطلاعات یا كیهان از توین بی، مورخ انگلیسی معروف، كه همین دو سه
سال پیش از دنیا رفت ترجمه كرده بودند. خیلی مقاله ی شیرین و جالبی در همین زمینه ها بود.
عنوانش «خطای دوم فرزند آدم» بود. مطلب را به صورت داستانی آورده بود، نوشته بود مطابق
آنچه در كتاب آسمانی آمده است پدر بزرگ ما آدم در بهشت زندگی می كرد و همه ی نعمتهای الهی
برایش فراهم بود، خیلی خوش بود و هیچ ناراحتی نداشت. فقط به او گفته بودند اینجا یك
شجره ای هست كه شجره ی ممنوعه است، فقط تو به آن یكی نزدیك نشو كه اگر رفتی تمام نعمتها از
تو گرفته می شود. ولی در عین حال حرص آدم او را راحت نگذاشت و آخرش رفت و دست به آن
شجره ی ممنوعه زد و نتیجه این شد كه او را از آن بهشت بیرون كردند، گفتند دیگر اینجا جای تو
نیست. او را به زمین فرستادند و آدمی كه در آن بهشت پرنعمت زندگی كرده حالا در زمین بخواهد
كار كند و زحمت بكشد خیلی برایش سخت بود. بالاخره چاره ای نبود، آمد و مشغول كار شد و
بعد فرزندان آدم هرطور بود خودشان را با این محیط تطبیق دادند، از همین زمین برای خودشان
بهشتی ساختند: از دریاها و رودخانه ها و جنگلها استفاده كردند، زمینهای بایر را آباد كردند، از
طیور استفاده كردند و اینجا را به یك بهشت ثانوی تبدیل كردند. تا خطای دوم و خطیئه ی دوم فرزند
آدم شروع شد. بعد نوشته بود كه آیا پدران ما آن روزی كه ماشین را اختراع كردند می دانستند كه
خطیئه ی دوم را دارند مرتكب می شوند، چیزی كه بعد بشر چاره ای ندارد الاّ اینكه در لابلای آن از
بین برود و مدفون بشود و جای دیگر هم نیست كه از اینجا به زمین دیگری برود.
آنگاه عوارض و تبعات ماشین را كه ماشین با بشر چه كرده است ذكر كرده بود. (تازه او
مجموعه آثار شهید مطهری . ج15، ص: 678
قسمتی از آن را ذكر كرده بود. بیشتر روی آنچه كه ماشین بر سر طبیعت آورده تكیه كرده بود؛
آنچه را كه ماشین بر سر خود انسان آورده از جنبه های روحی و فكری و انسانیت، بیان نكرده بود
و به اصطلاح از جنبه های ضد اومانیستی ماشین یعنی اینكه ماشینیسم ضد اومانیسم است بحث
زیادی نكرده بود. ) آمارهایی داده بود كه در اثر حركت كشتیها در دریاها و ریختن مواد كثیف در
دریاها تا حالا چند هزار نوع حیوان منقرض شده، چقدر از انواع طیور منقرض شده یا در حال
انقراض است و چقدر درختها از بین رفته است. بعد مسئله ی آلودگی هوا را مطرح كرده بود كه امروز
مطرح است.
به هرحال این مسئله از عوارض ماشینیسم است كه باید سرمایه دارها و سوسیالیستها با
همدیگر بنشینند یك فكر اساسی برایش بكنند؛ یعنی چنین نیست كه اگر سرمایه داری تبدیل به
سوسیالیسم بشود دیگر عوارض ماشینیسم به خودی خود از بین می رود.